ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
تحليلي ارتباطي از ماجراي ربودن و آزادي مرزبانان

جای خالی یک اشاره

شهروندان- حبیب‌الله معظمی*:
در ماجرای ربودن و آزادی مرزبانان، رخداد موثر و کم‌نظیری پدیدار شد که مورد توجه و حتی اشاره بیانات، گزارشات و تریبون‌های رسمی مربوط به این ماجرا قرار نگرفت اگرچه این رخداد در آزادی مرزبانان کم‌تاثیر نبود.

در ایران شبکه‌های مجازی به عنوان یک ابزار ارتباطی نوین رسمیت ندارند و به این خاطر دسترسی به آنها منع و محدود است و در همینمرزبانان راستا در مراکز و مقامات رسمی نوعی بدگمانی و نگرانی نسبت به آنها وجود دارد. اگرچه شبکه‌های اجتماعی مجازی مثل هر پدیده تکنولوژیک و دنیای مدرن دیگر کاربردهای مثبت و منفی و خیر و شری دارد و جوامع امروزی به هر حال وجود و داشتن آن را نفی و محدود نکرده‌اند اما در ایران بدون آگاهی به ظرفیت‌های آن، صرفاً جنبه‌های منفی (غیر ذاتی) مربوط به بهره‌بردار آن، برجسته شده و مورد توجه قرار گرفته است؛ تا زمان‌های طلایی کام‌طلبی جامعه از آنها بگذرند و فرصت‌ها هدر بروند و فرسایش‌ها و هزینه‌ها جای آنها را بگیرند آنگاه به خود آیند که همچون ویدیو، منعش ماهیتش را از دست داده است.

در ماجرای ربودن مرزبانان در بهمن ماه گذشته یک بسیج عمومی فعال، خودجوش، ناب، پویا و بدون فراخوان تریبون‌های رسمی، در فضای مجازی و مشخصا شبکه‌های اجتماعی در برابر این حادثه شکل گرفت که در نوع خود بی‌نظیر بود. اتفاق نادری که رخ داد؛ هم اعلان اولیه و هم ردوبدل نخستین خبر‌ها در مورد این حادثه تماما از طریق فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، شکل گرفت و بر میز افکار عمومی قرار گرفت. جیش‌العدل از طریق همین فضا ربودن آنها را اعلام کرد و کاربران فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی فعال از ایرانیان به آن واکنش نشان دادند، موضوع بحث و مبادله خود ساختند.

واکنش و حضور کاربران ایرانی شبکه‌های مجازی در این رویداد چهار اثر غیرقابل انکار و قابل ملاحظه درپی داشت: الف- عمومی و علنی‌سازی حادثه، ب- تبدیل حادثه به یک مساله عمومی، ج- بسیج افکار عمومی و د- تقویت همبستگی ملی.

 الف- عمومی و علنی‌سازی حادثه

آنها که با مقوله مدیریت رسانه و اخبار سروکار دارند به خوبی می‌دانند که در مواردی همچون این حادثه خبر به‌راحتی در اختیار افکار عمومی قرار نمی‌گیرد. یک ممیزی سلیقه‌یی و سیلان بر این‌گونه اخبار حاکم است که از محرم دانستن افکار عمومی و لزوم آگاه‌سازی و اطلاع آن از حادثه پرهیز دارد و به حوادثی از این دست به‌شدت بار امنیتی می‌بخشد که رسانه‌های غیر مجازی مثل مطبوعات را ناگزیر از ملاحظات و ممیزات بسیار می‌دارد.

اما در ماجرای ربودن مرزبانان، این فعالان و کاربران فضای مجازی بودند که پس از اطلاع از طریق این فضا، از حادثه به آن واکنش نشان دادند و در پی این واکنش – که به سرعت (ویژگی این شبکه‌ها) هم فراگیر شد- بود که رسانه‌های غیر مجازی به خصوص مطبوعات اقدام به انتشار خبر این حادثه کردند و در اینجا بود که حادثه علنی و عمومی شد و از مرزهای ممیزی دیگر و خود ساخته، عبور کرد و به میان عموم رسید.

 ب- تبدیل حادثه به یک مساله عمومی

هر مساله را به راحتی نمی‌توان به مساله افکار عمومی مبدل ساخت. سختی آن در این است که افکار عمومی باید زمینه درونی پذیرش آن را داشته باشد. آن را واقعا مساله خود بداند. اصولا این مقوله، دستورناپذیر و درونزاست. افکار عمومی با توجه به تمایلات و واقعیات است که مساله‌یی را مساله خود می‌داند. اما در کنار اینها رسانه‌ها و دانش ارتباطات از تکنیک‌هایی برخوردارند و آگاهند که با آنها می‌توان یک مساله را به مساله عمومی تبدیل ساخت. دراین ماجرا، افکارعمومی جامعه ایران بدون بهره‌گیری از این تکنیک‌های نه چندان صواب و به دلیل تمایلات میهنی و نوع دوستی و ایران خواهی ناب و خالصِ متجلی در شبکه‌های مجازی، ربودن مرزبانان را به عنوان مساله عمومی مشاهده کرد و این البته از هنر ایرانیان در شبکه‌های مجازی بود که از نخستین روزهای اعلان این حادثه آن را از کتمان خارج و علنی و به مساله افکار عمومی مبدل ساخت.

 ج- بسیج افکار عمومی

هنگامی که موضوعی مساله افکار عمومی می‌شود برای حل آن اقدام به بسیج امکانات می‌کند. ازحادثه ربودن مرزبانان چندان نگذشته بود که در هر مجمع و محفل عمومی و جمعی رسمی و غیر رسمی از آن نام برده شد با مرزبانان همدردی شد، برای آزادی آنها حرکت و مطالبه و پیگیری صورت گرفت. هنرمندان و مشاهیر و گروه‌های مرجع جامعه به میدان آمدند، همدردی کردند و خواهان آزادی آنها شدند و این نشد مگر با استفاده از قدرت فوق‌العاده بسیج کنندگی این شبکه‌ها. این به نوبه خود مسوولان را به تحرک بیشتر واداشت و ربایندگان را تحت فشار قرار داد. اینک ربایندگان و هم اندیشان آنها یک ملت را در برابر خود می‌دیدند نه صرفا حکومت را.

 د- تقویت همبستگی ملی

حدود ۱۰ سال پیش موتور جست‌وجوی گوگل که نام جعلی و سیاسی خلیج عربی را بر نام اصیل و تاریخی طبیعی «خلیج فارس» نهاده بود، با وجود نبود شبکه‌های اجتماعی مجازی در آن زمان، کاربران ایرانی از داخل تا شرق و غرب عالم با استفاده از تکنیک‌هایی و مراجعات مکرر به فضای وب چنان کردند که نام خلیج فارس در هر جست‌وجوی این موتور، در راس هر نتیجه‌یی قرار می‌گرفت (نگارنده همان زمان مقاله‌یی در این خصوص به نگارش در آورد). اینک حادثه ربودن مرزبانان هم یک مساله ملی برای همه ایرانی‌ها شده بود. چه ایرانی تهران نشین و خارج‌نشین یا ایرانی سیستانی و بلوچ. پیوند میان تهران و زاهدان و همبستگی میان بلوچ و دیگر اقوام ایرانی برقرار شد و مرزبندی‌های متن و حاشیه و مرکز و پیرامون را درهم نوردید و البته درهم تنید. نقش طوایف بلوچ ایرانی در آزادی مرزبانان در این راستا قابل تحلیل است.

نگارنده اعتقاد دارد که شبکه‌های مجازی در بیشتر واداشتن به تحرک و اقدام مسوولان و جدی و فوری دانستن حل این مساله از سوی اینها، نقش بسزایی داشتند. این حادثه و نسبت شبکه‌های اجتماعی به آن، تاکید مجدد و متقنی بر لزوم بازنگری در رویکرد (مقامات و دستگاه‌های مربوط) به این شبکه‌ها در جامعه پویای ما است.

شبکه‌ها و رسانه‌های اجتماعی مجازی از ظرفیت‌های بالایی برخوردارند و می‌توان به آنها نگاه مثبت هم داشت و فرصت‌شان داد. شاید به دلیل فقدان همین نگاه بوده است که هیچ اشاره‌یی تاکنون، به نقش موثر و سازنده این شبکه‌ها و افکار عمومی در آزادی مرزبانان نشده است و اعضا و کاربران این شبکه‌ها چون گمنامند و بسیار و پراکنده (از ویژگی‌های این شبکه‌ها)، متوقع قدردانی و حتی اشاره‌یی نبوده‌اند اما واقعیت که انکارناپذیر نیست. ماجرای ربودن و آزادی مرزبانان و نقش شبکه‌های اجتماعی مجازی در این میان، موردپژوهی (Case Study) ارزنده و فرصت شایسته‌یی‌ای است که نتایج حاصل از آن می‌تواند در تصمیم‌سازی‌های ملی و منطقه‌یی مدیران جامعه به طور قابل ملاحظه اثربخش باشد.

 *مدرس دانشگاه و روزنامه‌نگار

اعتماد

برچسب‌ها : , ,