ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

نهاد غیر دولتی؛ فهم جامعه مدنی

شهروندان – جواد حیدریان*:
فکر شکل گیری «سازمان های غیردولتی» (Non Governmental Organizations) به عنوان نهادهای واسطه ای، با نوعی ناامیدی از توان دولت ها دربرآورده کردن خواست بخش های حساس اجتماعی آغاز شد، جایی که بیش از هر چیز فربگی و گستردگی اعمال نفوذ بدون نظارت و کیفیت دولت ها به چشم می آید. ریشه این نهادها را باید در امتداد تاریخ تحولات غرب، جست وجو کرد.

طرحتحولاتی که در نتیجه «تلاش برای گذار از دموکراسی توده ای به دموکراسی سازمان یافته» به وجود آمد و سبب طرح دیدگاه«جامعه مدنی» شد.

برای نسل من که متولد دهه شصت شمسی در ایران هستم، «جامعه مدنی» واژه ای نوظهور در ادبیات سیاسی– اجتماعی است و طول عمرش به یک دهه پیش بر می گردد، به زمانی که دولت اصلاحات برسرکار آمد و طرح توسعه سیاسی و گذر به جامعه مدنی شعاری رایج شد. در این سال ها جامعه مدنی به مفهومی قابل فهم و عبارتی عمومی بدل شد. مطالبه ای که با شکل گیری سازمان های غیردولتی در بخش های اجتماعی (محیط زیست، زنان، آسیب های اجتماعی و…) تجلی یافت، اما بعد چون کودکی نابلد در شلوغی بازار مطالبات اجتماعی گم شد.

تلاش دارم به طور خلاصه دلایل این گم گشتگی را برجسته کنم؛ چرا که معتقدم به دلیل نبود بستر کافی برای فهم مفهوم «جامعه مدنی» و گذار به «دموکراسی پایدار» نهادهای غیردولتی بی آنکه به بلوغ برسند در سیر تکاملی توسعه سیاسی – اجتماعی ایران نارس ماندند.

حمایت های دولتی آفت زوال سازمان های غیردولتی در ایران نبود، از نگاه من پس از پایان دولت مشوق به دلیل نبود زیرساخت فکری در میانه قشرهای اجتماعی و نگاه امنیتی به سازمان های مردم نهاد، این نهادها به مثابه حفره هایی امنیتی نگریسته شدند که پرخطر و غیر قابل اعتمادند. نهادهای نوبنیاد غیردولتی در این دوره به زیر کشیده و برخی نیز به ابزارهایی برای فربه تر شدن دولت متصدی و سوء استفاده از ظرفیت های کشف نشده آنها تبدیل شدند.

با پیش فرض قرار دادن این واقعیت – « نهاد‍، نظامی به نسبت پایدار و سازمان یافته از الگوهای اجتماعی است که مهم ترین هدفش، ارضای نیازهای اجتماعی معین است» – باید گفت نهادهای غیردولتی در ایران اساسا به طبیعت ذاتی خود نزدیک نشده اند؛ یعنی نهادهایی خارج از قدرت سیاسی که توسط مردم شکل گرفته و اداره شوند. آنها نه مجال شکل گیری یافته و نه هرگز فرصت شکل پذیری داشته اند! ناکامی تاسف برانگیزی که نشان داد، هنوز، مفهوم «جامعه مدنی» برای گذار به دموکراسی راه درازی برای فهم همگانی دارد. فهمی که در دوسوی کارزار بی اعتمادی دولت و مردم ابتر مانده است.

باید پذیرفت که «جامعه مدنی فارغ از قدرت سیاسی، مجموعه نهادها، موسسات و تشکیلات خصوصی و مدنی را در بر می گیرد و نقشی واسطه ای را میان قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی ایفا می کند و مهم ترین ویژگی آن مردمی بودن، ایجاد تسهیلات جهت مشارکت مردم در امور سیاسی، دوری گزیدن از قدرت سیاسی، تحدید، تاثیرگذاری و حتی مشارکت در آن است (رزاقی، ۱۳۷۸، ۱۵۷).»

*عضو موسسه طنین طبیعت تیرگان