کارویژههای سازمانهای مردمنهاد
شهروندان – تقی آزادارمکی:
چهار مفهوم همراه و بعضا معارض با یکدیگر در بیان سازمانهای مردمنهاد در ادبیات ایرانی دوره معاصر جاری و ساری است. نهادهای غیردولتی، نهادهای شبهدولتی، نهادهای ضددولتی و نهادهای مردمی چهار تعبیری هستند که به وسیله افراد و گروههای متعدد در طول بیش از سی سال گذشته مطرح شدهاند.
اختلاط مفهومی ریشه در بدفهمی دارد. عدهای بدون اینکه درکی از این مقوله داشته باشند به این حوزه وارد شده و عدهای هم برای اجتنابورزی در توجه به جایگاه و منزلت نهادهای مردممدار به بدفهمی دامن زدهاند. در این سوگیری است که بسیاری از افراد در بیان نهادهای مردممدار معنایی را اراده میکنند که مفهوم نهادهای شبهدولتی به ذهن میرسد. این گروه بیشتر از میان سیاستمداران هستند و تصور میکنند راه سر و سامان دادن به حیات اجتماعی تاسیس سازمانهای شبهدولتی است تا سازمانهای غیردولتی.
شاید بتوان این تلاش را در حوزه پاتوقگرایی در ایران دید. جامعه ایرانی در طول سالیان بسیار با محور قراردادن اشکال گوناگون پاتوقها به تعامل اجتماعی میپرداختهاند. در دوره جدید دولتها سعی کردهاند با برپایی فضاهایی شبهپاتوقی به مدیریت رفتارهای اجتماعی افراد و گروههای اجتماعی بپردازند. این تلاش را من پاتوقسازی ناشی از فهم نهادهای شبهدولتی میدانم. در مقابل گروه دیگری که خارج از حوزه قدرت و سیاست هستند و نسبت به وضعیت جاری انتقاد دارند، تعبیر و تصورشان از سازمانهای غیردولتی بعضا سازمانهای مخالف دولت است.
در این بحث ما نه به سازمانهای مخالف دولت و نه سازمانهای شبهدولتی توجه داریم بلکه به سازمانهای غیردولتی مردمنهاد توجه داریم. این سازمانها چندین صفت و ویژگی دارند؛ اول اینکه غیردولتیاند و دوم اینکه مردمی هستند و سوم منافع گروههای اجتماعی دیدهنشده را تامین میکنند. همین که غیردولتی هستند، مردمیاند یا اینکه همین که مردمیاند، غیردولتی هستند. این سازمانها در ایران به دو صورت حیات دارند؛ یکی حیات سنتی آنهاست و دیگری حیات مدرنشان. حیات سنتی این سازمانها ریشه در قدمت جامعه ایرانی دارد. به میزانی که جامعه ایرانی دارای سابقه و قدمت بیشتری است، میتوان از حیات قدرتمند و گوناگون این سازمانها یاد کرد.
ایرانی که قدمتی تاریخی دارد بدون حیات سازمانهای مردمی و غیردولتی نمیتوانسته است به حیاتش ادامه دهد. بدین لحاظ است که طرح بحث جامعه مدنی سنتی درایران راهی در شناخت تحولات ایران است تا تاکید بر نقش و اثرگذاری عناصر سطحی و روبنایی حیات ایرانی. به لحاظ تاریخی جامعه ایرانی با انواع گوناگون نهادهای مردممدار روبهرو بوده است. نهادهایی که با محوریت مردم شکل گرفته و اهداف اجتماعی و فرهنگی داشته است که در شرایطی هم به نتایج سیاسی منجر شدهاند. بهطور خاص میتوان به نهاد وقف اشاره کرد. این نهاد در ایران دوره میانی بیش از یک هزار سال در ایران محوریت عمل اجتماعی داشته و در تعامل بین مردم و روحانیت ادامه حیات یافته است.
نهاد وقف در گذشته تا حدود زیادی توانسته است به تعامل بین جامعه و دولت کمک کند. بهطور خاص استقرار این نهاد اجتماعی راهی در حمایت از ندارها و درنهایت کاهش فاصله طبقاتی بوده است. واقفان ایرانی با تعیین مصرف درآمدهای ناشی از وقف تعیینکننده جهت این نهاد بودهاند. حمایت از کودکان بیسرپرست، حمایت ازفقرا، حمایت از کسانی که قصد تعلیم و آموزش داشته یا مسافران در راهمانده اصلیترین مصارف درآمدهای ناشی از وقف بوده است. در کنار نهاد وقف ما با نهادهای اجتماعی مردمی در گذشته روبهرو هستیم که عموما رنگ و سویه دینی و خانوادگی پیدا کردهاند.
جامعه ایرانی در راستای تولید فضاهای جدیدی تحت عنوان نهادها و سازمانهای مردمدار عمل کرده است. بهطور خاص جهان ایرانی با ظهور نهادهای غیردولتی مدرن روبهرو شده است. به میزانی که ایران و مردم ایرانی در دوره جدید درگیر ساحتهای جدید سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شدهاند، نیازمند به طراحی و ساماندهی نهادها و سازمانهای مردمی مرتبط هستند. بهطور خاص وقتی ضرورت ورود به دنیای جدید در دو عرصه صنعت و علم برای ایرانیان پیش آمد، تلاش جدی در طراحی و ساماندهی کارخانه، موسسه تجاری، دانشگاه و مراکز پژوهشی مطرح شد. گسترش این سازمانها بستگی به میزان و نحوه گسترش نیاز به صنعت و علم در سطوح متعدد در ایران است.
در حاشیه این دو نهاد و سازمانهای متعدد مرتبط با آنهاست که نهادها و سازمانهای مردمی ضروری شدند زیرا، توسعه هر چه بیشتر این دو حوزه میتواند به تمایز و جداافتادگی مردم و ساحت فنی و سازمانی بینجامد. در ادامه این مسیر است که برای جلوگیری از جدایی مردم و سازمانها و دولت نیاز به ظهور نهادها و سازمانهای فیمابین پیش آمد. یکی از اصلیترین نهادهای شکلگرفته در قالب انجمنهای حرفهای و تخصصی است که جدای از تعلقات سیاسی، جهتگیریهای اداری و سازمانی ظهور کرده و اکثر اصحاب دانش خاص مثلا جامعهشناسی یا اقتصاد و علوم سیاسی را دورهم جمع کرده و مسائلی که آنها امکان طرح در ساحت سازمانی نداشتهاند را پیدا کردهاند. بهطور خاص در این نهادهای علمی است که افراد امکان ارتباط و تعامل انسانی و اجتماعی یافته و از این طریق انرژی جدیدی برای کار حرفهای مییابند. این نوع انجمنها و سازمانها که غیردولتی و مردمی هستند در راستای طرح و پاسخگویی به نیازها و خواستههایی شکل گرفته که از طرف نظام رسمی مورد توجه قرار نگرفته و همچنین به شکل سنتی هم به واسطه مردم دیده نشده است.
در حاشیه اکثر سازمانهای رسمی است که نوع خاصی از سازمان مردمی ظهور کرده است. با این نگاه است که ویژگی جدیدی تحت عنوان «تاکید بر امور دیده نشده» برای این نهادها پیش میآید. این نهادها افزون بر اینکه مردمیاند و غیردولتیاند معطوف به فضاهای خالی زندگی اجتماعی و فرهنگیاند و کار ویژه اصلیشان نیز میانجیگری است. با میانجیگری افراد و نیروهای مرتبط با این سازمانهاست که جامعه ساحت اعتدالی یا تابعی پیدا میکند. در ایران معاصر نهادهای مردم مدار چه وضعیتی دارند؟ هر چند که در ایران به شکل سنتی دربردارنده نهادهای مردم مدار بوده و در دوره جدید نیز با پیوستگی که بین نهاد دین و خانواده وجود دارد، بعضی از این نهادها امکان ظهور یافته اند، ولی همچنان جامعه ایرانی از این بابت در رنج است. چرا؟ چون در ایران تلاش جدی در غلبه امر سیاسی بر امر اجتماعی و فرهنگی، غلبه حوزه سیاست بر حوزه های اجتماعی و فرهنگی، و محوریت بازیگران سیاسی بر بازیگران اجتماعی و فرهنگی است. این وضعیت موجب شده است تا ما شاهد ضعف فضای عمومی و نهادهای مردم مدار غیر دولتی باشیم.جضور نابه جای حوزه سیاسی در همه جا موجب شده است تا وهن خطرناک بودن حوزه اجتماعی و فرهنگی به ذهن بیاید. این نگاه است که منشا بدرفتاری اجتماعی وفرهنگی حوزه سیاست شده است. در حالی که حوزه سیاست و کنشگران این حوزه وظایفی محدود و معین دارند و مابقی وظایف و مسئولیت ها به عهده نیروهای اجتماعی است.
به طور خاص دولتها و کنشگران حوزه سیاسی باید در راستای تعدیل سیاستهایی باشند که نتایج آنها به افزایش فاصله طبقاتی و افزایش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی میانجامد. این تلاش کار زیادی نیست ولی بسیار مهم است. اگر این نگاه در مورد دولتها دنبال شود آن وقت است که جامعه ایرانی با حوزه سیاسی محدود و اجتماعی و فرهنگی گسترده روبهرو خواهد شد. با کاستن از سهم و نقش دولت و واگذاری نقش و کار و مسئولیت به جامعه و حوزه فرهنگ است که امکان مناسبی در ظهور نهادهای مردمی فراهم خواهد شد.
نهادها و سازمانهایی که برای پاسخ دادن به نیازهای متکثر و متنوع در سطوح اجتماعی و فرهنگی ظهور خواهند کرد و گروههای متعدد اجتماعی کنشگران اصلی آن خواهند شد. این کنشگران به طور داوطلبانه وارد صحنه عمل خواهند شد و چشم انتظار حمایت از فرد یا گروهی را هم نخواهند داشت. در حالی که طراحی نهادهای مردمی شبه دولتی با محوریت دولت و حضور غیرداوطلبانه نیروهای اداری با هزینه و بودجه دولتی سامان خواهد یافت که در نهایت به بزرگ شدن دولت خواهد انجامید. چرا تلاشی در گذر از این شرایط صورت نمیگیرد؟ علت اصلی آن به سیاسی دانستن این امور برمیگردد. برخی تصور میکنند اگر جایی برای سازمانهای مردم نهاد در نظر گرفته شود مقاومت اجتماعی ظهور خواهد کرد و نیروهای جدیدی برای تخریب شرایط موجود اقدام خواهند کرد. در مقابل عدهای هم تصور میکنند که ظهور این نیرو موجب تقویت نیروی مدافع تغییر و اصلاحطلبی خواهد شد. در حالی که شکلگیری نهادهای غیردولتی مردممدار راهی برای تغییر جامعه به شکل رادیکال نخواهد بود.
این کار بیشتر از طریق گروههای فشار صورت میگیرد. گروههای فشاری که با محور قرار دادن منافع گروه و فرد خاص شکل گرفته و نتیجه عمل آن نیز رادیکال کردن فضای فرهنگی و اجتماعی میشود.ایدهآلی کردن فضای فرهنگ و جامعه یکی از نتایج دیگر گروههای فشار است. همانطور که اشاره شد کار ویژههای اصلی نهادهای مردم مدار عبارتند از توجه به مسائل و مباحثی که در ساحت رسمی نه دیده میشود و نه میلی به دیدن شدن آنها هست و دیگری هم تلاش در میانجی گری و ایجاد اعتدال و سازگاری بین نیروها و سازمانهای متعدد اجتماعی است. چرا؟ چون این نهادها بر اساس منافع مردم به طور کلی و گروههای متعدد اجتماعی ظهور میکنند؛ منافع و نیازهایی که گروههای رسمی میلی به دیدن و به رسمیت شناختن آنها ندارند.
حال اگر تصویری که از جامعه ایرانی ارائه میشود کمتر سیاسی باشد این نهادها و موسسات امکان ظهور و اثرگذاری بیشتری خواهند داشت. تا زمانی که تغییر نگاه (از سیاستورزی به جامعه و فرهنگمداری) صورت نگیرد هیچ نیرویی نخواهد توانست در راستای ارتقابخشی به ساحت فرهنگ و جامعه از طریق محور بخشیدن به نهادهای مردم مدار موثر باشد. بدین لحاظ هم هست که حتی دولت دکتر روحانی که شعار تدبیر و مدارا سر داده است بیشتر عمل در حوزه سیاسی را اصل ساخته و کمتر به حوزه اجتماعی و فرهنگی توجه دارد.
توجه به این حوزه تنها نمیتواند با سیاستگذاری وزارت کشور و فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت گیرد. تلاشهای این نوع وزارتخانهها در صورت تغییر نگاه از عرصه سیاسی و سیاسی دیدن جامعه به عرصه اجتماعی و فرهنگی و مهم دانستن جامعه و فرهنگ موثر خواهند شد. اگر این اتفاق نیفتد ما در این دوره هم با ظهور مجموعهای از سازمانها و موسسات شبه دولتی تحت عنوان سازمانهای مردممدار روبهرو خواهیم شد و با پایان یافتن عمر دولت شاهد تعطیلی آنها خواهیم شد. برای ارتقابخشی به این حوزه چه باید کرد؟ کارهای بسیاری از طرف سیاستمداران و کنشگران حوزه سیاست مطرح شده است. ولی من فکر میکنم این فضا را باید به کنشگران حوزه اجتماع و فرهنگ بسپارند و از مداخله گری حوزه سیاسی اجتناب شود.
دولتها در ایران توان کمک به حوزه مدنی را ندارند. دولتها به دلیل اهمیت بخشی به امر سیاسی در مقایسه با امر اجتماعی و فرهنگی، شرایط طبیعی موثر در شکلگیری این حوزه را نخواهند داشت. آنها بهتر است از بحث و حضور در این حوزه اجتناب کرده و کار سیاسیشان را بهتر انجام دهند. با این کنار رفتگی است که امکان حضور نیرویی اجتماعی و فرهنگی برای طرح و ساماندهی به این حوزه فراهم خواهد شد. به امید این روز و زمان.
آرمان