ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
منش و روش «عليرضا فرهمند» در گفت وگو با «ماشاءالله شمس الواعظين»:

حرفه روزنامه نگاری، معشوق فرهمند بود

شهروندان:
چهارساعت و30دقیقه از نخستین روز همین هفته ای که فردا به پایان می رسد- 21دی- بیشتر نگذشته بود که قلب مردی از حرکت باز ایستاد که خود، سال ها قلب صفحات بین الملل روزنامه کیهان بود.

ماشاءالله شمس‌الواعظین«علیرضا فرهمند» بامداد آن روز که تسلیم سرطان ریه در بیمارستان سجاد شد، در نیمه نخست دهه۸۰ زندگی خود بود اما همچنان می خواند و می نوشت. همین اواخر با وجود سن بالادر دفتر روزنامه نشاط که قرار بود انتشار یابد، حاضر شد و بسیار مشتاقانه به مشاوره مشغول شد. در طول این سال ها روزنامه نگاران بسیاری به وی نزدیک بودند. یکی از روزنامه نگارانی که در این سال ها، بیشترین ارتباط را با استاد داشت، «ماشاءالله شمس الواعظین» است. درباره پیشکسوت روزنامه نگاری ایران که البته در سکوت خبری هم به دیار باقی شتافت با او گفت وگویی کردیم و درباره منش و روش مترجم کتاب های «ریشه ها» و «ساعت نحس» پرسیدیم که متن کامل آن را در ادامه می خوانید…

  • استاد مرحوم علیرضا فرهمند با وجود ۷۳سال سن، تا پایان عمر کاملابه روز و از شیوه های نوین روزنامه نگاری آگاه بود. فکر می کنید چه چیزی این انگیزه را در ایشان پدید آورده بود؟

در ابتدا باید متذکر شوم که روزنامه نگاری از جمله حرفه هایی است که چون روح، در آدم دمیده می شود، بازنشستگی ندارد. در واقع حس کنجکاوی در دستیابی به رویدادهای پیرامون و حس آگاهی یافتن از اطلاعات جهان خود، معمولااستراحت به مفهوم رایج امروز، ندارد. ایشان از آن دسته روزنامه نگارانی بودند که به سبب مسلح شدن به ابزارهای عصر نوین اطلاعات، هیچ گاه با این حرفه، قطع رابطه نکرد. یکی دیگر از دلایل اطلاعات جامع و به روزبودن وی، کوچ کردن از روزنامه های روزانه به مجلات تخصصی و بازگشت مجدد به روزنامه های روزانه به ویژه در سرویس های بین الملل یا جهان بود. دیگر مورد دعوت شدن جهت شرکت در نشست های بین المللی بود که این موضوع، باعث استمرار ارتباط با همکاران روزنامه نگار خود در سطح جهان می شد و اینکه در جریان پیشرفت ها نیز قرار می گرفت. بدون مبالغه، من در پنج نشست با محوریت روزنامه نگاری یا موضوعات وابسته به سیاست بین الملل که در اروپا و خاورمیانه برگزار شد، در کنار ایشان حضور داشتم.

  • نگاه تخصصی ایشان به روزنامه نگاری تخصصی چگونه بود؟ در واقع به آن، به مثابه یک شغل می نگریستند یا یک حرفه و هنر و یا حتی شیوه ای از زندگی؟

بنده با افتخار اعلام می کنم که شاگرد ایشان بودم و به این خاطر، ارتباط تنگاتنگی با ایشان داشتم که موجب شناخت بیشتر می شد. البته شاگرد هم می کوشد تا همه سکنات و وجنات و سلوک استاد را دریافت کند تا سرمشقی برای آینده، زندگی و کار حرفه ای او شود. علیرضا فرهمند حرفه روزنامه نگاری را یک معشوق می دانست برای عشاقی که گاه، در آنها، این عشق به جنون بدل می شود. در واقع روزنامه نگار، آنگاه حرفه ای می شود که عشق و عاطفه اش با روزنامه نگاری توام شود. ایشان انسانی فروتن بودند و از جاه طلبی های رایج در میان روزنامه نگاران- که البته مثبت است و باعث پیشرفت می شود- به دور. به همین خاطر هم در سال های اخیر، کمتر نامی از مرحوم فرهمند برده می شد. ایشان به گفته خود روزنامه نگاری خونسرد، آرام و عمیق بود. یعنی مطالبش، در مرحله گزارش نویسی روزنامه نگاری تا ماقبل پژوهش های عمیق بود که باعث شده بود ویژگی های خاصی داشته باشد و خوانندگان، از آنها بهره های زیادی می بردند. زیرا از روزنامه نگاری سطحی عبور کرده و به روزنامه نگاری عمیق روی آورده بود. علیرضا فرهمند طی این سال ها، بی صدا و آرام به تربیت شاگردانی پرداخت که تبدیل به روزنامه نگارانی شدند که قلم و قدم شان در مجلات تخصصی ایران دیده می شد. به هر جهت آن زمان که توانمندی ها از روزنامه های روزانه به مجلات تخصصی و نیمه تخصصی کوچ کند، سبب می شود که آن نشریات، قوی تر و حرفه ای شوند. چون مخاطراتشان هم کمتر است. ما هم اکنون داریم روزنامه هایی که تیراژشان ۱۰هزارنسخه بیشتر نیست اما هستند مجلات هفتگی یا ماهانه ای که حتی به ۲۰۰هزارنسخه هم می رسند. به همین دلایل این نبوغ به آنجا برده می شود به امید روزی که مجدد به روزنامه های یومیه بازگردد. هرچند اگر چنین شود، فضا با تحول عجیبی روبه رو خواهد شد.

  • شما در دوره ای که آماده انتشار روزنامه نشاط می شدید، از ایشان دعوت کردید تا در آنجا به فعالیت بپردازند. روحیه ایشان در کار با جوانان چگونه بود؟

بله. از ایشان دعوت کردم که در کنار ما حضور داشته باشند که با فروتنی در میان تحریریه که دو نسل پس از خود بودند، حاضر شدند. ایشان در روز نخست و در سخنانی که ایراد کردند، بر روزنامه نگاری آرام و ماندگار و پایدار تاکید کردند که با کسی سر جنگ ندارد و حتی می خواهد که با ارکان قدرت هم به تعامل بپردازد. زمانی که ایشان در روزنامه آیندگان مشغول بود، داریوش همایون به عنوان سردبیر بسیار علاقه داشت که ایشان اخبار حساس را تلطیف کند که به آن رشتیزه کردن می گفت. چون استاد فرهمند اهل رشت بود این اصطلاح را به کار می برد که خاص ایشان بود. زیرا تصور می کرد یک خبر باید ماندگار باشد. یعنی روزنامه نگار باید آن را به گونه ای تنظیم کند که گویی پدیده ای را خلق کرده است نه آنکه تنها از مرگ خبر، جلوگیری کند. با وجود علاقه بسیار، وقتی سرطان ریه در ایشان اوج گرفت، ناراحت بود که نمی تواند سر کار حاضر شود تا اینکه خبر بستری شدن شان در بیمارستان سجاد همه ما را غمگین کرد. ایشان ذوق بچه ها را تحسین می کرد و علاقه بسیاری داشت تا نشاط منتشر شود زیرا اعتقاد داشت نشاط هم، چون جامعه می تواند در فضای مطبوعات ایران اثرگذار باشد.

  • مهم ترین و جدی ترین کارکرد روزنامه نگاری در ایران از نظرگاه علیرضا فرهمند چه بود؟

فرهمند روزنامه نگاری در محیط ایران را به خاطر آنکه سرشار از تولید داده ها و سوژه ها بود، بسیار می پسندید. حتی می گفت که اگر بار دیگر متولد شود و بخواهد در کشوری، روزنامه نگاری کند، آنجا «ایران» خواهد بود. به ما هم می گفت که بسیار خوش اقبال هستید که در ایران حضور دارید. زیرا نباید نگران فقدان سوژه ها باشید. تنها باید که مسوول و متعهد به حرفه و اخلاق حرفه ای باشید. جایی از خبر که نفرت انگیز است یا جنبه افترایی دارد باید تلطیف شود ولی جوانب امیدوارانه آن، قوت گیرد.

  • ویژگی های اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری را مشتمل بر چه چیزهایی می دانستند؟

نخست آنکه توجه به واقعیت عینی را مهم می دانست و بر حق مردم جهت دستیابی به خبر واقعی و اصلی تاکید می کرد. زیرا ظرفیت های خلاقانه ای را منعکس می کند تا مردم به تصویری جامع و صحیح از جهان پیرامونی شان دست یابند. دوم آنکه، خبر را کالانمی دانست بلکه آن را تولیدی ای می دانست که مشتمل بر انتقال آن، مستقل از منبع خبر باشد تا به مصرف کننده که همان خواننده است، برسد. نقش اجتماعی روزنامه نگار هم مورد سوم بود. به این معنا که او برای مردم کار می کند اما حق عدم افشای منبع اطلاعات و حق حفظ حریم خصوصی و شئون مردم، از جمله اصولی است که روزنامه نگار حرفه ای و با اخلاق، باید به شدت به آنها پایبند باشد.

  • آخرین دیدارتان با ایشان چه روزی بود؟

تصور می کنم چهارروز پیش از فوت شان بود که به عیادت رفتم. هرچند پس از آن دیگر ممنوع الملاقات شدند. من همین جا، این ضایعه اسفبار را به جامعه روزنامه نگاران ایران تسلیت می گویم.

حمیدرضا محمدی – شرق