ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

حکیم عُرف

شهروندان – سیدفرید قاسمی:
علیرضا فرهمند، 52سال از زندگی 73ساله اش را در تحریریه روزنامه ها و مجله ها گذراند. عمر مطبوعاتی او با 18سال کیهان نشینی و 34سال معماری و گردانندگی ده ها روزنامه، هفته نامه و ماهنامه گذشت.

استاد سیدفرید قاسمیتاریخ نشریه های آینه، ابرار، اقتصاد انرژی، امید، امید جوان، بشیر، پژوهشگران، پسته رفسنجان، پیام امروز، جامعه، صبح آزادگان، صنعت حمل ونقل، صنعت کفش، صنعت و مطبوعات، عنوان جدول، کیهان، مناطق آزاد، مهندسی و ساخت و خبرگزاری پارس با نام او معنا می یابد. ۱۳۱۹ در رشت زاده شد. خانواده ای کتابخوان داشت.

مهندسی نفت خواند، اما سال پایانی تحصیل، عطای دانشگاه را به لقایش بخشید و در جهان روزنامه نگاری عزلت گزید. میانه سال های اوج حرفه ای گری برای دانش افزایی راهی ینگه دنیا شد. تفاوت ها را لمس کرد. به دستکاری پدیده های وارداتی و درآمیختگی شان با شیوه‌های ابتکاری بومی وقوف یافت و به درک بیشتری از روزنامه نگاری رسید. فرهمند، مضمون، پرداخت و تیتر را می شناخت و ساختمان خبر را می فهمید. در پی «ذات» بود تا «معنی و توصیف». به برون رفت از خبرهای تحمیلی می اندیشید. گزارش رویداد را به گزارش فکر نیالود. بین «خبر» و «نظر» مرز می بست. از یک رخداد برداشت گوناگون داشت.

گاه خبر را از منظر ریاضی می دید یا از «برداشت غیرصیانتی» رویداد سخن می گفت. زمانه ای به تولید در نشریه ها از صنعتی تا ورزشی روی می آورد و مدام به کشف های جدید می رسید. روزگاری هم در مجله ای چیدمان را به جای خلق می نشاند. کاربرد چینش و آفرینش واژه ها را می شناخت. رسانه شناس بود. شم روزنامه نگارانه را پایه ورود به «پرخطاترین حرفه دنیا» می دانست. تعریف منحصری از ایران، روزنامه نگاری و ایرانیان روزنامه نگار داشت. بر باور «روزنامه نگار قهرمان» خط بطلان می کشید. گزارشگری یک تیم از دو تیم بازی را برنمی تابید.

روزنامه نگاری را کار جمعی، علمی، تجربی، اضطراب زا، پرتنش، سرسام آور و گیج آفرین توصیف می کرد. ویژگی هایی برای روزنامه نگار برمی شمرد که از تکنیسین خبر و صفحه بند تا نویسنده و خبرنگار را دربرمی گرفت. او فصل مشترک ورزیدگی را می دید. فطرت روزنامه نگارانه برایش ارجح بر اکتساب بود. باور داشت اکتساب فقط با ظهور در یک ونیم دهه اول زندگی راه به جایی می برد. چگونگی اطلاع رسانی را مقدم بر آگاهی دهی قلمداد می کرد. می گفت: «تغییر جنس اعتماد، مهارت نو می طلبد.» از تجربه اش نظریه های بومی زاده می شد اما افسوس که فقط دوستان و همکارانش از فهم درست وی نسبت به روزنامه نگاری بهره یاب شدند.

تنگ چشمان دیوار ساز هیچ گاه از توانایی های پنهان او پلی نساختند تا به شکل دهی اندیشه ها بپردازد و نوآمدگان از خرمن فضل و فضیلتش خوشه چینی کنند. بسیاری از سرفصل های درسی دانشگاهی را «تئوری غیرضروری» می خواند و تعصب آموخته های تئوریک را مانع اصلی فعالیت حرفه ای قلمداد می کرد. می گفت: «آموزش هر مقطع تحصیلی باید دگرگون شود.» انتخاب، تنظیم و چیدمان را فرزند تجربه اندوزی می نامید. معتقد بود که در روزنامه نگاری دوران جنگ «شجاعت جانشین مهارت شد.»

تربیت روزنامه خوان را همپای روزنامه نگار ضروری می دانست و به درک درست از حقوق متقابل خبرساز، خبرآفرین، خبرنویس و خبرخوان رسیده بود. روزنامه نگاری ایرانی را به میدان مین تشبیه می کرد. با این تفاوت که در عصری جای مین ها معلوم و روزگاری در نامعلومی به سر می برد. ایجاد انحنای فضا را به تغییر، تعبیر نمی کرد. به دگرگونی های عمیق باور نداشت. با چشم نافذ و رویازدا «مدیریت جامعه» و «گرایش روزنامه» را می فهمید. کشوردوستی عشق او بود نه کسب او. واقعیت های روزنامه نگاری ایران را بی پرده پوشی به دوستان بازمی گفت.

دوگانگی جهان تولید روزنامه نگاری را با مدیریت مطبوعاتی به همکارانش یادآور می شد. با فهم جهانی و درک ایرانی مماشات را به آموخته هایش پیوند می زد. آدم ها را به دو گروه خوب و بد تقسیم نمی کرد و به ویرایش باور نمی اندیشید. معلول را علت نمی پنداشت و غرض را هدف نمی انگاشت. اهل ستایش و سرزنش نبود اما ستایش را میان سرزنش جست وجو می کرد. تحمل خطای خود و دیگران را داشت. تعهد را به دو شیوه سلبی و ایجابی تشریح می کرد. بیهوده گو و مغرور نبود.

مصاحبتی شیرین و حکمت آمیز داشت. دوستان ساعت ها درباره یک موضوع به گپ وگفت می پرداختند، اما او که وارد می شد افق دید و چشم انداز نو می گشود. اگر راز حروف را بپذیریم، مخفف «حکیم» علیرضا فرهمند «عرف» می شود؛ همو که واژه ها، ترکیب ها و جمله هایش را همنشینانش به خاطر دارند: «تجمع مورچه ها»، «غلظت از کثرت موثرتر است»، »جوانی می رود، سختکوشی می ماند»، «جهان را محافظه کارها ساختند و رادیکال ها خراب کردند»، «آنچه پایان ناپذیر است… رذالت آدم هاست» و چه درست می گفت!

شرق

برچسب‌ها : , ,