هنوز به نجات تالابها امیدواریم
شهروندان:
از میان 250 تالاب کشور، 85 تالاب از اهمیت ویژهای برخوردارند که 24 تالاب از این تعداد جزو تالابهای تعریف شده در کنوانسیون رامسر و 6 تالاب هم جزو تالابهای مونترو، یعنی تالابهای در معرض خطر شدید و بحرانی هستند.کنوانسیون رامسر قدیمیترین معاهده بینالمللی با تأکید بر حفاظت از طبیعت در جهان است که 158 کشور عضو را به تعیین و حفظ تالابهای با اهمیت بینالمللی و تشویق به استفاده خردمندانه از آنها ملزم میکند.
آغاز این معاهده دوم ماه فوریه ۱۹۷۱ (۱۳ بهمن ۱۳۴۹) در شهر ایرانی رامسر بوده و کنوانسیون نام خود را از این شهراقتباس کرده است. به همین دلیل این روز را روز جهانی تالاب میدانند اما با اینکه سرآغاز حفظ تالابهای دنیا در ایران بوده، امروز این گودالهای آبی حال خوشی ندارند و عرصههای خشک و کویری جای آنها را گرفته است. پیرامون همین موضوع با محسن سلیمانی، مدیر ملی طرح حفاظت از تالابهای ایران گفتوگو کردیم تا نگاهی بیندازیم بر بلایایی که طی سالیان گذشته برسر تالابهای ایران نازل شده است، بلایایی که دست کم بخشی از آنها حاصل سوءمدیریت ها یا تعارض تصمیم های مدیریتی در سطوح بخشی و ملی بوده اند.
- مسئولان محیط زیست بارها اعلام کردهاند نیمی از تالابهای کشور خشک شده و از بین رفته، به نظر شما دشمن اصلی تالابهای ایران چیست؟
پیدا کردن یک مقصر اصلی برای وضعیت کنونی تالابهای کشور امکانپذیر نیست، چون این بحران نتیجه پیاده شدن الگویی در کشور است که نگاهی توسعه محور داشته و در اجرای این الگو هیچکس نمیتواند ادعا کند که بیتقصیر است.
همه کسانی که بازیگران اصلی این بحث بودند، مانند وزارت نیرو و جهاد کشاورزی، دستگاههایی که متولی برنامهریزی در کشور بودند، کشاورزانی که در حاشیه تالابها زندگی میکنند و حتی خود سازمان حفاظت محیط زیست هم که میتوانست شکل دیگری با قضیه برخورد کند، در به وجود آمدن وضعیت کنونی کم یا زیاد نقش دارند.
ما در یک بازه زمانی مدام به دنبال توسعه بیشتر کشور بودیم و خیلیها که حالا از تالابها دفاع میکنند، اگر ۱۰ سال پیش از آنها درباره این موضوع میپرسیدیم، اهمیتی به محیط زیست نمیدادند و میگفتند که باید به فکر زندگی روزمره مردم باشیم.
به همین علت پیدا کردن مقصر اصلی کار صحیحی نیست و بهتر است ببینیم از چه کسی کار بیشتری بر میآید تا مشکل حل شود. متأسفانه در بیشتر مواقع انرژی را صرف انداختن تقصیر به گردن یکدیگر میکنیم، اما این بدان معنی نیست که نباید اشتباهات گذشته خود را مرور کنیم.
- اما بسیاری معتقدند که کشاورزی آسیب بیشتری به تالابها رسانده است. این عقیده را چقدر درست می دانید؟
خیلی از تالابهای کشور تحت تأثیر تنشهای ناشی از بخش کشاورزی هستند، اما الزاماً این اتفاق به گردن جهاد کشاورزی نیست، بلکه بخشی هم که آب را به این حوزه داده، مقصر است. آن کسی که گفته الگوی توسعه کشور باید مبتنی بر نوع خاصی محصول باشد یا فقط کشاورزی مبنا قرار گیرد، او هم بیتقصیر نیست. ما در طول این همه سال نتوانستیم یک الگوی کشاورزی با راندمان مناسب آبیاری یا با الگوی مناسب کشت در بین کشاورزان توسعه دهیم. در مجموع میتوان گفت که اصلیترین علت وضعیت فعلی تالابهای کشور، الگوی توسعه ناپایدار در ایران است؛ الگویی که به توسعه پایدار توجه ویژهای ندارد، به پاییندست خود و به بلایی که در آینده سر طبیعت میآورد توجه نمیکند و تنها محور و موضوع آن، توسعه است.
- شما گفتید سازمان حفاظت محیط زیست هم میتوانست به شکل دیگری با قضیه تالابها برخورد کند، سازمان چه اقدامی باید انجام میداد؟
شاید نتوان گفت که درست عمل نکرد اما میتوانست شکل دیگری عمل کند یا بهتر از این عمل کند. اگر بخواهیم بگوییم درست عمل نکرده، عدهای مدعی میشوند که عملکرد درستی داشته اما بهتر است در شرایط کنونی از فضای دعوا و تنش پرهیز کنیم.
سازمان حفاظت محیط زیست میتوانست با نگاه جامعتر به موضوع مدیریت و حیات تالابها بنگرد تا اینکه صرفاٌ به مدیریت تالابها توجه داشته باشد، نگاهی که اکنون در طرح حفاظت از تالابها وجود دارد.
طرح حفاظت از تالابهای ایران طرحی بینالمللی است که سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان هماهنگکننده ملی آن را با حمایت برنامه عمران ملل متحد (UNDP) و تسهیلات جهانی محیط زیست (GEF) اجرا میکند. این طرح نزدیک به ۸ سال است که تلاش میکند نگاه جامع به موضوع مدیریت و حیات تالابها را گسترش دهد.
- در قالب اجرای این طرح، شاهکلید نجات تالابها را چه میدانید؟
شاه کلید بحث نجات تالابهای کشور، مدیریت حوضه آبخیز آنهاست. فقط با مدیریت کردن تالاب به تنهایی نمیتوانیم امیدوار باشیم که تالاب را حفظ میکنیم؛ حتی اگر پیرامون همه تالابها محیط بان بگذاریم و سیم بکشیم و اقدامات حفاظتی انجام دهیم اما نتوانیم در الگوی کشاورزی بالادست یا مدیریت منابع آب بالادست تالاب ها دخیل باشیم و در برنامهریزی آن تأثیر بگذاریم، باز هم هیچ امیدی به حفاظت تالاب نیست.
طرح حفاظت از تالابهای ایران یک شیوه جدید مدیریت را به کشور معرفی میکند و ذیل تولید یک برنامه مدیریت جامع برای حوضه آبریز، چندین طرح پایلوت هم در تالابها اجرا میکند؛ اما به این معنی نیست که با این طرح، وظایف سازمان حفاظت محیط زیست را انجام دهیم. این طرح تسهیلگری میکند تا برای تالابها برنامههای مدیریتی توسط ذینفعان تالاب نوشته شود.
در استانها سازمان جهاد کشاورزی، آب منطقهای، استانداریها، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، جوامع محلی و سازمانهای مردمنهاد، سازمان صنعت، معدن و تجارت از ذینفعان هستند که برنامههای خود را ارائه میدهند و میزان نقشآفرینی آنها در حیات تالاب، اعم از مثبت یا منفی بررسی میشود.
با شناسایی شدن میزان تأثیرگذاری، با همکاری بخشهای مختلف روی تهدیدهای تالاب کار میکنیم براساس تهدیدات، تلاش میکنیم برنامه مدیریت جامعی برای تالاب تدوین شود که مورد توافق همه دستاندرکاران باشد.
- پس این طرح کار اجرایی انجام نمیدهد؟
در قالب این طرح فقط جمعبندی انجام میدهیم و به بخشها اعلام نمیکنیم که چه اقداماتی باید انجام دهند اما میگوییم که به عنوان نمونه در حاشیه تالاب نمیتوان با هر روشی آب مصرف کرد و متخصصان بخشهای مختلف بگویند که باید چه اقدامی انجام شود. در واقع این برنامه مدیریتی به دستگاههای مختلف میگوید که چگونه میتوانند با هم تعامل و همکاری داشته باشند.
متأسفانه یکی از مشکلاتی که در کشور داشتیم این بوده که حوضه آبریز تالابها به شکل یکپارچه و با برنامه مدیریت نمیشده و هر سازمانی فقط به توسعه بخش خود اهمیت میداده است. هیچکس به حرف دیگری گوش نمیداده و هر کس برنامه خود را داشته و ما اکنون تلاش میکنیم دستگاههای مختلف را کنار هم قرار دهیم.
- چرا این طرح در طول ۸سال گذشته هیچ نتیجه چشمگیری نداشته؟
۴ یا ۵ سال از این زمان فقط صرف شد تا این نگاه جدید مدیریتی را بین دستگاههای مختلف جا بیندازیم چون نوشتن برنامهای که مورد توافق بخشهای مختلفی باشد که منافع آنها در تضاد با یکدیگر است، بسیار دشوار و پیدا کردن نقطه مشترک بین این بخشها خیلی مهم است.
البته این چند سال فقط صرف این اشتراک نشد؛ قبل از اینکه وارد بحث تدوین برنامه مدیریت تالاب شویم، ۲سال را صرف بالا بردن حساسیتها نسبت به وضعیت تالابها کردیم که این روند هنوز هم ادامه دارد.
این موضوع بسیار با اهمیت است که مردم و مسئولان با کارکرد تالاب و خدماتی که به مردم میدهد آشنا شوند؛ بنابراین بخش عمدهای از انرژی طرح حفاظت از تالابها صرف بالابردن سطح آگاهیها و حساسیتها در برابر سرنوشت تالابها شد.
اگر این حساسیتها ایجاد نمیشد کسی خود را ملزم نمیدانست که در جلسات برنامه مدیریتی حضور پیدا کند و برای این طرح وقت و انرژی بگذارد.
برگزاری جشنوارهها، نشست با جوامع محلی، چاپ بروشور، ساخت برنامههای تلویزیونی و اجرای پروژههای کوچکی روی تالابها به صورت پایلوت از اقداماتی بوده که در این راستا صورت گرفته است.
- نباید طرح را سرعت داد و از پایلوت به اجرا رساند؟
همه اقدامات نجاتبخشی تالاب را قرار نیست این طرح انجام دهد و وظیفه آن هم نجات تالاب نیست. این پروژه فقط طرحی با منابع محدود است که وظیفه دارد راه اشتباه را به مسئولان یادآوری کند و راه درست را نشان دهد. باید بپذیریم الگوهایی را که طی ۴۰ یا ۵۰ سال شکل میگیرند به راحتی نمیتوان تغییر داد.
منابع و ابعاد طرح ما در برابر یک طرح سدسازی ناچیز است بنابراین تلاش کردیم نگاهها را تغییر دهیم که نشانههای خوبی هم در این زمینه دیده میشود بهطوری که حالا در وزارت نیرو دغدغه تعیین حقابه تالابها وجود دارد، در حالی که پیش از این تالاب در برنامهها نبود.
در کشاورزی هم زبان مشترکی پیدا کردیم و به الگوی کشاورزی پایدار نزدیک شدهایم. ما حتی ادبیات مسئولان را تغییر دادهایم و دیگر هیچ استانی به داشتن تعداد سدها افتخار نمیکند بلکه همه متوجه شدهاند که تالابها با زندگی مردم ارتباط مستقیم دارند و متوجه شدهاند که اگر تالاب در معرض تهدید باشد ممکن است مردم از منطقه کوچ کنند.
اکنون در دنیا با نگاه جدیدی از اکوسیستمها حمایت میشود؛ با این توضیح که به جای اهمیت دادن به تعداد پرنده، ماهی و گیاهان در یک اکوسیستم بویژه تالاب، به خدماتی که به جوامع انسانی میدهد توجه میشود. همین است که میتواند تالابها را در اولویت برنامهریزی توسعه قرار دهد. با همین هدف شعار امسال «تالابها و کشاورزی؛ همیارانی برای رشد» تعیین شد تا مردم توجه بیشتری به این موضوع داشته باشند و در سیاستهای کلان دولت قرار گیرد.
- در حال حاضر بجز ارومیه، وضعیت کدام تالابها را بحرانی میدانید؟
ارومیه بحرانیتر از همه تالابهاست و بسیاری از تالابهای کشور هم در وضعیت مناسبی به سر نمیبرند. تالاب هامون در سیستان و بلوچستان، تالاب پریشان و بختگان فارس، شادگان در خوزستان و انزلی در شمال کشور با درجات مختلفی بحرانی هستند. در حال حاضر فهرستی از تالابهای بحرانی کشور نداریم اما با این شیوهای که زندگی میکنیم و الگوی توسعهای که پیش میبریم باید گفت بخش عمدهای از تالابها را از دست خواهیم داد.
- به عقیده شما چند تالاب را میتوان نجات داد؟
این به همت ما بستگی دارد. همه این تالابها این قابلیت را دارند که نجات پیدا کنند و میتوان آنها را بازیابی کرد اما نکته این است که کار سختی در پیش داریم تا به وضعیت مطلوب برسیم، از کشاورزان تا بخش دولتی، همه باید هزینه بدهند و این هزینه نجات و تغییر نگرش باید بین همه به اشتراک گذاشته شود.
- جوامع بینالمللی تا چه اندازه میتوانند به ما در نجات تالابها کمک کنند؟
سازمانهای بینالمللی هیچ وقت کمک مالی نمیکنند اما برای ورود و گسترش یک شیوه فکری، سیستم مدیریت و فناوری همکاری میکنند که در طرح حفاظت از تالابها هم صدق میکند. این طرح ۶ مشاور بینالمللی دارد و با سرمایه ۳ میلیون دلار اقدامات بسیاری در قالب آن انجام شده است.
- از مشورت و همکاری سازمانهای مردم نهاد هم استفاده میکنید؟
۲ ماه پیش بود که با NGOهای تالابی سراسر کشور نشستی داشتیم و در فرایند کار هم از همکاری با آنها بهره بردیم. جوامع محلی یکی از بازوهای اجرایی ما در طرحهای پایلوت هستند. یک نمونه موفق و جالب همکاری با آنها در یکی از تالابهای اقماری دریاچه ارومیه به نام تالاب «کانی برازان» بود که اکنون به سایت گردشگری تبدیل شده است. این سایت را مردم محلی مدیریت میکنند و درآمد گردشگری آن به نفع مردم تمام میشود. این تالاب اکنون بسیار سرحال است و مردم حتی آب کشاورزی را به تالاب هدایت میکنند تا خشک نشود؛ چون فقط کافی است چند تور گردشگری در طول سال از این منطقه دیدن کند تا درآمدی معادل کشاورزی در چند هکتار زمین نصیب مردم شود.
نهادهای بینالمللی هم به آنها کمک کردهاند و تجهیزات مورد نیازشان با طرح حفاظت از تالابها تأمین شده است و خوشبختانه جوامع محلی دریاچه ارومیه هم در حال حرکت به این سمت هستند. شورایاریها و همه کسانی که در کنار تالابها زندگی میکنند از محورهای کلیدی هستند چون فریادهای سازمان به اندازه فریاد یکی از آنها نمیتواند تأثیرگذار باشد. تا وقتی موضوع حفاظت و مدیریت تالابها به خواسته عمومی تبدیل نشود کاری از پیش نمیرود.
- نجات ارومیه برای دولت و مردم اهمیت بسیاری دارد، این دریاچه دوباره احیا خواهد شد؟
برای نجات این دریاچه ۱۹ اقدام اولویتدار تعریف شده است. در بخشی از آن، طرح حفاظت از تالابها هم دخالت دارد که یکی از کارهایی که تأکید میکند، استقرار سامانه مدیریت ریسک خشکسالی است. در این سامانه با مکانیزم آنلاین، وضعیت خشکسالی را هر ساله پایش میکنیم و به مدیران استان اعلام میکنیم که چگونه باید الگوی کشت خود را مدیریت کنند.
دولت ژاپن هم ابراز علاقه کرده که طرح نجات ارومیه را حمایت مالی و فکری کند. ما باید بدانیم اکوسیستمهای طبیعی به رفتارهای تدریجی ما واکنش نشان میدهند؛ بنابراین یک تالاب بر اثر اقدامات ضربالاجل احیا نخواهد شد و به یک کار با برنامه و مداوم احتیاج دارد.
نجات ارومیه بحث کلان ملی است چون با زندگی ۵ میلیون نفر ارتباط دارد. از سوی دیگر، طرح حفاظت از تالابها نهاد مشورتی است اما اگر برنامه مدیریت صحیح داشته باشد تا ۵ سال آینده نشانههای احیا در آن دیده خواهد شد. وقت و هزینه برای نجات ارومیه نباید صرف اجرای طرحهای مقطعی مانند انتقال آب به دریاچه شود. چون انتقال آب به معنی احیا نیست، فقط تمام سرمایههایی را که میتوانستیم صرف اصلاح الگوهای مدیریتی کنیم، به هدر میدهد.
- به عنوان سؤال آخر؛ راهکار اصلی خروج از وضعیت کنونی تالابها چیست؟
برای نجات تالابهای کشور باید به دو نکته مهم توجه کرد. نخست باید به بحث ارزشها و کارکردهای تالاب به شکل جدی در جامعه بپردازیم و در مرحله بعد، تصمیمگیران ارشد هم به این موضوع تن دهند و هزینههای احیای تالابها را بپذیرند و از این الگو حمایت کنند.
مریم فرهمند
ایران