تفکیک زباله، بدون آموزش و انگیزه به جایی نمیرسد
شهروندان:
آدمهای مصرفی قرن 21 فارغ از این که در چه کشوری زندگی میکنند و چه نژادی دارند، همه آشغالسازهای حرفهایاند؛ مثل آمریکاییها و روسها که مدتهاست رتبه اول و دوم تولید زباله در جهان را در دست دارند (با تولید روزانه بیش از 200 میلیون تن).
ما ایرانیها هم به نسبت جمعیتمان، زبالهسازهایی چیرهدست هستیم چون هر کدام از ما قادریم هر روز ۷۵۰ گرم زباله تولید کنیم و در شهری مثل تهران رقم تولید زباله را به ۷۵۰۰ تن در روز برسانیم.
پس ما در آشغالساز بودن با مردم جهان وجه اشتراک داریم، با این تفاوت که بسیاری از ساکنان کره زمین به تفکیک زباله از مبدا به عنوان یک وظیفه پایبندند، اما بسیاری از ما همین که زبالهها را از محل زندگی و کار خود دور کنیم، راضی هستیم.
بیشتر ما زبالهها را در حالی که معجونی از آشغالهای تر و خشک، شیمیایی و حتی عفونی است، در کیسههای پلاستیکی انباشته میکنیم و آنها را در سطلهای زباله میاندازیم، اما بعضیها از انجام همین کار هم دریغ میکنیم و زبالهها را نه درون سطل زباله که در اولین نقطهای که به ذهنمان میرسد، رها میکنیم. پیداست در این شرایط تعداد کسانی که به محتویات سطل زبالهشان حساسند و خشک و تر را از هم جدا میکنند تا چه اندازه کم است.
البته این بیاعتناییها علت دارد. گره اول این ماجرا در آموزش است یعنی تاکنون هیچ نهادی به طور منظم و مستمر به مردم یاد نداده مزایای تفکیک زباله در چیست و چطور باید زبالهها را از هم جدا کرد، بنابراین مردم همان سبک سنتی دفع زبالههای خانگی را دنبال میکنند.
گره دوم نیز در نبود امکانات لازم برای اجرای طرح تفکیک زباله، نهفته است یعنی در سطح شهر بندرت دیده میشود سطلهای زباله با رنگهای مختلف آن طور که در دنیا مرسوم است، وجود داشته باشد. مثلا در آلمان، هر آپارتمان معمولا پنج سطل برای پنج نوع زباله دارد و مردم کاغذ و مقوای نازک را در سطلهای آبی و مقواهای کلفت و جعبههای مقوایی را در سطلهای زرد میریزند، در حالی که ظروف شیشهای و مواد غذایی و گیاهی نیز سطلهای مخصوص به خود را دارد.
البته در برخی شهرهای کشور ازجمله تهران آن هم در برخی نقاطش چنین سطلهایی وجود دارد، همچنین غرفههای بازیافت که در آن مامور بخش خصوصی، زبالههای تفکیک شده را از مردم میخرد، اما با این حال گره سوم در تفکیک زباله را دقیقا باید در همین نقطه جستجو کرد.
غرفههای بازیافت در شهرهای کشور بسیار کم است و به طور مثال در تهران فقط ۲۷۰ غرفه وجود دارد. پس بدیهی است مردمی که به این غرفهها دسترسی ندارند به فکر تفکیک زباله هم نمیافتند یا اگر اصرار به تفکیک داشته باشند چون رساندن پسماندها به غرفهها زحمت زیادی دارد به احتمال زیاد از ادامه کار منصرف میشوند.
زبالههای تفکیک شده نیز با قیمتهای بسیار کم از مردم خریده میشود به طوری که نهتنها آنها به ادامه تفکیک زباله ترغیب نمیشوند، بلکه احتمال پس خوردنشان وجود دارد. البته سازمان مدیریت پسماند معتقد است غرفههای بازیافت در ازای تحویل پسماندهای خشک به مردم پول نقد، اقلام بهداشتی و شوینده، لوازمالتحریر و بن خرید کتاب میدهد، اما آنچه در عمل دیده میشود با این ادعا فاصلهای زیاد دارد.
گره چهارم را نیز میتوان در آزاد بودن مردم و این که مجازند هر طور دلشان میخواهد با زبالهها رفتار کنند، جستجو کرد. در سوئیس دور انداختن زباله برای مردم هزینه دارد چون هر کیسه زباله برچسبی به قیمت دستکم یک یورو دارد که باعث میشود مردم در استفاده از کیسههای نایلونی صرفهجویی کنند. در ایتالیا نیز قانونی سفت و سخت وجود دارد که همه افرادی را که تا فاصله ۵۰۰ متری خانه خود سطل بازیافت دارند، اما زبالههای خود را جدا نمیکنند، جریمه میکند.
البته در کشور ما که تفکیک زباله جدی گرفته نمیشود و بازیافت به عنوان صنعتی پولساز و به صرفه شناخته نمیشود، نمیتوان از اهرم جریمه برای جلب مشارکت مردم استفاده کرد، اما در عوض میتوان با آموزش دادن افراد و جا انداختن مزایای زیستمحیطی تفکیک زباله میان مردم و نیز در نظر گرفتن برخی مشوقهای مالی برای آنها، شهروندان را در چرخه تفکیک زباله از مبدا فعال کرد.
جامجم