ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت وگو با دكتر محمد مراد بيات درباره استقلال جوانان

تفاوت نسل جوان با نسل قبل را بپذیریم

شهروندان:
سازمان ها و وزارتخانه هایی که به وجود آمدند یا تغییر نام داده اند، قرار نیست برای جوانان باید و نباید ترسیم کنند و به جای آنها فکر کنند و تصمیم بگیرند بلکه وظیفه این سازمان ها تسهیل فرآیند جامعه پذیری است.

محمد مراد بیاتازدواج محصول چند علت است، یکی از آنها مقوله نیاز جنسی است. اما جوان باید علاوه بر بلوغ جنسی به بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی هم برسد. وقتی جامعه زمینه را برای بلوغ اجتماعی جوان فراهم نکند، توجهی به بلوغ اقتصادی و مساله اشتغال هم نمی شود.

مساله استقلال جوانان یکی از مسائل بحث برانگیز بوده و هست. اینکه یک جوان به مرحله یی برسد که بخواهد به شیوه خود فکر کند، به روش خود عمل کند و جهان را از دریچه خاص خود ببیند و این موضوع که چه مهارت هایی را باید برای رسیدن به این استقلال در تفکر و عمل بیاموزد تا دچار آسیب نشود هم یکی از نگرانی هایی است که همواره وجود داشته. اما برای تربیت افرادی که بتوانند از سنی خاص به طور مستقل زندگی کنند و توان مستقل اندیشیدن و تصمیم گیری هایی با حداقل خطا را داشته باشند، چه باید کرد؟ چه راه هایی وجود دارد تا از بروز آسیب در راه رسیدن به استقلال جوانان پیشگیری شود و چه امکانات و فضاهایی باید فراهم شود تا این مهارت آموزی ها محقق شود؟ برای رسیدن به پاسخ این سوالات به سراغ آقای محمد مراد بیات، جامعه شناس و استاد دانشگاه رفتیم تا از چالش ها و نگرش ها نسبت به استقلال جوانان صحبت کنیم.

  • استقلال در فرهنگ ها و جوامع مختلف چطور تعریف می شود؟

استقلال در هر فرهنگ و جامعه یی متناسب با سبک زندگی افراد آن جامعه می تواند معنای خاص خود را داشته باشد. قطعا برداشت و تعریفی که از استقلال در کشورهای اروپایی وجود دارد با شرق آسیا و کشور ما متفاوت است. اما جوان استقلال را این طور تعریف می کند که روش زندگی، شغل، محیط زندگی و همسر را خودش انتخاب کند. در مفهوم استقلال باید دو شاخص اصلی را مد نظر قرار دهیم، سبک زندگی جامعه و انتخاب هایی که جوان در جامعه برای استقلال مد نظر دارد. جوان می خواهد آن طور که دوست دارد لباس بپوشد، رفتار کند و بیندیشد. هر کدام از این جنبه ها متناسب با فرهنگ و سبک زندگی ما می تواند معنا پیدا کند. اینکه چگونه بیندیشد به معنای این است که در میان همه قرائت های مختلفی که از نوع نگرش های دینی و اجتماعی و فرهنگی وجود دارد می تواند یکی را انتخاب کند. در میان دایره های انتخابی که در محیط اجتماعی اش وجود دارد می تواند دست به انتخاب بزند.

  • استقلال طلبی خصوصیتی است که از کودکی در وجود انسان ها قرار دارد و تا حدودی مانع از ایجاد وابستگی در روابط بین افراد می شود، اما در بعضی مواقع نیاز به مستقل عمل کردن و مستقل اندیشیدن مساله ساز می شود، با استقلال طلبی چگونه باید برخورد کرد؟

با استقلال طلبی نباید برخورد کرد، بلکه باید آن را رشد داد. این خصلتی است که خداوند در وجود ما قرار داده است و یکی از رموز تعالی بشر در هر مقطعی بر می گردد به همین روحیه استقلال طلبی. اگر این خصوصیت در وجود انسان نبود ممکن بود ما هنوز هم در عصر حجر زندگی کنیم. این تنوعی که در سبک زندگی بشر وجود دارد به دلیل همین ویژگی هایی است که نسل جوان دارند. اما باید دید که چگونه می توان بین استقلال خواهی نسل جوان با نسل گذشته پیوند ایجاد کرد. اگر این مساله را به خوبی مدیریت نکنیم شاهد گسست نسل ها خواهیم بود. ما باید تفاوت نسل جوان را با نسل قبل بپذیریم، اما این تفاوت را باید به گونه یی مدیریت کنیم که به تضاد و تباین منجر نشود. چون از دل همین تباین است که کشمکش و بحران های ناهنجار اجتماعی و اخلاقی شکل می گیرد.

  • گاهی استقلال طلبی به سرکشی تعبیر می شود، جوان دوست دارد آن گونه که دوست دارد بیندیشد نه آن طور که به او دیکته می شود. اما این مساله را به سرکشی و نافرمانی تعبیر می کنند. ما چطور می توانیم مرز استقلال طلبی و سرکش بودن را تعیین کنیم و این دو مقوله را جدا از هم بدانیم.

در جامعه همواره دو جریان اجتماعی وجود دارد، یکی جریان محافظه کار (نسل گذشته) و دیگری جریان تحول خواه (جوانان) . جریان محافظه کار می خواهد بر همان هنجار ها و ارزش های قبلی معتقد باشد. طبیعی است که هر گونه خروج از مدار خود را به عنوان سرکشی تلقی می کند و از آن واهمه دارد و این وضعیت در میان تمامی اعصار وجود داشته است و همیشه نسلی که محافظه کار شده است و به میانسالی و پیری رسیده است، خود را صاحب منشی دقیق و پخته و آرام می داند و نسل جدید را که خواهان استقلال و تحول خواهی است سرکش می بیند. نکته بعدی این است که تحول خواهی اگر با جامعه پذیری مناسبی شکل نگیرد می تواند در بعضی موارد منجر به سرکشی های غیرمعقول شود. پس هر رفتاری را نمی توان تحول خواهانه دانست. گاهی اوقات می تواند نوعی سرکشی هم باشد.

  • در چند سال اخیر شاهد برنامه ریزی ها و فعالیت هایی در حوزه جوانان بودیم، در دولت نهم و دهم شاهد تشکیل وزارتخانه یی به نام جوانان بودیم که مدعی رسیدگی به مسائل جوانان بود، شما این عملکرد را چطور بررسی می کنید؟

سازمان ها و وزارتخانه هایی که به وجود آمدند یا تغییر نام داده اند، قرار نیست برای جوانان باید و نباید ترسیم کنند و به جای آنها فکر کنند و تصمیم بگیرند. بلکه وظیفه این سازمان ها تسهیل فرآیند جامعه پذیری، ایجاد محیطی مناسب برای ارتقای علمی، برطرف کردن موانع برای بروز استعداد ها و خلاقیت های جوانان، در عرصه های علمی، فکری، هنری و… است. چنانچه بخواهیم با ایجاد هر دستگاه و سازمانی، زنجیری بر پای شور و نشاط و تحول خواهی جوانان ببندیم نقض غرض است. این دستگاه ها قرار است به رفع مشکلات و نیازها و مطالبات جوانان بپردازند. نه اینکه خود مانعی بر سر راه فعالیت جوانان بشوند و قطعا محیط های خود اختیار، مثل تشکل ها، احزاب، باشگاه ها، NGO ها و محیط های ورزشی خیلی بهتر می تواند باعث بروز خلاقیت های جوانان شود.

دولت نهم و دهم شعارهای خیلی جذابی برای جوانان مطرح کرد، شاید بتوان گفت عدالت اجتماعی و اقتصادی مهم ترین این شعارها بود. فراموش نکنیم که طرح شعارهای عدالت گرایانه، برای همه اقشار جامعه جذابیت دارد. اما برای جوانان که از فطرت پاک تر و آرمان گرایی والاتری برخوردارند، این موضوع جذابیت بیشتری دارد. شعار جوان گرایی در عرصه های مدیریتی تقریبا هر روز از تریبون ها داده شد و وعده های مختلفی هم ارائه شد. اما با کمال تاسف پس از پایان این هشت سال و با بررسی شاخص های کمی و کیفی در حوزه جوانان موفقیتی را در این خصوص شاهد نیستیم.

دلایل ناکامی دولت در حوزه جوانان را در چند حوزه می توان بررسی کرد. مهم ترین دلیل شکاف بین نظریه و عمل است. غالب شعارهای دولت در حوزه جوانان با وجود ظاهری جذاب، از عمق استراتژیک برخوردار نبود و عمل نکردن به شعارها، جوانان را سرخورده و دلسرد و مایوس کرد. وقتی قولی داده می شود و به آن عمل نمی شود، باعث بروز دلمردگی و سرخوردگی در جامعه به ویژه جوانان می شود. شاخص های کیفی زندگی جوانان را هم اگر در هشت سال گذشته مطالعه کنیم می بینیم نه تنها رشدی نداشته، بلکه با کمال تاسف با افت غیرقابل بخششی روبه رو شده است. فعالیت تشکل های صنفی و سیاسی و NGO ها که محل ظهور و بروز خلاقیت ها و استعدادهای جوانان است، کمرنگ شده است. جوانان به جای اینکه در نهادهای اجتماعی راه رشد و استقلال شخصیت خود را طی کنند، به ناچار به سمت آسیب های اجتماعی و محیط های غیراخلاقی حرکت کردند. در شاخص های کمی هم وضعیت بسیار متاثر کننده است، اشتغال یکی از نیازهای اساسی جوانان است. با وجود شعارهایی که مدعی بودند که سالانه ۵/۲ میلیون شغل ایجاد می شود، در طول هشت سال گذشته به طور متوسط سالانه ۱۴ هزار شغل ایجاد شده است. مسکن هم یکی دیگر از نیازهای اساسی جوانان است، که از وضعیتی نابسامان و بحرانی برخوردار بود که به امری محال برای جوانان تبدیل شده است. سن ازدواج به دلیل بحران های اقتصادی چند سال اخیر افزایش چشمگیری داشت. آمار طلاق بر دامنه بحران های جوانان و آسیب های اجتماعی افزوده. طبق آمار رسمی سازمان ثبت احوال سهم ازدواج های بالای ۳۵ سال برای مردان و ۳۰ سال برای زنان از سال ۸۴ تا ۹۱ تقریبا دو برابر شده است. این نشان می دهد که زمینه اشتغال و استقلال جوانان در دهه بیست عمرشان در این هشت سال فراهم نبوده است. میزان مصرف مواد مخدر و دخانیات افزایش پیدا کرده، سن مصرف مواد مخدر کاهش پیدا کرده است. خشونت و پرخاشگری اجتماعی افزایش داشته است. محیط های شاد و پرامید جوانان را کمتر سراغ داریم. جوان وقتی محیط های ورزشی را تجربه کند، محیط احزاب و NGOها و هیجانات اجتماعی را تجربه کند، کمتر به سمت دخانیات و مخدر گرایش پیدا می کند. کارنامه دولت متاسفانه در حوزه جوانان وضعیت خوبی ندارد. کشور ما کشور جوانی است و جوانان از سرمایه های بزرگ ما هستند. این خسارت را ان شاءالله در وضعیت های بعدی بتوانیم جبران کنیم.

  • با توجه به اینکه طرح ها و برنامه های ارائه شده توسط متولیانی که مدعی رسیدگی به مسائل جوانان هستند، بیشتر در حوزه ازدواج است و به خواسته ها و نیازهای دیگر جوانان چندان توجهی نشده است، چنانچه گویی مسوولان از این نیازها اطلاعی ندارند تا بخواهند برنامه و طرحی برای رفع آنها ارائه کنند. آیا بهتر نیست مسائل جوانان در قالب تشکل ها مطرح و به آن رسیدگی شود؟

وقتی بحث جوانان پیش می آید، ظاهرا نخستین و مهم ترین و تنها ترین مساله یی که به ذهن می رسد ازدواج است. این نگاه در عین اینکه درست است، خیلی هم درست نیست. ازدواج یکی از مسائل زندگی جوانان است ولی راهکارهایی که برای این مساله ارائه می شود، با راهکار و سبک زندگی امروز ارائه نمی شود، بلکه راه حل ها با نگاه سنتی مطرح می شوند. گویی راه خلاقیت های علمی، فکری، سیاسی، ورزشی، اجتماعی و هنری برای جوانان ما باز شده و فقط درگیر موضوع ازدواج هستند و ما باید کاری کنیم که این مساله حل شود.

  • ازدواج محصول چند علت است، یکی از آنها مقوله نیاز جنسی است. اما جوان باید علاوه بر بلوغ جنسی به بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی هم برسد. وقتی جامعه زمینه را برای بلوغ اجتماعی جوان فراهم نکند، یا توجهی به بلوغ اقتصادی و مساله اشتغال نشده باشد، طبیعی است که ازدواج با بحران مواجه می شود.

در موضوع ازدواج سه عامل را باید مد نظر قرار دهیم، بلوغ جنسی، بلوغ اجتماعی و بلوغ اقتصادی. بلوغ جنسی که غریزی است و فقط باید آموزش هایی به فرد داده شود تا هنجارها و ارزش ها حفظ شود. در بلوغ اجتماعی باید زمینه برای بخش های مختلف جامعه با خلاقیت ها وگرایش ها و سلایق مختلف فراهم شود. جوانانی که گرایش های مذهبی دارند باید زمینه های ویژه یی را برایشان فراهم کرد تا در قالب هیات و جلسات خاص خود فعالیت کنند. جوانانی که تمایل به فضاهای ورزشی دارند، باشگاه ها و فضای خاص خود را داشته باشند، کسانی که خلاقیت و استعداد هنری دارند بتوانند به راحتی استعداد و توانایی خود را بروز بدهد. جوانانی هم که علاقه مند به فضاهای سیاسی هستند، بتوانند در قالب احزاب و تشکل ها فعالیت کنند، کسانی که آمادگی دارند فعالیت های صنفی ایجاد کنند، باید امکان ایجاد سندیکاها و NGO های صنفی را برایشان فراهم ساخت. تمام اینها زمینه های بلوغ اجتماعی را در جامعه فراهم می کند. بی توجهی به تمام سلایق و گرایش ها باعث به هرز رفتن بخشی از استعدادهای جامعه می شود. سازمان ها و نهادهایی که تشکیل می شود، قرار نیست باید و نباید ها را تعیین کند، قرار است بستر سازی کنند برای بروز خلاقیت ها و به مطالبات جوانان پاسخ دهند. قرار نیست جوانان مطابق سلیقه و خواست آنها عمل کنند، بلکه این سازمان ها باید مطابق مطالبات جوانان با سلیقه های مختلف، برنامه ریزی کنند. حتی ممکن است نگاه ما به جوانان و استعدادها و نیازهایشان از منطقه یی به منطقه دیگر متفاوت باشد، باید تاثیرات جغرافیایی را هم لحاظ کنیم، همانطور که تاثیرات قومی و مذهبی و قبیله یی هم می تواند در خواسته ها و نیازهای جوانان دخیل باشد.

  • موضوع بعدی بلوغ اقتصادی است، اگر جوانی توانست در زمینه هنری یا ورزشی به جایگاهی برسد یا دانش و تخصص ویژه یی کسب کند، ما باید بستری را فراهم کنیم که بتواند کار مناسبی را کسب کند. خوب است ما مساله یی را در رسانه ها خطاب به مسوولان بیان کنیم و آن اینکه اگر حمایت نمی کنید، مانع هم ایجاد نکنید. حوزه جوانان که حوزه فطرت های پاک، حوزه تحول خواهی و حتی گاهی حوزه سرکشی های معقول است، را از فضاهای امنیتی و پادگانی خارج کنیم و اجازه بدهیم با همان شور و نشاط در سطح جامعه فعالیت کنند.

در حوزه خانواده هم جوانان و نیازشان به استقلال، با چالش هایی مواجه است، به دلیل گرایش به فرهنگ های وارداتی بدون نگاه به پیشینه فرهنگی جامعه، پدیده هایی را شاهدیم که خانواده ها را نگران می کند، مثل بالارفتن آمار تقاضای خانه های مجردی، افزایش ازدواج هایی با اختلاف سنی زیاد و مواردی از این قبیل، به نظر شما دلیل بروز این پدیده ها چیست و چه راهکاری می توان برای حل این مسائل ارائه کرد؟

این مساله را از دو جنبه می توان بررسی کرد. شما وقتی بزرگراه را ببندید، ترافیک قطعا به خیابان های فرعی و کوچه های بن بست اطراف بزرگراه منتقل می شود و این ترافیک آسایش و آرامش ساکنین خیابان های فرعی و کوچه های اطراف را سلب می کند. لطفا از پلیس راه بخواهید تا بزرگراه را باز کند تا مردم خیابان های اطراف آسایش داشته باشند. ما برای حفظ ارزش های خودمان بزرگراه هایی که جوانان به آن احتیاج دارند را عاقلانه و عامدانه یا نا آگاهانه بستیم و شیوه هایی را آموزش ندادیم که فضایی ایجاد شود تا فرد هم بتواند با خانواده زندگی کند و هم احساس نشاط و شادی جوانی را داشته باشد. نگاه دوم این است که آیا لزوما تقاضای خانه مجردی برای یک جوان آسیب است؟ من بر می گردم به ۵۰ سال پیش، ما در گذشته در ایران خانواده گسترده داشتیم، یعنی زندگی چند نسل یک خانواده در یک خانه و در کنار هم. زمانی که دو جوان می خواستند یک زندگی مستقل داشته باشند، در خانواده بحران ایجاد می شد. اما امروزه در جامعه به صورت صددرصد خانواده هسته یی پذیرفته شده است، حتی خانواده ها سعی می کنند خود زمینه زندگی مستقل بعد از ازدواج فرزندان شان را فراهم کنند. در طول چند دهه این پدیده پذیرفته شد.

  • در کشورهای اروپایی که هر فرد بعد از ۱۸ سالگی آمادگی دارد تا به صورت مستقل زندگی کند آموزش هایی از کودکی به او داده می شود که توانایی اداره زندگی مستقل را داشته باشد، اما جوانان ما بدون این آموزش ها و توانایی ها به سمت زندگی مستقل تمایل پیدا می کنند که این مساله باعث بروز آسیب هایی مثل اعتیاد و فساد می شود.

با کمال تاسف باید گفت فرآیندهای اجتماعی ما به صورت طبیعی اتفاق نمی افتند، سزارین شده هستند. این گذار هم اگر به صورت طبیعی اتفاق بیفتد شاهد آسیب های اینچنینی نخواهیم بود. به نظر من باید به مطبوعات و رسانه ها این اجازه را بدهیم تا این موضوعات را به صورت ویژه و با کمال آزادی مطرح کنند. امروز جوان ما اطلاعات را از متن ارزش های فرهنگی و ملی خود به دست نمی آورد، از رسانه های دیگری که احیانا تطابقی با فرهنگ ملی و دینی ما ندارد باید به دست بیاورد. به این دلیل که به رسانه ها اجازه داده نمی شود این مسائل را مطرح کنند. اگر این آگاهی ها به جامعه داده شود، بسیاری از این فرآیندها طبیعی تر خواهد شد و از حالت خلق الساعه یی که می تواند باعث بالارفتن آسیب ها شود، دور خواهد شد.

  • حضور جوانان و دادن فرصت هایی در جامعه به این قشر، معمولااز مرز شعار فراتر نمی رود و همیشه سعی می شود تا جوانان به مسائلی سرگرم باشند و چندان در امور دخالتی نداشته باشند، به نظر شما دلیل این امر چیست؟ اعتماد نداشتن به جوانان یا محافظه کاری نسل گذشته؟

اینکه در شعارهای انتخاباتی بحث جوان گرایی را مطرح می کنند، یک خطای استراتژیک دارد. نه به این معنا که جوان گرایی نباید مطرح شود. بلکه نشانه یی که از جوان گرایی داده می شود غلط است. وقتی می گوییم جوان گرایی تصور این است که جوانان را می خواهیم وزیر کنیم؟ یا رییس شان کنیم؟ خب این غلط است. مگر می شود انسان بدون دانش و تجربه به این مراحل برسد، جوان گرایی در صورتی درست است که بسترها و محیط ها را برای رشد خلاقانه و با نگاه روز جوانان فراهم کنیم. این نگاه غلط است که تصور کنیم، کار را باید از عده یی انسان با تجربه بگیریم و به جوانان محول کنیم. این جوان پله های تجربه و دانش را طی نکرده تا به اینجا برسد. باید مسیر پله ها را اصلاح کنیم نه اینکه افراد را هلی بُرد کنیم. اما اگر جوان گرایی به این مفهوم باشد که ما پلکان رشد و فعالیت و بلوغ اجتماعی و اقتصادی را می خواهیم فراهم کنیم که هر کس تلاش کرد بتواند به قله برسد، حرف درستی است.

یک جوان اگر خلاقیت و استعداد در حوزه هنر دارد چگونه می تواند مثل استاد شجریان شود؟ باشگاه های هنری باید برایش وجود داشته باشد، فضایی برایش فراهم باشد تا بتواند مراحل مختلفی را طی کند و از شاگردی به استادی برسد. جوانی که می خواهد مدیر شود هم همین طور، باید مراحل آزمون و خطا را طی کند و تجربه کسب کند تا به مرحله مدیریت برسد، اما نمی توان همه اختیارات و امکانات را به کسی که توان ندارد داد، چون همه چیز را نابود می کند. ما به نسل سیاستمدار فرهیخته یی که بتواند با دنیای امروز تعامل داشته باشد، نیاز داریم. این در چه فرآیندی به دست می آید؟ قطعا در احزاب و تشکل های دانشگاهی باید فضا باشد تا جوان بتواند این تخصص ها را فرا بگیرد. اگر فضاهای دانشگاهی ما بسته باشد چه انتظاری از افراد داریم که بتوانند مدیر و نماینده قابلی باشند برای جامعه. فردی که با الفبای سیاست و مدیریت آشنا نشده است. راه تعامل با دیگران را فرا نگرفته. اگر فضای احزاب و تشکل ها در اختیار این جوان نباشد، کجا می تواند آزمون و خطا داشته باشد و به یک مدیر مجرب تبدیل شود؟

  • و حرف آخر…

استقلال خواهی جوان نشان تحول خواهی است و باید پذیرفته شود. نسل گذشته و نسل امروز سعی کنند مفاهمه داشته باشند. عصر مونولوگ گذشته است، نمی شود بالانشست و به جوان امرو نهی کرد، چه در خانواده و چه در جامعه. باید با جوانان وارد مذاکره و دیالوگ شد. گرچه سخت است اما ضروری است. اگر به این مساله بی توجه باشیم به گسست نسل ها می رسیم، که می تواند منجر به تنش ها و بحران های اخلاقی و اجتماعی و حتی سیاسی شود. اما با ایجاد تفاهم بین نسل ها، ارزش های دینی و اخلاقی و ملی مان می تواند به درستی به نسل بعد منتقل شود.

خیلی نگران اینکه جوانان گاهی مثل ما نمی اندیشند، مثل ما نمی پوشند نباشیم. این امر طبیعی است، ما هم مثل پدران مان نیندیشیدیم و نپوشیدیم، ما هم با آنها اختلاف نظر داشتیم. اما شاید آنها با ما مفاهمه بهتری داشتند.

حاکمیت اگر می خواهد برای جوانان کاری بکند اجازه بدهد همه تشکل های مردم نهاد، در عرصه های مختلف فکری، علمی، سیاسی، هنری، ورزشی فعالیت کنند. مساله آخر هم اینکه آسیب هایی که امروزه در جامعه با آن مواجه هستیم را چرا لزوما به نسل جوان نسبت می دهیم؟ اگر ما راه ها را روی جوانان نبندیم، اگر راه راحت فکر کردن و راحت شاد بودن و راحت سوال کردن را روی جوانان نبندیم، با این آسیب ها هم مواجه نخواهیم بود. اگر می خواهیم آسیب های اجتماعی جوانان کمتر شود، قبل از اینکه جوانان را محکوم کنیم، به رفتارهای خودمان نگاهی کنیم.

  فرزانه قبادی – اعتماد

برچسب‌ها : ,  

۱ نظر

  1. نویسنده : Ghost     ||     تاریخ انتشار : پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲     ||     زمان انتشار : ۰۱:۰۲

    ازدواج؟ وقتی اون دولت تدبیر و امیدتون وقتی میاد شهریه دانشگاه ها رو بالا می بره و هیچ حمایتی هم از ما نمی کنه و من بدبخت مجبورم چهار روز در هفته برم کار کنم تا پول سه روز در هفته دانشگاه رفتنم رو در بیارم؛ وقتی که در به در هزار تومن هستم برای دانشگاهم؛ وقتی که زندگی خودم رو هم دارم به زور ادامه می دم؛ چطوری شما از من انتظار دارید که بیام تازه ازدواج هم بکنم و زندگی یکی دیگه رو هم بذارم رو دوشم؟
    برم خواستگاری فورا میخوان بپرسن خونه داری ماشینت چیه کجا کار می کنی چقدر پول داری؟
    با این اوضاع؛ میخوام صد سال مجرد بمونم به جهنم.