استراتژی شکست خورده
شهروندان – مازیار معاونی*:
در سالی که گذشت تلویزیون به عنوان رسانه تصویری بیرقیب داخلی در حوزه آثار نمایشی خود همان سیاستی را در پیش گرفت که در پنج سال گذشته نیز اعمال میشد.
پنج سالی که آغاز آن به پخش مجموعههای نمایشی فارسیزبان از شبکهای ماهوارهای با ملودرامهای سخیف کلمبیایی بازمیگردد و در سالهای بعد با ورود شبکههای جدید پخشکننده نسخه دوبله آثار ترکی وارد مرحله جدید خود شد.
شاید عنوان سیاست واکنشی، مناسبترین عنوانی باشد که بتوان برای سیاست نمایشی سیما در تقابل با امواج سهمگین مجموعههای فارسی زبان آن سوی آب در نظر گرفت. سیاستی که البته در سالهای گذشته پیش از تلویزیون در عرصههای دیگر فرهنگی و هنری خصوصاً در مدیوم سینما هم سابقه دارد که واکنش به فیلم هالیوودی ۳۰۰ از مصادیق بارز آن به شمار میرود.
اما نتیجه استراتژی واکنشی سیما به امواج تصویری آن سوی مرز این شد که ظرف همین بازه پنج ساله اخیر شبکههایی که به جز آثار طنز هر شبی بیشتر بر محور سریالهای نمایشی هفتگی متکی بودند ساختار پخش هر شبی را برای تقریباً تمام مجموعههای نمایشی به جز آثار موسوم به فاخر یا الف ویژه انتخاب کردند و کنداکتور شبکهها پر شد از انواع و اقسام سریالهای ریز و درشت ۲۶ قسمتی یا بیشتر که با مأموریت بازگرداندن مخاطب جذب شده به شبکههای خارجی روی آنتن قرار گرفتند.
بیشک نیازی به این توضیح اضافی نیست که این توفان نمایشی تلویزیون بیشتر از آنکه به کار رفع ریزش گسترده بینندگان بیاید در دمدستی شدن، خنثی شدن و بیتفاوتتر شدن مخاطبان نسبت به مدیوم نمایش در مفهوم کلی آن موفق نشان داد.
اتفاقاً پیشبینی چنین پدیدهای هم خیلی دور از ذهن نبود چرا که نخست سازمانی که تا اواخر سال ۸۸ از توان تولید و پخش تعداد کثیری مجموعه هفتگی در کنار تعداد محدودی مجموعه هر شبی (مانند آثار طنز و مناسبتی) برخوردار بود ناگهان تصمیم گرفت و یا به عبارت بهتر وادار شد با تغییر ساختار چهل و چند ساله و جا افتاده خود به سیستم پخش
۵ شب در هفته روی آورد که اولاً بدیهی بود نیرو و سازماندهی کافی برای اجرای چنین تصمیمی را ندارد و مجبور به افت کیفیت در مقابل روند رشد قارچگونه کمیت میشود دوم اینکه وارد میدانی شده بود که ابزارهای لازم برای مقابله و بقا در آن را در اختیار نداشت چرا که مجموعههای آن سوی آبی داستان خود را بر بسترها و مضامینی انتخاب میکردند که ورود به بسیاری از آنها عملاً برای مجموعه سازان داخلی غیر ممکن و در حکم گذشتن ازخطوط قرمز بود. طبعاً بهترین تصمیمی که سیما میتوانست در آن مقطع زمانی اتخاذ کند گذشت زمان و دادن فرصت لازم به مخاطب بود تا بتواند با عبور از جذابیتهای ظاهری آثار اغلب مبتذل چه به لحاظ مضمونی و چه از منظر کیفی، دوباره به مجموعههای داخلی اقبال نشان دهد، اتفاقی که متأسفانه نیفتاد و سیما نه تنها در این مورد بسیار شتابزده و بیبرنامه عمل کرد که حتی به دلایلی خارج از حوزه هنر و رسانه بسیاری از سرمایهها و داشتههای ارزشمند خود را هم از دست داد تا در این نبرد نیم دههای با امواج آن سوی آبی چهره یک رسانه منفعل و پرریزش را به نمایش بگذارد.
در سال ۹۲ مهران مدیری و رضا عطاران، مجموعهسازان بزرگ عرصه طنز که حتی ذکر نامشان هم برای کشاندن میلیونها مخاطب پای گیرندهها کافی است برای چندمین سال متوالی از کار در تلویزیون محروم ماندند. باید مدیران سیما در این برهوت مجموعهساز خلاق بسیار قدردان سروش صحت و محمد حسین لطیفی باشند که با دو مجموعه دیدنی «پژمان» و «دودکش» اجازه ندادند که تنور طنز و کمدی تلویزیون از آنچه که هست سردتر شود.
ضعف بعدی تلویزیون که باز هم به بیبرنامگی و خلق الساعه بودن تصمیمات این رسانه برمیگردد این بود که پخش هر دو مجموعه خوب پژمان و دودکش تا پایان مرداد به اتمام رسید تا مخاطبان در هفت ماه انتهایی سال نظارهگر طنز موفقی نباشند.
اما در ژانر ملودرام که در کنار طنز پربینندهترین گونههای نمایشی تلویزیون به حساب میآیند اوضاع بدتر بود تا جایی سریال ضعیف « آوای باران» ساخته حسین سهیلیزاده آشکارا فرمول سینمای دهه چهل فیلمفارسی یعنی دور افتادن فرزند از خانواده متمولش را تقلید میکرد، پربینندهترین اثر ملودرام سال شد.
کارنامهای که از سال قبل آن یعنی سال ۹۱ که دو مجموعه ملودرام موفق «راه طولانی» و « زمانه» روی آنتن رفتند بسیار ضعیفتر و کم وزنتر بود. در سال ۹۲ تلویزیون از منظر پخش آثار تاریخی که این روزها یک پسوند فاخر را هم یدک میکشند چندان توفیقی نداشت. مهمترین و طولانیترین سریال تاریخی سال یعنی کلاه پهلوی ساخته ضیاالدین دری که پخشش از سال ۹۱ شروع شده بود در نهایت نتوانست انتظارات را از سازنده مجموعه موفق کیف انگلیسی برآورده کند و کش و قوسهای بیش از حد قصه شلوغ و پرکاراکتر به مذاق کسی خوش نیامد.
اما اتفاق دیگر توقف پخش مجموعه «سرزمین کهن» دومین ساخته کمال تبریزی پس از سریال دیدنی « دوران سرکشی» بود که با همان چند قسمت اولیه خود نگاهها را جلب کرده بود و اشکالات سایر آثار فاخر سیما خصوصاً « کلاه پهلوی» در آن کمتر به چشم میآمد. پخش این مجموعه پس از سه قسمت به دلیل اعتراض یکی از اقوام ایران موقتاً قطع شد تا سیما با دستی خالیتر از همیشه به استقبال عید رفت.
*منتقد سینما و تلویزیون
ایران