سازمانهای مردمنهاد؛ نیازمند رویکرد تازه دولت
شهروندان – مصطفی اقلیما*:
خیلی از افرادی که همواره آرزوی انجام یک کار خیر و کمک به همنوع را در سر دارند، در یک دوره زمانی یک ان جی او را به ثبت میرسانند اما بعد از ثبت، به دلیل مشکلات فراوانی که وجود دارد «ان جی او»ها تعطیل میشوند و همه چیز از بین میرود. سال گذشته آمارها حکایت از این داشت که ۸۰درصد این مراکز به دلیل مشکلاتی که عمدتا مالی بودند، تعطیل شدهاند.
زمانی که افراد با دست خالی اقدام به ثبت یک «ان جی او» میکنند بلافاصله به دلیل نداشتن جای مناسب، امکانات کافی و هزینههایی که برایشان به همراه دارد به مشکل برمیخورند و نمیتوانند ادامهدهنده راهی باشند که آغاز کردهاند. در نتیجه ما در کشور با نهادهایی روبهرو میشویم که تنها اسم دارند و هیچ کار عملیاتی انجام نمیدهند.
تنها برخی خیریههای بزرگ مثل محک یا بنیاد کودک توانستند با قدرت به کار خود ادامه دهند چراکه طی این سالها با کمک خیران و برنامهریزیهایی که انجام دادند، توانستند به منبع درآمد برسند. مشکل بزرگ «انجیاو» ها که باعث شده همه آنها با مشکلات مالی دچار باشند، حمایت نکردن دولت از آنهاست.
طبق اصل ۴۴ قانون اساسی که خصوصیسازی در آن مطرح شده، قرار بود ارگانهایی به بخش خصوصی واگذار شوند که درآمد دارند. اما دولت نیمی از مسئولیت خود را به «انجیاو»ها و درواقع به بخش خصوصی سپرد که هیچ درآمدی نداشتند. دولت فراموش کرد که نهادهای مدنی کمککننده دولت برای بهبود زندگی مردم هستند و نباید آنها را تنها بگذارد؛ اتفاقی که باعث شد نهادهای مردمی و تشکلهای مدنی هر روز با مشکل تازهای روبهرو شوند.
بهطور مثال بهزیستی بخشی از وظایف خود را به « انجیاو»ها واگذار کرد بدون اینکه حتی ذرهای به آنها کمک کرده باشد. خیران نمیتوانند تا همیشه جور دولت را بکشند. بعضی افراد خیر ممکن است در یک سال یکمیلیارد به یک موسسه کمک کنند اما همان فرد سال دیگر ممکن است این امکان را نداشته باشد یا اصلا نخواهد که هزار تومان هم به خیریهای کمک کند. در تمام دنیا «انجیاو»ها اتاق فکری هستند که دولت را کمک میکنند.
درواقع ایده و طرح از سمت موسسان انجیاوهاست و دولت با بودجهای که در اختیارشان میگذارد ایده و فکر آنها را عملیاتی میکند. اما در کشور ما چون در بخش دوم دچار مشکل هستیم، این نهادها تنها به بیان مانیفست درباره حقوق کودکان و کودکان کار و… بسنده میکنند و اتفاق عملی نمیافتد.
درحال حاضر نگهداری ۱۲ کودک در یک مرکز در رودهن ماهیانه ۳۰میلیون تومان هزینه دارد. هزینههایی که هم مربوط به خود بچهها و هم حقوقی است که پرسنل دریافت میکنند. حالا شما تصور کنید یک انجیاو که چند جوان آن را راهاندازی کردهاند چطور میتواند این ۱۲ کودک را با کمک خیران نگهداری کند؟ بدون هیچگونه درآمدی نمیتوان توقع داشت که یک مرکز با استانداردهای لازم مثل وجود بهیار، مددکار و… اداره شود.
عملا این اتفاقها با کمک خیران رخ نخواهد داد و دولت باید وارد این قضیه شود. به خصوص در مسائل اینچنینی که بحث نگهداری مطرح میشود. ما ۲۰سال پیش یک مرکز دندانپزشکی راه انداختیم که به بچههای معلول ذهنی و جسمی خدمات دندانپزشکی ارایه میداد. این بچهها به دلیل شرایط خاصی که داشتند بیهوش میشدند و بعد مورد جراحی قرار میگرفتند.
این مرکز ۲۰سال پیش با ۴میلیارد سرمایهای که با کمک خیران جمعآوری شد و در بانک گذاشته شد آغاز به کار کرد. شاید دندانپزشکان این مرکز هفتهای یک بار به صورت رایگان به این مطب بیایند و خود را وقف بیماران و کودکان معلول کنند اما واقعیت این است که حقوق پرسنل و دیگر هزینههای این درمانگاه از محل سود همان ۴میلیاردی هزینه میشود که ۲۰سال پیش در بانک گذاشتیم. بنابراین باید پذیرفت کار خیر در ایران نیاز به هزینه دارد و پشتوانه میخواهد؛ پشتوانهای که یا باید بخشی از آن از طرف دولت تامین شود، یا خیرینی که به صورت مستمر و ماهانه کمکهای خود را ارایه میکنند یا مثل همین ۴میلیاردی که در بانک گذاشته شد و سود آن هر ماه میتواند هزینهها را تامین کند.
هرسال آمارهای بالایی از طرف بهزیستی یا دیگر ارگانها اعلام میشود که تعداد زیادی از خانوادهها تحت پوشش این مرکز هستند. این آمارها اگرچه از نظر کمی بالاست اما کیفیت ندارد. مثلا بهزیستی اعلام میکند این تعداد افراد را درسال تحتپوشش قرار داده. آیا به نظر شما کمک ماهیانه ۵۰هزار تومان به خانوادههایی که تحتپوشش هستند میتواند عملا کمکی به خانوادههای نیازمند کند؟ آیا با شرایط امروز ۵۰هزار تومان جوابگوی نیازها هست؟ همین میشود که «ان جی او» وارد کار میشوند اما در هزینههای خود کم میآورند و درنهایت هم تعطیل میشوند.
درنهایت باید گفت خیلی از جوانان سودای کار خیر در سر دارند. خیلیها هم وارد این کار میشوند اما چون نمیتوانند تمام مدت وقت بگذارند، کار که پیدا میکنند میروند سراغ آینده خودشان و همه چیز رها میشود. کسی که در یک خیریه کار میکند باید تامین باشد یا یک منبع درآمد مطمئن داشته باشد تا بتواند تمام مدت وقت بگذارد.
اگر چنین اتفاقی نیفتد همه سراغ سرنوشتشان میروند و «انجیاو»ها به تعطیلی کشیده میشوند. وضعیتی که امروز ما شاهد آن هستیم و با وجود پتانسیلهای زیادی که من به شخصه درون هر کسی میبینم که تا چه اندازه به انجام کار خیر علاقه دارد، اما اتفاق خاصی نمیافتد و «ان جی او»ها در حد حرف و شعار باقی ماندهاند. شاید نیاز باشد تا دولت یازدهم رویکرد تازهای نسبت به این مساله داشته باشد و از ظرفیت مردمی که از صمیم قلب به کار خیر و نوعدوستی علاقه دارند، استفاده کنند.
*رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران
شهروند