یارانه را به فرهنگ بازگردانیم!
شهروندان- هومان حسنپور*:
استقبال دور از تصور مردم در روز سینمای رایگان، پیامی واضح برای دست اندرکاران و مسئولان فرهنگی کشور داشت. پیامی که اگر نادیده گرفته نشود، گواهی محکمی خواهد بود بر ضرورت تجدید نظر مسئولان فرهنگی کشور در اجرای تصمیمات اقتصادی که در چند سال اخیر در حوزه فرهنگ اتخاذ شده است.
تا قبل از برگزاری روز سینما سلام بسیاری از تحلیلها، آمارها و ارقام کمبود مخاطب سینما را در سایه استفاده مردم از رسانههای تصویری دیگر توجیه میکردند، هرچند در بعضی مواقع به قیمت بلیت، مناسب نبودن سالنها و مسائل محتوایی نیز اشاره میشد. البته این توجیهات در مورد کتاب و تئاتر و اغلب محصولات فرهنگی، به اشکال گوناگون و دائم صورت میپذیرد.
اما آن پنجشنبه روزی بود نیمه تعطیل و تا حدودی نیمه رسمی که رسمیترین و جدیترین پیام را به مسئولان فرهنگی کشور داد: یارانه را به بخش فرهنگ بازگردانید! و دگر بار ضرب المثل شیرین پارسی را به ذهن متبادر ساخت که بیبی از بیچادری خانهنشین است! این مردم با هزاران سال پیشینه فرهنگی چگونه میتوانند از محصولات فرهنگی چشم برگیرند مگر اینکه ناتوان شده باشند. این پیام آن قدر قوی و رساست که میتوان آن را به تئاتر، کتاب و به طور کلی هر تولید فرهنگی کشور تعمیم داد.
به عنوان مثال با سرکارآمدن دولت نهم، یکی از کارهایی که صورت گرفت حذف یارانه کاغذ بود. در واقع اهالی فرهنگ و مخاطبانشان خیلی زودتر از دیگران مشمول هدفمندسازی در یارانهها شدند!
قطع یارانه کاغذ از مشکلات کم نکرد
البته مسئولان فرهنگی وقت معتقد بودند که یارانه قطع نشده بلکه برای جلوگیری از تخلف عدهای انگشتشمار از ناشران، در آن مقطع تصمیم گرفته شد به جای تولید، به مصرفکننده یارانه پرداخت شود؛ این در حالی است که قرائن حاکی از آن است که نه تنها از سوءاستفاده از یارانه کاسته نشد بلکه بازار تخلفات از تعدادی تولیدکننده انگشت شمار که به راحتی قابل پیگیری و رصد بود به تعداد قابل توجهی مصرفکننده نما منتقل شد.
گواه این مدعا نیز داغ شدن ناگهانی و گسترده خرید و فروش بنهای کاغذی و کارتهای دیجیتال یارانهای کتاب بود! آن هم در سطحی که بهطور حتم کنترل و نظارت برآن از کنترل ونظارت یک سری تولیدکننده شناسنامه دار سختتر و هزینهبرتر بود.
در همین حین وزارت امور اقتصادی و دارایی وقت در دستورالعملی اجرایی ناشران را از بند «ل» بهبند «ج» منتقل کردند. و عملاً برخورداری معافیت قانونی ناشران را منوط به ارائه دفاتر درآمد و هزینه کرد.
در واقع هزینه حسابداری رسمی را نیز به هزینه ناشرین اضافه کردند و این شامل ناشرین همه زمینهها میشد و… به هر شکل کار به جایی رسید که قیمت کتاب بالا و بالاتر رفت تا جایی که کتاب از سال ۸۴ تا ۹۲ رشدی ۴۰۰ الی ۵۰۰ درصدی داشت.
از سوی دیگر همزمان مخاطب کتاب نیز کاسته میشد و کار به جایی رسید که در یک کشور ۷۵ میلیون نفری، تیراژ کتاب به میانگین هزار جلد رسید! (جالب این است که قسمت قابل ملاحظهای از این تولید مختصر نیز در انبارهای ناشرین تهنشین میشود) همین رویداد به اشکال دیگر در سینما اتفاق افتاد.
گیشهها خالی، سینماداری کم منفعت، در نتیجه امکان به روزیآوری تجهیزات محدود و در نهایت قیمت بلیت صعود کرد. شاید بعضی از کارشناسان دلایل دیگری نیز برای رکود بازار سینما، کتاب و همچنین سایر فراوردههای فرهنگی مطرح میکنند که مطمئناً این نوشته ناقض آن نیست؛ تنها قصد دارد از چشماندازی دیگر به مسأله بپردازد.اما فراموش نکنیم این پنجشنبه نشان داد برای مخاطب ایرانی مسأله اقتصادی، اولویت اول در دریافت خوراک فرهنگی تولید داخل است!
اولویت فرهنگ در کشورهای پیشرفته
بله در زمانهای که به سمت هدفمندی بیشتر و کمتر کردن یارانهها میاندیشیم، یادآوری این نکته لازم است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته با اینکه مدتهاست به بسیاری از اقلام یارانه نمیدهند اما هنوز فرآوردههای فرهنگی بخصوص در زمینههای تئاتر و کتاب از یارانههای گسترده برخوردارند.
شاید دلیل این توجه ویژه، توانایی ایستادگی و متزلزل نبودن یک کشور، به تقویت و ارتقای دائمی فرهنگیاش باشد. بنابراین برای مبارزه با تهاجم فرهنگی، قوی کردن بدنه تولید فرهنگی را میطلبد و نمیتوان ملتی را تسلیم نمود، مگر فرهنگش را از بین برد؛ کاری که در گذشته با ورود هرلشگری به کشور متخاصم با سوزاندن کتابها و هرآنچه نشانه فرهنگ آن ملت بود، تجلی مییافت.
گزافه نیست بگوییم اگر قرار باشد کشوری نیرومند در تمامی ابعاد باشیم، باید فرهنگی پویا و خویش تولید داشته باشیم. این مهم انجام نمیپذیرد مگر اینکه در مورد فرآوردههای فرهنگی اعم از سینما، تئاتر و کتاب حساسیتی به خرج دهیم؛ همان گونه که در سطح تغذیه رایگان کودکان در مدارس از خود نشان میدهیم.
جالب اینجاست که این دو حرکت کاملاً به هم متصل هستند و مانند دو بال یک پرنده برای پرواز ضروری هستند؛ یکی غذای جسم، دیگری غذای روح، یکی هزینههای بهداشتی و سلامت آتی جامعه را کاهش میدهد؛ دیگری کمکننده هزینههای گزاف بزهکاری و برخورد با آن در آینده است.
از سوی دیگر تجربه اجرایی چند سال اخیر نشان داد که در مورد کالای فرهنگی بهتر است یارانه به سوی تولید سرازیر شود تا با پایین آمدن قیمت تمام شده، قیمت محصول کاهش پیدا کند و به سطح توانایی مصرفکننده برسد.
ضمن اینکه همان طور که ذکر شد این مهم نیز نظارت لازم را میطلبد که از نظر تکنیکی قابل دفاع است. در نهایت امید است تمامی دستاندرکاران فرهنگی و مسئولان فرهنگی این پیام بسیار واضح و اتفاقاً خوش یمن را دریافت کرده باشند.
اگر این نگاه متوجه فرهنگ و هنر کشورمان شود هم با ارتقا در بخش های مختلف آن روبه رو می شویم و هم شاهد استقبال بیش از گذشته مخاطبان خواهیم بود.
*مدیر مسئول انتشارات آریابان
ایران