دولتها برای دوام خود نیاز به آرای شهروندان دارند
شهروندان:
قبل از انجام این گفتوگو آقای تفرشی تاکید داشت که برای بررسی موضوع دیپلماسی عمومی در قالب روزنامهیی و برای مخاطبان آن، نباید درگیر تعاریف نظری و تئوریها شد و باید مسائل را به شکلی شفاف و قابل فهم و البته ملموس طرح کرد. در سراسر صحبتهایش از صدور حکم قطعی و کلی پرهیز میکرد که شاید به خاطر سالها پژوهشگری و فعالیت آکادمیک است.
از طرفی دقت و وسواسش برای بهکاربردن واژهها خاصیت سروکار داشتن با اسناد و متون مهمی است که قسمتی از فعالیتهای علمی او را تشکیل میدهد. آقای تفرشی معتقد است جدیترین نیاز دولت در سپهر کنونی جهانی احیای دیپلماسی عمومی با مشارکت و حضور فعال نخبگان جامعه در قالب احزاب، سازمانهای مردمنهاد و گروههای مطالعاتی است. او البته به تبیین مرز بین احترام به رای مردم و پوپولیسم میپردازد و در جایی هم هشدار میدهد که قبل از هر اقدامی در حوزه سیاست خارجی باید مفهوم منافع ملی را تعریف کنیم.
سفر این کارشناس روابط بینالملل مقیم انگلیس به تهران برای شرکت در چند کنفرانس علمی، فرصتی فراهم آورد تا با او درباره نقش جامعه مدنی و بهویژه دیپلماسی عمومی در پیشبرد برنامههای دستگاه دیپلماسی کشور گفتوگو کنیم.
- تاثیرگذاری اعضای جامعه مدنی روی برنامههای دستگاه دیپلماسی یک کشور چگونه و با چه اهرمهایی است؟
وقتی صحبت از دیپلماسی میشود نظرها به سوی وزارت خارجه یا سایر دستگاههای مرتبط با سیاست خارجی دولتها کشیده میشود. این درست است که خروجی پایانی دیپلماسی یک کشور را وزارت امور خارجه به عنوان مسوول رسمی تعیین میکند اما پیش از آن، برای رسیدن به تصمیم نهایی دستگاهها، سازمانها، نهادها و گروههای مختلفی درگیر آمادهسازی تصمیمها به عنوان برآیند نهایی دیپلماسی کشور در عرصه جهانی هستند. یکی از این عوامل تاثیرگذار نظرات افکار عمومی است.
دیپلماسی عرصهیی نیست که مردم کوچه و بازار و افراد غیرمتخصص مدام راجع به آن هر روز نظر بدهند. البته افکار عمومی مهم و محترم است اما نظر مردم از طریق رسانهها و صندوق رای به دولت حاکم منتقل میشود و دولت هم با سنجش طبع و گرایش مردم دیدگاههای خود را تعدیل یا تشدید میکند. به موازات این مساله، موسساتی مثل گروههای لابیگری، اندیشکدهها و اتاقهای فکر وجود دارند که عمدتا موسسات پژوهشی عمیقی هستند که در کشورهای مختلف سیاستهای کوتاهمدت، میان مدت و راهبردی را در عرصههای مختلف بهویژه دیپلماسی مورد بررسی قرار میدهند. از آنجا که این موسسات، غیردولتی و مردممحور هستند طبیعتا با افکار عمومی و رسانهها ارتباط دارند و در نتیجه بر نظرات دولتها چه از نظر چالشی و چه از نظر مشورتی تاثیر میگذارند.
این موسسات در کنار آکادمیها و دپارتمانهای دانشگاهی که در زمینه مطالعات تخصصی منطقهیی یا سیاست خارجی، دانشجویان و اساتید دورههای عالی رشتههای مرتبط میتوانند با نظرات انتقادی و پیشنهادی در تدوین برنامههای راهبردی سیاست خارجی و اجرای آن در بازههای زمانی مختلف نقشآفرینی کنند.
- بیشک در چنین وضعیتی، علاوه بر نظرات موافق و همدل با دولت، نظرات مخالف و منتقدانه هم ارائه میشود، پذیرش آنها از جانب دولتها به چه صورت است؟
وقتی از مفاهیمی مثل چالش و فرصت حرف میزنیم، باید مشخص کنیم موضوع بحث چه کشوری است. اگر دولتی باشد که نظرات موسسات مورد اشاره، افکار عمومی و رسانه برایش مهم و مشروعیتش هم از آرای اکثریت مردم باشد طبیعتا به نظراتشان توجه و به صورت واقعی از آنها چه برای تحکیم و چه برای تصحیح مواضع خودش استفاده میکند. اما دولتی که این خصوصیات را نداشته باشد، سعی میکند که تاثیرگذاری این نهادها را کاهش دهد. البته در دولتهای دموکراتیک هم آرای مخالف و چالشگر همیشه مطلوب شناخته نمیشود، اما سازوکار جامعه بهشکلی است که دولت نمیتواند از این نظرات غافل شود. در سادهبینانهترین شکل، بیتوجهی به این نظرات موجب از دست رفتن رای مردم برای انتخابات سراسری بعدی خواهد بود. زیرا رای بخشی از مردم تا حدی شکلپذیر از نظرات همین موسسات و گروههای لابی و اتاق فکر است. پس دولتها به هر صورت حتی برای دوام خود نیاز به آرای مردم دارند و نمیتوانند آن را نادیده بگیرند.
- در چند دهه اخیر، چه نهادی برای انجام کارکردی که از آن صحبت کردیم در ایران وجود داشته است؟
در سالهای قبل از انقلاب و در دانشگاه تهران دانشکده حقوق و علوم سیاسی و بخش روابط بینالملل داشتیم، موسسات و نشریاتی هم بودند که به صورت تخصصی در مسائل بینالمللی کار میکردند اما تاثیر چندان مهمی نداشتند. در واقع این مسائل پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ رونق گرفته است. بخشی از این رشد به دلیل رواج پیدا کردن این مباحث در دنیا در ۴۰-۳۰ سال اخیر است که لزوما بهطور مستقیم به ایران مربوط نیست و بخشی هم البته محصول شرایط پس از انقلاب و به اصطلاح مردمی شدن سیاست خارجی ایران است که به نوعی از سطح الیت و نخبگان به سوی مردم کشیده شد.
- این نهادها چه زمانی میتوانند تاثیرگذار باشند؟
نکته مهمی است که نهادهای مورد اشاره و حتی احزاب مخالف وقتی میتوانند در دیپلماسی کشور تاثیر بگذارند که سیاست کشور دارای شفافیت و قابلیت حسابرسی باشد. یعنی اگر شفافیت و اطلاعرسانی نسبتا کامل در زمینه تحولات دیپلماسی کشور نداشته باشیم و تصمیمگیریهای مسوولان آن قابل بررسی و ارزیابی دقیق نباشد، نمیتوان به کارکرد مورد نظر رسید. اگر بتوانیم این سازوکار را مهیا کنیم که نهادهای تاثیرگذار غیردولتی عملکرد دیپلماسی کشور را با شفافیت و رویکرد نقادانه بیرحمانه و منصفانه ارزیابی کنند میتوانیم به موفقیت دستگاه دیپلماسی امیدوار باشیم. به شرط اینکه یک پیشزمینه مهم که تعریف درست از «منافع ملی» است را داشته باشیم. یعنی منافع شخصی، گروهی و حزبی را به نام منافع ملی ترجیح نداده و غالب و قالب نکنیم! وقتی این تعریف درست و نسبتا مورد قبول همه را داشته باشیم. آن وقت است که گروهها میتوانند بهدرستی تصمیمات را بررسی کنند و دولتها هم میتوانند پاسخگو باشند.
این در کشور ما تا حدی جریان دارد اما نهادینه نیست و بعضی اوقات بروز پیدا میکند، به نظر من مجلس شورای اسلامی در این زمینه تا حدی فعال است اما بیشتر روی منافع و نیتهای جریانی و حزبی مانور میدهد. اگرچه در شعارها حرف از منافع ملی است اما در عمل همواره چنین نیست.
- چه نسخهیی برای گذار از شرایط موجود و رسیدن به شرایط مطلوبتان تجویز میکنید؟
نخستین راهکار ارائه تصویر درستی از منافع ملی است. یعنی منافع ملی را یک بار برای همیشه برای نمونه طی یک شیوهنامه، درسنامه یا هر اسم دیگری تعریف کنیم تا بدانیم منافع ملی ایران یعنی چه!
دوم اینکه تعبیر بیسمارک (صدراعظم آلمان در قرن ۱۹) که معتقد است «سیاست هنر امکانات یا ممکنات است» را در عمل بپذیریم. در دیپلماسی هم به همین شکل است، یعنی شما در شرایط خلأ و آرمانی و در عصر ایدئولوژیها زندگی نمیکنید. در دیپلماسی با مجموعهیی از عوامل و عناصر موجود و آرمانهای مطلوب مواجه هستید. ایدهآل رسیدن به آرمانهاست اما باید بدانیم که در عرصه بینالمللی رسیدن به همهچیزهایی که ما میخواهیم شدنی نیست. هنر یک دیپلمات همین است که بر اساس منافع ملی و نظام سیاسی کشورش بتواند به بیشترین حجم از اهداف موردنظرش با استفاده از سلاح دیپلماسی دست پیدا کند. وگرنه منزوی کردن و تحت محاصره سیاسی و اقتصادی و حتی نظامی بردن کشور کار خیلی سختی نیست که هشت سال گذشته راحت انجام شد! هنر این است که گرهها را با دست باز کنیم.
- روند فعلی چگونه است؟
تصور من این است که روندی که دستگاه سیاست خارجی ایران آغاز کرده است اگرچه با نقطه مطلوب فاصله دارد اما همین پایان دادن به رویه هشت سال گذشته در وزارت خارجه مجموعا رو به جلو به نظر میرسد. البته نباید خیلی کاملا خشنود و دلخوش بود که همهچیز خوب است. زیرا نهادهای موازی و مجموعههای بدون دانش و درایت در دیپلماسی همچنان علاقهمندند که روند رو به بهبود دیپلماسی کشور را خراب کنند. رقبای داخلی و دشمنان خارجی دولت فعلی متاسفانه در یک جبهه علیه برنامه دیپلماسی ایران فعالیت میکنند. اگر دولت فعلی بتواند دیپلماسی را از عرصه عوامزدگی و پوپولیسم سطحی خارج کند و به نخبگان دلسوز منافع ملی ایران در داخل و خارج کشور بها داده شود، میتوان امیدوار به موفقیتش بود.
- به پوپولیسم اشاره کردید، فکر نمیکنید اگر دخالت مردم در دیپلماسی درست فهم نشود، در مواقع مهم موجب مخدوش شدن تصمیمگیریها شود؟ نمونه تاریخی از چنین چالشهایی کم نداریم در ایران!
اتفاقا یکی از فاکتورهای تعریف نخبگان و روشنفکران حرکت کردن جلوتر از نظر عوام است. یعنی اگر چیزی که عوام با احساسات و برآوردن رگ گردن امروز طالبش هستند را خلاف مصالح کشور دیدند با آن مخالفت کنند و شجاعانه جلویش بایستند تا در آینده تاریخ قضاوت شود و اگر کار درست بوده باشد، آنها را تایید و تبرئه کند. در واقع هیچ دولتی در هیچجای دنیا نمیتواند به رای مردم عادی بیاعتنا باشد، اما میزان تاثیرپذیری مهم است. یک نظر این است که رای مردم یکبار در صندوق رای به دولت داده شده است. اما نه به این معنی که دولت رها و آزاد در انجام هر کاری است. رای مردم بعد از صندوق رای از طریق رسانهها و نخبگان در اندیشکدهها انعکاس پیدا میکند و بازتاب آن را دولتها در تدوین برنامههایشان استفاده میکنند. بنابراین کشاندن هر روزه مردم به خیابانها له یا علیه یک برنامه دیپلماسی و گرفتن شعار و نظر از آنها کارساز نیست. هرچند که رای اکثریت مردم بهطور کلی تاثیرگذار و مهم است. اما خطری که گفتید کاملا وجود دارد که احزاب و گروهها با احساسات زودگذر و روزمره بتوانند با عوامزدگی مانع سیاستهای راهبردی دولت شوند.
- در چارچوب نظام سیاسی ایران، آیا احزاب فقط از طریق ورود به قدرت میتوانند در سیاستخارجی تاثیر بگذارند؟
میدانیم که در ایران تجربه تاریخی احزاب جدی را به ندرت داریم به همین دلیل هم احزاب تاثیرگذار نیستند. اما چرا تاثیرگذار نیستند؟ زیرا معمولا نخبگان و افراد سیاستورز حزبی را تاسیس کردهاند و چندان مردمی نبودهاند. در کشورهایی که احزاب مقتدر دارد، مردم عادی از سطوح پایین مثل محلات و اصناف و موسسات آموزشی شروع کردند و بعد از گذشت مدتی حتی طولانی به قدرت محلی و پارلمان و نهایتا دولت رسیدند. مثل حزب کارگری، مجمع زارعان و… اما در ایران ما فرآیند معکوس را داشتهایم و احزاب هم دیرپا و تاثیرگذار نبودند و فقط در پارلمان و کابینه و حداکثر روزنامهها حضور داشتند. اما اگر مجال احزاب واقعی و ریشهدار داشته باشیم، یکی از وظایف ریشهیی احزاب کار آموزشی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی داخلی است. یعنی همان بحث راهبردی فتح قلوب و اذهان از طریق آموزش و تامین دغدغهها و نهایتا جلب رای مردم که البته در ایران به ندرت انجام شده است. از اینجاست که افکار عمومی احزاب را بالا میآورند و از طریق طرح نظراتشان نقشآفرینی میکنند. ولی در ایران اغلب افراد پس از کسب قدرت یا در آستانه کسب قدرت حزب تشکیل میدهند و نتیجه موفقیتآمیز این فرآیند را هم خیلی تند و سریع طلب میکنند.
- کمپینها چه نقشی در شکلدهی به سیاستخارجی دولتها دارند؟ از آنجایی که این کمپینها غیردولتی هستند و عمدتا هم قصد ورود به قدرت را ندارند، آیا دولتها ملزم به تامین دغدغههایشان هستند؟
کمپینهای بینالمللی یا توسط نخبگان ایجاد و مورد حمایت افکار عمومی قرار میگیرد یا منویات مردم نخبگان را ترغیب به ایجاد کمپینها میکند. عمدتا هم درباره مسائل اقتصادی، مقابله با تعرضات نظامی… است. برای نمونه در بریتانیا بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ کمپین «جنگ را متوقف کنید» راه افتاد که ائتلافی از سازمانهای حقوق بشری مخالف مشارکت کشورهای غربی در حمله نظامی به کشورهای دیگر است. یا کمپینهای حقوق بشری در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی که اکنون به سازمان عفو بینالملل تبدیل شده است. کمپینی هم از حدود هشت سال پیش برای مخالفت با هرگونه تعرض نظامی به ایران فعال بود که تا چهارسال پیش هم بهشدت در فضای بینالمللی تاثیرگذار بود که متاسفانه بعد از انتخابات سال ۸۸ و تبعات ناگوار آن، به دلایل مختلف که تا حدی ریشه در سیاست داخلی داشت بسیار تضعیف شد اما در چند ماه گذشته مجددا احیا شده است. نمیتوان کمپینها را ناشنیده گرفت و پنهان کرد. دولتها معمولا به حرف آنها گوش میکنند اما ملزم به تامین همه خواستههای آنان نیستند. در واقع این مساله بستگی زیادی به قدرت و میزان حمایت افکار عمومی و رسانهها از آنها و ضریب نفوذ اجتماعی وسیاسی کمپینها هم دارد.
- کمپین نه به تحریم در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
کمپین نه به تحریم به صورت کلی در بسیاری از کشورهای دنیا مطرح بود و ایرانیان چه داخل و چه خارج از کشور از آن حمایت میکردند. حرفش هم این بود که میتوان با دولت ایران مخالف یا موافق بود اما تحریمها عمدتا ملت ایران را هدف گرفته است. تعداد زیادی از ایرانیان خارج از کشور و ایراندوستان خارجی که در عرصههای اقتصادی، فعالان آکادمیک، اهالی رسانه، حقوقدانها و بهطور کلی نخبگان و چهرههای موفق و بانفوذ در جوامع میزبان، جزو کسانی بودند که برای جلب افکار عمومی به ناکارآمدی و غیرانسانی بودن تحریمها تلاش کردند. در دوران هشت ساله ریاستجمهوری آقای خاتمی این کمپین بسیار قوی، پرقدرت، پرصدا و پرنفوذ بود. متاسفانه در دولت آقای احمدینژاد، بهویژه دوردوم ریاستجمهوری او، صدای این گروهها کوتاه و ضعیف شده بود زیرا سیاست خارجی نادرست و ناکارآمد دولت دنیا را علیه ایران متحد کرده بود و اتفاقی افتاد که پیش از آن برای کشورهای غربی ممکن نبود. دولت احمدینژاد موفق شد تا آرزوی دیرینه گروههای تندرو و ضدایرانی در غرب در سالهای پس از انقلاب را محقق ساخته و برای نخستینبار اروپا و امریکا را برای تحریم و انزوای شدید ایران با هم کاملا متحد کند. خوشبختانه در دولت جدید و همزمان با آغاز نسبتا موفق مذاکرات دیپلماتیک ایران و ۱+۵ این کمپینها دوباره قد علم کردهاند.
- دیگر بازوی جامعه مدنی، رسانهها هستند. آنها چطور میتوانند در جریان سیاستخارجی و فضای افکار عمومی بینالمللی ایفای نقش کنند؟
شما به عنوان یک روزنامهنگار بهتر میدانید که هر چقدر فضای سیاسی کشور بازتر باشد و رسانهها و روزنامهها برای طرح مسائل البته با حفظ خطوط قرمز مشخص و محدود مربوط به منافع ملی، آزاد باشند میزان علاقه و اعتماد افکار عمومی و مردم به آنها بیشتر میشود و در نتیجه تاثیرگذاری رسانهها هم بیشتر و دولتها مجبور به شنیدن صدای آنها میشوند و برعکس. در فضای سیاسی خارج از کشور تاثیرگذاری روزنامههای داخلی به دلیل مساله زبان محدودتر است. البته روزنامههایی که در سایتهای خود اخبار را به زبانهای خارجی ارائه میدهند یا روزنامهها و خبرنگارانی که مطالبشان در سایتهای خارجی نقلقول و بازنشر میشود، میتوانند عقاید و نظرات رسانههای مستقل را به گوش مردم دنیا برسانند. برخی اندیشکدهها و رسانههای بینالمللی بخشی دارند که روزنامهها را چه برای استفاده تجاری و چه برای استفاده دولتها و موسسات آموزشی و ترجمه میکنند. در واقع اینها وسیلهیی برای سنجش افکار عمومی و رفتارهای میان مردم، دولت و احزاب رقیب هستند.
- دستگاه دیپلماسی چه تاثیری بر فضای رسانهیی بینالمللی دارد؟
این مساله مربوط به بحث دیپلماسی عمومی است که البته محدود و منحصر به ایران نیست. دولت قبلی برداشت نادرست و غلطی از دیپلماسی عمومی داشت. همه حرف دیپلماسی عمومی ارتباط داشتن با افکار عمومی بینالمللی از راههای نامحسوس و غیردولتی است اما دولت قبلی سعی داشت همهچیز را در اختیار و تحت مدیریت دولت و وزارت خارجه قرار دهد که عملا تجربهیی ناکارآمد بود. تغییر عنوان رایزن مطبوعاتی به رایزن دیپلماسی عمومی سفارت ایران در خارج از کشور مشکلی را حل نمیکند! شناخت سازوکار و اجرای درست راهکارها و تغییر رویه موجود میتواند به ما کمک کند. الان در کشورهای مختلف دنیا، در ۵۰ سال گذشته بعد از جنگ جهانی دوم نقش رسانهها در دیپلماسی عمومی بسیار جدی شده است و کشورها اقدامات زیادی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی مردم جهان انجام دادهاند. مشکل این است که افکار عمومی و رسانههای جهانی علاقه و اطمینانی به خبرنگار داخل سفارت ایران نشان نمیدهند! هنر ما این است که خبرنگار و محقق مستقلی داشته باشیم که هرچند با سفارت ارتباط دارد اما با تقویت رابطه با رسانههای بینالمللی مورد وثوق و اعتماد افکار عمومی ایرانی و خارجی و حتی دولتها به عنوان یک ناظر صادق و مستقل قرار میگیرد.
- حال برسیم به دیپلماسی عمومی در دولت جدید. نگاه تیم جدید دیپلماسی به این امر را چطور میبینید؟
در دیپلماسی عمومی (یا به تعبیر دقیقتر: دیپلماسی مردم محور)، باید سیاستگذاریها را به سه دسته کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم کرد. مشکل ما در ایران این است که دوست داریم برنامههایی بدهیم که خیلی زود نتیجهاش را ببینیم و علاقهیی نداریم بذری بپاشیم که در دورههای بعد محصول دهد و دیپلماسی عمومی هم معمولا برای به دست آوردن نتیجه به زمان نیاز دارد. در واقع کل نگرش و روش دولت آقای احمدینژاد مبتنی بر سر و صدای تبلیغاتی و همانند برنامه بنگاههای زودبازده در اقتصاد بود.
- و بهنظر شما مهمترین مشکل اصلی ما در این عرصه چیست؟
واضح بگویم آفت دیپلماسی عمومی دولتی شدن آن است البته حمایت و تامین آن مهم است اما اگر خود دولتها بخواهند اجرای دیپلماسی عمومی را برعهده بگیرند ناکارآمد و اساسا نقض غرض است. بنابراین باید دیپلماسی عمومی را از راههای غیردولتی و از طریق نخبگان ایرانی بهویژه در خارج از کشور پیش برد. حمایت و حتی سیاستگذاری کلی جایز است اما ورود و دخالت دولت به مرحله اجرای دیپلماسی عمومی آفت کار است. در کشورهای مختلف هر روز جلسات مختلفی در کنفرانسهای دانشگاهی، همایشها، اندیشکدهها، جلسات رسمی وزارتخارجه کشورها برگزار میشود که ایرانیها در آن نه تنها هیچ نقش و حضوری ندارد بلکه اساسا آگاهی هم ندارند و مرتبا نخبگان غربی پشت درهای بسته تصمیمگیریهایی میکنند که روی مناسبات ایران و دنیا تاثیر مستقیم میگذارد.
برای نمونه یکی از راههای دیپلماسی عمومی حضور در همین جلسات رسمی و غیررسمی عمومی یا دعوتی است. مساله دیگر این است که تاکنون کار جدی و مفید برای جذب ایرانیان خارج از کشور نشده است. شورایعالی ایرانیان خارج از کشور که آقای احمدینژاد تاسیس کردند مجموعهیی بود که برای انتقال سرمایههای مالی و اقتصادی ایرانیان خارج از کشور به داخل کار میکرد و عمدتا محملی بود برای پیشبرد پروژههای گروهی و فرقهیی دولت او. در دیپلماسی عمومی (یا به تعبیر دقیقتر: دیپلماسی مردم محور)، باید سیاستگذاریها را به سه دسته کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم کرد. مشکل ما در ایران این است که دوست داریم برنامههایی بدهیم که خیلی زود نتیجهاش را ببینیم و علاقهیی نداریم بذری بپاشیم که در دورههای بعد محصول دهد و دیپلماسی عمومی هم معمولا برای به دست آوردن نتیجه به زمان نیاز دارد. در واقع کل نگرش و روش دولت آقای احمدینژاد مبتنی بر سر و صدای تبلیغاتی و همانند برنامه بنگاههای زودبازده در اقتصاد بود.
- راهحلهای شما برای افزایش قدرت دیپلماسی عمومی چیست؟
تاسیس اندیشکدههای قوی و مستقل مناسبات ایران و کشورهای مختلف، جذب ایرانیان نخبه و متخصص خارج از کشور و همکاری با ایراندوستان خارجی با حمایت دستگاه دیپلماسی ایران. البته بگویم که متاسفانه تا چنین نهادی در ایران راه میافتد سریعا تبدیل به بنگاه کارآفرینی دوستان و اقوام میشود! و هیچوقت بهطور جدی پیگیری نمیشود. تا زمانی که با نگاه تخصصی، جدی و اصولی به مساله نگاه نشود صرفا در حد یک ساختار دولتی باقی میماند. این کاری است که باید با کمک نخبگان ایرانی تاثیرگذار در خارج از کشور انجام شود تا به کمک چنین موسساتی ارتباطات منطقهیی و جهانی خود را تقویت کنیم. البته در حال حاضر در ایران چند موسسهیی فعالیت میکنند مثل دانشکده تازه تاسیس مطالعات جهان در دانشگاه تهران که فعلا در حال رشد است و ضمن توفیق جدی تا همین مرحله، هنوز راه درازی برای تاثیرگذاری گسترده و عمیق دارد.
- در وضع موجود مخاطب دیپلماسی عمومی ما باید چه کسانی باشند؟
طبیعتا دیپلماسی عمومی روی همه کشورهای دارای ارتباط یا حتی بدون ارتباط با ایران کار میکند اما فعلا در کوتاهمدت اولویت ما باید روی کشورهای اروپای غربی و امریکا باشد زیرا چالش اصلی کنونی ما با این کشورهاست.
- در وضع موجود مخاطب دیپلماسی عمومی ما باید چه کسانی باشند؟
طبیعتا دیپلماسی عمومی روی همه کشورهای دارای ارتباط یا حتی بدون ارتباط با ایران کار میکند اما فعلا در کوتاهمدت اولویت ما باید روی کشورهای اروپای غربی و امریکا باشد زیرا چالش اصلی کنونی ما با این کشورهاست. ببینید واقعیت این است که در دنیای امروز دیگر نمیتوان احساسات قابل درک رادیکال منفی ناشی از رفتار خصمانه و حتی استعماری قدرتهای بزرگ را از طریق اقدامات خشونتباری از قبیل اشغال و حمله به مراکز دیپلماتیک خارجی نشان داد. تجربه دو، سه سده گذشته نشان میدهد که بهترین روش خود قدرتهای بزرگ در قبال دیگر کشورهاست: شناخت بهتر، نفوذ بیشتر، تاثیرگذاری کاراتر در تصمیمگیریها و برنامهریزیهای آنان در قبال ایران. بدون برنامهریزی درازمدت، عمیق و فراگیر در این موضوع نتیجه یا وابستگی و تعلق به بیگانگان میشود یا بروز احساسات رادیکال و مخرب. این قبیل واکنشها که نمونهاش را در نوامبر ۲۰۱۱ در جریان حمله به سفارت بریتانیا در تهران دیدیم عدهیی را خشنود خواهد کرد، ولی چنان که به وضوح دیدیم، مسلما لطمات و صدماتش بیشتر از طرف مقابل دعوا به ایران خواهد خورد. درس تجربه و سیلی روزگار در چند سده برخورد با قدرتهای بزرگ باید به ما آموخته باشد که به جای برخورد فیزیکی و سر دادن شعار و ناسزا، باید طرف مقابل دعوا را شناخت، تحلیل کرد، ارزیابی درستی از تواناییهای بالقوه و بالفعل دو طرف داشت و برای برنامههای نظری، پژوهشی و مختلف کوتاهمدت، میان مدت و راهبردی در جهت منافع ملی کشورمان تصمیم گرفت.
- و دست آخر پیشبینی شما از عملکرد دولت آقای روحانی چطور است؟
قضاوت درباره سیاست خارجی و برنامه دیپلماسی عمومی دولت آقای روحانی فعلا زود است. اما نشانههای علاقهمندی به تغییرات جدی وجود دارد. انتخاب آقای دکتر محمد جواد ظریف و همراهان او برای هدایت و مدیریت دستگاه دیپلماسی کشور خیلی به جا و مهم بود. انتخاب خانم مرضیه افخم که یک بانوی متخصص و کارآمد و برخاسته از بدنه وزارت خارجه هستند به عنوان سخنگوی دستگاه دیپلماسی ایران، به دلیل تجربه و دانش او و نه صرفا به جهت نمایش تبلیغاتی جهت به کار گرفتن یک زن، کاری مهم و ستودنی است ولی باید پذیرفت که دست دولت روحانی در سیاست خارجی تا حد زیادی بسته و محدود است. هنوز همه نهادهای تاثیرگذار در سیاست خارجی و دیپلماسی عمومی یکدست نیستند و وضعیت تامین مالی جهت پیشبرد برنامهها نیز مساعد نیست اما نیت و علاقهمندی از سوی دولت و وزارت خارجه برای اصلاح و تغییر در همین چند ماه هم به وضوح دیده میشود. کشورهای مختلف غربی و حتی در منطقه خودمان در خاورمیانه، آسیای مرکزی و خلیج فارس، سالهاست که در عرصه دیپلماسی مردم محور و ایجاد اتاق فکرها، اندیشکدهها و لابیهای قوی ملی، منطقهیی و جهانی فعالند ولی ما در این زمینه نسبتا تازه کار هستیم و راه درازی در پیش داریم.
فرشاد نوروزپور
اعتماد