ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
استادیار دانشگاه تهران:

موتور حرکت نوسازی بافت‌های فرسوده کسب درآمد اقتصادی است

شهروندان – زهرا تالانی:
اگر در کوچه ها و خیابانهای تهران قدم بزنید ساختمانهای رنگارنگی می بینید که هر کدام با سلیقه و فرد سازنده آن ساخته شده اند. ساختمانها هویت ندارند و برجهای آسمان خراش در گوشه و کنار شهر دیده می شوند.

میثم بصیرتدکتر میثم بصیرت استادیار دانشگاه تهران معتقد است که باید یک ضوابط خاصی برای معماری ساختمان داشته باشیم. الان فقط به گردش مالی توجه می‌شود و هر کس به سلیقه خودش می‌سازد و محصول از نظر زیبایی اصلا خوب نیست.

مشروح گفت وگوی شهروندان با او را می‌خوانید:

  • چرا تعریفی که شما در دانشگاه از بافت فرسوده دارید با تعریف شهرداری و نهادهای دولتی متفاوت است؟

به طور طبیعی، تعریف پایه ای بافت فرسوده نباید در مراجع مختلف تفاوتی داشته باشد. هنگامی که حیات شهری درمحدوده ای از شهر، به هرعلتی رو به رکورد می گذارد وکوششی جهت رونق مجدد آن صورت نمی گیرد، بافت شهری آن محدوده درروند فرسودگی قرارمی گیرد. فرسودگی در بافتهای شهری برکالبد بافت و همچنین فعالیتهای اجتماعی واقتصادی آن تاثیرگذار است. فرسودگی کالبدی وفرسودگی حیات اجتماعی واقتصادی بافت، دریک رابطه متقابل به تشدید یکدیگرکمک کرده وموجب رکود حیات شهری وتنزل شدید کیفیت زیست می شود.تفاوت در تعاریف زمانی آغاز می شود که تعاریف نظری و پایه ای به تعاریف عملیاتی و قانونی بدل می شوند. مطابق مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در سال ۱۳۸۵، ۳ شاخص‌ جهت شناسایی بافت‌های فرسوده ملاک عمل قرار گرفته است:شاخص ریز دانگی،شاخص ناپایداری و شاخص نفوذناپذیری.در این تعریف، موضوع فعالیت دیده نمی شود و این تعریف کاملا کالبدی است. درصورتیکه در تعریف علمی فرسودگی دو جنبه از بافت فرسوده سراغ داریم ، فرسودگی کالبدی و فرسودگی عملکردی. شاید یک ساختمان شرایط کالبدی خوبی داشته باشد اما عملکرد آن مشکل داشته باشد که ما آن را فرسوده می دانیم. ممکن است ساختمان شرایط کالبد مناسبی داشته باشد اما سکونت یا فعالیت در آن مشکل داشته و رها شده باشد باز هم از نظر ما فرسوده محسوب می شود. با این معیار شورای عالی، ۲۵ درصد بافت تهران فرسوده محسوب می شود که از قضا ملاک عمل مجریان نوسازی هم هست. انتقاد ما این است که نمی توان با یک مصوبه، همه شهرهای کشور را در کنار هم مورد توجه و بررسی قرار داد.به ویژه آنکه شرایط متفاوتی از منظر خطرپذیری در مقابل سوانح در شهرهای کشور حاکم است.

  • بنابراین طبق تعریفی که شما دارید حتی خانه های نوسازی که مالک آن را خالی رها کرده هم فرسوده هستند؟

فرسودگی یعنی بروز زوال در حیات شهری و رها شدن بافت های شهری. طبق این تعریف می توان پیش بینی کرد بسیاری از مجتمع های مسکن مهر در صورت عدم پیگیری اقدامات اصلاحی تا یک دهه آینده فرسوده می شوند. بنابراین یک نوع بافت فرسوده جدید در حال شکل گیری است که همین مجموعه های مسکن مهر هستند. در تجربه جهانی هم شاهد هستیم که مساکن حمایتی بعد از مدتی توسط مالکان رها شده و تبدیل به بافت فرسوده شده است.

  • به نظر شما برای بازسازی بافت فرسوده باید آن را از نو بنا کرد یا اینکه می توان آن را مرمت کرد؟

نباید فراموش کرد که معمولا دونوع بافت فرسوده در کشور داریم. یک نوع، بافتهای فرسوده تاریخی(دارای میراث فرهنگی) هستند که ارزش و قدمت دارند و باید مرمت شود تا ارزش تاریخی آن حفظ شود.گاه شاهد بافت های فرسوده شهریفاقد میراث فرهنگی هستیم. در این بافتها گاهی یک خانه قدیمی را از نو می سازند اما به لحاظ هویتی برای شما همان حس را دارد و گاهی هم یک خانه قدیمی تبدیل به مجموعه های کاملا جدیدی می شود که دیگر چیزی از آن نمی ماند.من معتقدم که نباید بولدوزری با این خانه ها برخورد کرد. مثل کاری که در نواب کردیم و دیگر رنگ و بویی از سابق وجود ندارد.یعنی طوری دولت برای بازسازی مداخله کرد که من به آن مداخله شهری اقتدارگرایانه و اتوکراتیک می گوییم. در این بازسازی ساکنان و فعالان اقتصادی هم جابه جا می شوند.در گذشته تصور می شد کسانی که در اطراف تهران زندگی می کنند از روستاها مهاجرت کردند اما بعدها مشخص شد که برخی افرادی هستند که از محله های شهر تهران به اطراف رانده شدند و لزوما همه مهاجر نیستند.مثل همین محله نواب که خانه ها را با قیمت کم خریدند و ساکنان ابتدایی و اصیل آن از آن محله حذف شدند.آنچه که ساخته می شود باید با همان شکل و شمایل باشد و هویت سابق بافت و حتی ساختمان حفظ شود.الان خانه ها در نواب به مجتمع و برج تبدیل شدند ودیگر اثری از آن هویت قدیمی وجود ندارد. در این شرایط متاسفانه هیچ از آن سه ویژگی که در تعریف عام بافت فرسوده گفتم هم رعایت نمی شود و بسیاری از بافتهای جدید جایگزین شده، پایداری کافی ونفوذ پذیری را ندارند و حتی در ارتباط با شاخص نفوذ پذیری بافتهای متراکم تری شکل می گیرد. این بافتها عمدتا در کیفیت محیطی و دسترسی هم مشکل دارند و سطح پایین تری از کیفیت زندگی را به ساکنین عرضه می کنند . بنابراین بنده و بسیاری از کارشناسان معتقدیم که در حال «تولید مجدد بافت فرسوده» هستیم.

  • منظور شما از این تولید مجدد بافت فرسوده چیست؟

ساخت و ساز می شود ،هزینه های گسترده ای صورت می گیرد و آلودگی های متعدد ناشی از ساخت و سازهم برای شهر ایجاد می شود اما بافت شهری ناپایدار است. اکنون یک ساختمان یک طبقه تبدیل به ۶ واحد می شود،تغییراتی در پایداری ساختمان ایجاد شده اما مشکلات هنوز وجود دارد و دسترسی ها درست نشده است و نوسازی اجتماعی هم به وجود نیامده است . در این شرایط بنده معتقدم تولید مجدد بافت فرسوده و بافت شهری ناپایدار اتفاق افتاده است. برخی از مطالعات نشان می دهند به دلیل ضعف نظارت مهندسی، متاسفانه این ساختمانها در برابر زلزله ناپایدارند. درحالیکه هدف اصلی ما در تهران برای نوسازی این بافتها این است که در صورت بروز زلزله دسترسی ها بهتر شود. الان به خاطر آپارتمان سازی همه کوچه ها تبدیل به پارکینگ شدند. همچنین این روند سبب تشدید سوداگری زمین و مسکن هم شده است و بنابراین در آینده مشکل این ساختمانها بیشتر می شود .چون در گذشته ساختمان یک مالک داشت الان شش مالک. آیندگانن خواهند گفت که ما هم چوب خورده ایم هم پیاز را و هم پول را داده ایم. حال آنکه اگر صحبت از نوسازی عملکردی می کنیم بسیاری از جنبه ها را باید در نظر بگیریم.

  • در سایر کشورها با این بافتهای فرسوده چطور برخورد می کنند؟

معمولا تلاش می شود نوسازی شهری به صورت یکپارچه مد نظر قرار گیرد و با پیگیری پروژه های نوسازی بزرگ مقیاس، نوسازی کالبدی به نوسازی اجتماعی و اقتصادی و اصالت بخشی هم تبدیل شود و بافتها مشکل کمتری داشته باشند.در پروژه نواب منزلت اجتماعی ساکنان بالا نرفت،درصورتیکه در کشورهای دیگر اصالت بخشی بسیار مهم است. در برخی کشورها عمده بافت مدام در حال نوسازی و تجدید ساخت است،چون به لحاظ اجتماعی و اقتصادی برای شهروندان ارزش دارد.ما هنوز این را نتوانستیم اجرا کنیم. گاهی هم این ساختمانها نوسازی شدند اما به خاطر دخالت دولت و به دست آوردن ارزش افزوده اقتصادی بوده است که من باز پروژه نواب را مثال می زنم. برای همین به نظر من تصدی گری دولت در این کار اشتباه است.دولت و شهرداری باید از سوداگری در عرصه نوسازی شهری دست بکشند و فقط نقش تسهیل گر خود را ایفا کنند.

  • الان هدف مردم از نوسازی، بیشتر کسب درآمد اقتصادی است؟

ناپایداری ساختمان بهانه شهرداری برای نوسازی است اما برای مردم ارزش اقتصادی مهم است .ممکن است هزینه اجتماعی هم داشته باشد مثلا حیاط خانه را از دست بدهد اما ارزش افزوده دارد. اصلا موتور حرکت و نوسازی بافتهای فرسوده کسب درآمد و ارزش افزوده اقتصادی است.این بد نیست اما زمانی بد می شود که به مداخله دولت، بخش عمومی و نهادهای شبه دولتی بدل شود و تبدیل به سوداگری شود یعنی همان امری که بساز و بفروشها هم پیگیری می کنند.

  • این نوسازی تاثیر خوبی هم به لحاظ روانی بر افراد مسن و نسل قدیم دارد و آنها کمتر با آپارتمان ارتباط برقرار می کنند؟

یک مشکلی که در تهران وجود دارد راضی کردن ساکنان برای تجمیع در بافتهای فرسوده است است.آپارتمان برای افراد مسن مسئله ساز می شود چون فرهنگ آپارتمان سازی وجود ندارد.به هرحال در نسل قدیم احساس تعلق وجود دارد اما مردم باید نوسازی را بپذیرند . اما توجه داشته باشید که نوسازی حتما به معنای این نیست که کل شهر را کلنگی فرض کنیم و یک طبقه تبدیل به ۶ طبقه شود .می توان باروشهایی دیگر در نوسازی ارزش افزوده ایجاد کرد.

  • چگونه می توان بدون نوسازی در یک ساختمان ارزش افزوده کرد؟

اختلاط و تلفیق کاربریها الان موضوع مهمی است. اینکه بتوانیم در یک محله تنها منازل مسکونی نداشته باشیم و تلفیقی از همه چیز باشد خیلی خوب است. کسب و کار اداری هم می تواند باشد که از نظر آلودگی هوا و تسهیل حمل و نقل هم مفید است . اما اگر هدف تنها ارزش افزوده باشد پس این افزایش جمعیت را باید در تهران داشته باشیم و این نوسازی هم همچنان ادامه دارد. اما هرکس به تهران می آید می گویند این ساخت و ساز در تهران کی تمام می شود؟البته فرایند نوسازی دائمی است اما ساختمان های کمتر از ۵ سال هم در تهران تخریب و نوسازی می شوند. در کشورهای دیگر آنقدر مالیات و هزینه ساخت و ساز بالاست که اصلا به صرفه نیست که یک ساختمان را با عمر کمتر از ۱۰ سال کلنگی دانسته و از نو بسازند . اکنون چون تراکم جمعیتی بدون فراهم آوردن تسهیلات لازم بالا می رود تمامی معابر ما پارکینگ شده اند .نباید تنها تجمیع و افزایش تعداد واحدها را در نظر بگیریم. ما مجموعه سازیهایی که یک هویت معماری داشته باشند و خدمات در کنار آنها باشند را دیگر نداریم. برخی می گویند منظور شما این است که بافت فرسوده شهر تبدیل به شهرک اکباتان شود؟ اما لزوما منظور بنده این نیست. باید ضوابط یکپارچه باشد تا همه سازندگان رعایت کنند و به لحاظ شکل و فرم یکپارچی وجود داشته باشد. اکنون برای کسانی که ساخت و ساز می کنند چرخه سود و ارزش افزوده اقتصادی مهم است. هروقت شهرداری تسهیلاتی برای ساخت و ساز در بافتهای می گذارد بساز و بفروشها به بافتهای فرسوده هجوم می آوردند و شهرداری هم قادر به مدیریت تحولات کالبدی و شکل گیری سیما و منظر مطلوب نیست. این نشان می دهد که ما وابسته به اقتصاد مسکن و ساخت و ساز هستیم. بعد با طرح زوج و فرد و طرح ترافیک قصد کاهش ترافیک داریم. ساکنان در عین نوسازی باید بتوانند به لحاظ فرهنگی و اجتماعی هم ارتقا پیدا کنند و هدف افزایش کیفیت زندگی باشد. الان خانه شکل و شمایل بهتری یافته اما احساس آرامش نمی کنند چون واحدهای مسکونی شان نسبت به قدیم کوچکتر شده است.

  • الان در نوسازی ساختمانها هیچ یکپارچگی دیده نمی شود و هرکس متناسب با بودجه و سلیقه نمای ساختمان را تزئین می کند؟

بله! باید یک ضوابط خاصی برای معماری ساختمان داشته باشیم .الان فقط به گردش مالی توجه می شود .هر کس به سلیقه خودش می سازد و محصول از نظر زیبایی اصلا خوب نیست. شهرداری تهران هم در نوسازی شهری مدتها فقط به دنبال مقاصد خود بوده و رشد کمی نوسازی را هدف گرفته است. این در حالی است که تحول کیفی در نوسازی شهری تهران ضروری است.

  • الان تمام تهران به این شکل ساخته می شود؟

ما در تهران ساختمان سازی داریم اما آفرینش معماری و ارزشهای معماری نداریم. ما ساخت مسکن به این معنا که جایی باشد تا آرامش داشته باشد نداریم. میثم بصیرتهمه از پزشک تا مهندس و فوتبالیست سازنده هستند و مداخله می کنند. بسیاری از پزشکان در ساخت و ساز معروفتر از حرفه خودشان هستند. اما باید از فرصت منابع مالی که بخش ساخت و ساز هجوم می آورد استفاده کرد و کیفیت معماری را هم ارتقا داد. طرحهای موضعی ویژه و ضوابط خاص معماری برای بخشهای مختلف شهر داشت. مثلا در شهرک غرب یک ضوابط معماری تعریف شده و عمده سازندگان به سبب نظارتی که هست رعایت می کنند. .من فکر می کنم در بافت فرسوده به صورت محله ای و منطقه ای باید این موضوع را تعمیم دهیم.در بافتهای فرسوده شمالی این کار بیشتر دیده می شود چون دست آنها برای استفاده از معماران باز است. متاسفانه کالبد محلات ما را پزشکان و سازندگان فاقد دانش معماری شکل می دهند.این در حالی است که پذیرفته ایم یک معمار و شهرسازی نمی تواند در کار پزشک دخالت کند! به نظر من شهرداری تهران در این زمینه از تمام ظرفیت و اختیار خود استفاده نمی کند و نظام مهندسی نیز در نبود مدیریت یکپارچه شهری، هماهنگی لازم با شهرداری تهران را ندارد. متاسفانه دغدغه شهرداری تهران شده است تامین منابع درآمدی گسترده تر از ساخت و ساز! در این شرایط آنچه فراموش می شود هویت و معماری پایدار شهر است. به نظرم سیاست شهری تهران، عامل پیشران نوسازی بافت فرسوده شده است. بنده متعدد شنیده ام در نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری، مدیران شهرداری تهران به دلیل پیامدهای نوسازی شهری و احتمال بروز نارضایتی های اجتماعی، به دلیل حضور شهردار در رقابت های انتخاباتی، فیتیله نوسازی بافت فرسوده را پایین کشیده بودند که امیدوارم اینگونه نباشد.

  • شما عنوان کردید که مسکن مهر به خاطر عدم دسترسی تبدیل به بافت فرسوده می شود؟

تا روزیکه مشکل مالکیت و واگذاری مساکن مهر و تامین خدمات زیربنایی لازم حل نشود،احتمالآن هست.اما خوشبختانه ظاهرا در رویکرد وزیر راه و شهرسازی، آزادسازی معاملات و واگذاری به ساکنان مطرح است.اگر مالکیت افراد بر عرصه و اعیان وجود داشته باشد ساکنان برای حفظ و نگهداشت بهینه محل سکونتشان تلاش می کنند.اما در کل هنوز خیلی فرهنگ مجتمع نشینی در کشور وجود ندارد. مردم باید بتوانند هزینه نگهداری آپارتمان را بدهند و متاسفانه بسیاری از ساکنین مسکن مهر تمکن مالی لازم در این زمینه را ندارند.

  • آینده شهر تهران با این خانه ها را چطور می بینید؟

اگر به نظر پیشین بنده بازگردیم که در عوض نوسازی، ما بافت فرسوده تولید می کنیم پس نهضت نوسازی شهر تهران هنوز شروع نشده و باید به معنای درست انجام شودمتاسفانه شهرداری تهران هیچ برنامه جامعی برای نوسازی ندارد. فقط در سطح ملی یک برنامه پنجم داریم که مشخص کرده سالانه باید ۱۰ درصد بافت فرسوده شهری ،نوسازی شود.اما این اتفاق هم نیفتاده است و ما مشکل را حل نکردیم و بیشتر کردیم. .فکر می کنم اگر به همین روند باشد ، تهران بحران جدی پیدا می کند.البته نوسازی هم محل فراز و نشیب با اقتصاد سیاسی بوده است.هر زمانی که انتخابات شهری بوده نوسازی را رها کرده اند. باید یک سیاست درست و یکپارچه داشته باشیم و هم شورای شهر و هم شهرداری آنرا پیگیری کنند. در شرایط کنونی سازمان نوسازی شهر تهران به کدام مرجع پاسخگوست و عملکردش اصلا کجا زیرذره بین است. در شورای قبل، شاید به همین دلیل بود که سازمان نوسازی حتی تا مرز انحلال پیش رفت و در تصویب بودجه اش مشکل داشت. شهرداری باید از منافع اقتصادی بیرون بیاید و مشارکت مردم رابا هدف بالا بردن کیفیت زندگی اجتماعی و اقتصادی تسهیل کند . من دخالت مستقیم دولت در نوسازی شهر تهران را درست نمی دانم .باید یک طرح ملی تعریف و تصویب شود اما پس از اصلاح فرآیندها و رویه ها، مدیریت نوسازی شهری به طور کامل و با واگذاری اختیارات کامل، اعمال مشوق ها و پرداخت یارانه های لازم بر عهده مدیریت محلی گذارده شود. به هر ترتیب معتقدم که نوسازی شهری در تهران بخشی از داروی تعادل بخشی به پایتخت و پادزهری در مقابل زهر زلزله و بحرانی است که انتقال پایتخت را توجیه می کند.