ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

ایجاد پایتخت اداری به‌جای انتقال کل پایتخت

شهروندان:
بیشتر ایرانیان از 200 سال قبل، تهران را به چشم یک آرمانشهر می‌نگرند. گروهایی از مردم ـ هریک به دلیلی و به امیدی ـ به تهران می‌آیند؛ با آن‌که می‎دانند ممکن است در این‌شهر آلوده، به ناراحتی‌های تنفسی یا بیماری‌های دیگری دچار شوند؛

تهراناما باز گره‌افتاده در کار، برای گشایش کارش به ادارات تهران مراجعه می‌کند؛ آموزگار، دوست دارد در این شهرتدریس کند؛ بیکار می‌آید در این‌جا پیِ کار می‌گردد؛ و دستفروش می‌آید در این شهر بساط می‌‌گسترد؛ و دانش‌‌پژوه نیز بیش از همه دوست دارد در این شهر پذیرفته شود و در دانشگاهی در تهران درس بخواند و مدرک بگیرد. حتی کسی که عشق ماشین دارد، برای مسافرکشی تهران را انتخاب می‌‌کند!‏

مشکل حاشیه‌نشینی از چالش‌های بزرگ تهران است و آمار نشان می‌دهد بخش بزرگی از جمعیت تهران در حاشیه آن ـ زندگی که نــه ـ بلکه روزها را به امید روزگار بهتر می‌گذرانند.‏

اینک تهران گرچه یک شهر بندری نیست، ولی همه تولیدکنندگان با تولیدات خود در این شهر لنگر می‌اندازند؛ گویی برای توزیع هر کالایی در کشور، نخست باید مُهر تهران بر آن بخورد. در حالی تهران مرکز خرید و پخش هرگونه کالایی به سراسر کشور شده است که مرکز اداری و مرکز امکانات رفاهی و مرکز حاشیه‌نشینی و مرکز کاریابی و مرکز خشونت، و مرکز بزه‎خیزی هم هست. ‏

شاید در جهان، کمتر پایتختی در کنار اداری و سیاسی‌بودن، صنعتی هم باشد؛ اما تهران صنعتی هم هست. یکی دیگر از گرفتاری‌های تهران در کنار دیگر گرفتاری‌هایش مانند غول ترافیک، انفجار جمعیت، حاشیه‌نشینی (که تا دشت‌های جنوب گسترده است و از کوه‌های شمالی بالا می‌رود)؛ و تمرکزگرایی گسترده اداری ؛ صنعتی(مونثاژی/تبدیلی) بودن است؛ به گونه‌ای که هر نشیبی در اقتصاد آن، بر اقتصاد دیگر شهرهای کشور اثر منفی شدید دارد. ‏

گسترش قارچ‌گونه تهران، هوای آن را آلوده کرده است و افزون بر آن، سبزی و آب تهران نیز آلوده شده است. اینک نگرانی‌هایی مانند مرگ‌ومیر‌های برآمده از آلودگی هوا، تنها در تهران جریان ندارد، بلکه آن روستایی دوردست نیز نگران سلامت نان‌آور خانواده‌اش است که برای به‌دست آوردن لقمه‌نانی، به تهران (حاشیه تهران)مهاجرت‌کرده است. ‏

انگار کار تهران از مرحله سازگاری با محیط‌زیست گذشته است و راهی برای کاهش آلودگی هوا وجود ندارد و هر راهکاری با سرازیرشدن خودروهای بیشتر، فلج و ناکار می‌شود.

ذرات معلق و گردوغبار برآمده از ترافیک خودروها، مهم‎ترین عامل آلودگی هوای تهران است، این در حالی است که هر روز بر شمار خودروهای شخصی افزوده می‌شود. اما مسئولان به جای آن که همه توان را روی گسترش ناوگان شهری متمرکز کنند، برای خودروهای جدید، بزرگراه می‌سازند. بی‌گمان چنین رویه‌ای از شلوغی مترو و ازدحام وحشتناک در اتوبوس‌ها نمی‌کاهد و رغبتی نیز در مردم بر نمی‌انگیزد که رویکرد خود را از خودروی شخصی به سمت استفاده از ناوگان شهری تغییر دهند. هرکسی کافی است تنها یک‌بار در پیک ترافیک سوار ترن مترو شود، تا در خفقان آن دریابد که متروی کنونی با خط‌های محدودش، ظرفیت مسافران تهران را ندارد. ‏

مدتهاست زمزمه انتقال پایتخت بر سر زبان مسئولان است و همزمان همین مسئولان، بیش‌ترین زیرساخت‌ها و برنامه‌های عمرانی را ـ به نسبت کل شهرهای ایران ـ در تهران به انجام می‌رسانند؛ همین رویه تهران را در این ۲۰۰سال، چنان عظیم و تنومند کرده که تکان‌دادنش ناشدنی‌است؛ برای همین بسیاری با دیدی دودل به انتقال پایتخت می‎نگرند و می‌گویند همه‌چیز در حد حرف است و تنها برای آن که سکوت نباشد چیزی گفته می‌شود؛ و یا چیزی روی کاغذ می‌آید. ‏

خطر زیرزمینی

به گفته احمد تاکستانی ـ کارشناس زمین‌شناسی، تهران در کنار توکیو، لس‎آنجلس و ۴ شهر دیگر جهان، از کلانشهرهای مهم زلزله‌خیز است.‏

به باور وی، تهران را در حالی از رو در روییِ با یک زلزله مهیب، گریزی نیست که این شهر آمادگی چنین رو در رویی را ندارد. ‏

وی می‌افزاید: بسیاری بر این باورند که سخن‌گفتن از زلزله تهران، یک پیش‎گوییِ مردود است، در حالی که رد زلزله نیز می‌تواند گونه‌ای پیش‌بینی باشد. ‏

تاکستانی معتقد است: هم‌سرنوشت تهران، استانبول بود که ترکیه را در یک سده پیش واداشت پایتختش را از استانبول به آنکارا ببرد که به نسبت شهرهای دیگرش، از زلزله‎های بزرگ، کمتر تهدید می‌شود.

این زمین‌شناس همچنین می‌گوید: تهران در شمار آن‌دسته از کلانشهرها است که در معرض خطر بالای زلزله قرار دارد، با این تفاوت که بر خلاف توکیو به لحاظ سستی زیرساخت‌ها و نااستواری ساختمان‌ها، آمادگی برخورد با زلزله ۴ ریشتری را هم ندارد، در حالی که بازگشت زمین‌لرزه‌ ۷ ریشتری پیش‌بینی می‌شود.‏

تاکستانی می‌افزاید: «مشاء» یکی از گسل‌هاست که در سال ۱۸۳۰ میلادی سبب زلزله در شمیرانات شد. رخداد یک زمین‌لرزه ۷ ریشتری در هر ۲۰۰ سال در گستره تهران و اطراف آن، گریزناپذیر است. البته کسانی می‌گویند چنین چیزی امکان ندارد، ولی هنگامی که زلزله رخ دهد، همین‌ها خواهند گفت، «پیش ‌آمد!» بنابراین بهتر نیست به جای این حرف‌ها، در فکر پیشگیری باشیم؟

وی ادامه می‌دهد: تاریخ، لحظه‌های تاخیر در بیرون‌بردن بخشی از جمعیت تهران را نیز به حساب خواهد آورد، زیرا این شهر در برآوردهای جهانی در رده ششم کلانشهرهای مهم جهان با بالاترین خطر زلزله قرار دارد و زلزله، شمال و جنوب آن را تهدید می‌کند.‏

تاکستانی گوشزد می‌کند: انتقال پایتخت البته باید با کنکاش جامع و کامل مکان‌سنجی انجام گیرد. با ایجاد پایتخت جدید دست‌کم دو سه میلیون نفر به آن‌جا خواهند رفت و از تمرکز جمعیتی، تا اندازه‌ای کاسته خواهد شد. ‏

تجربه یکسان

برخی کشورهای جهان در انتقال پایتخت ـ به کنار از انگیزها ـ تجربه یکسانی داشته‌اند. در قزاقستان، «آستانه» به جای «آلماتی» نشسته است. میانمار(برمه) نیز پایتخت را از «رانگون» یا «یانگون» امروز به «نیپای یتائو» منتقل کرده و نیجریه نیز «ابوجا» را جانشین لاگوس کرده است. ‏

در مسابقه طراحی پایتختی برای استرالیا، بزرگترین طراحان جهان شرکت داشته‌اند. کانبرای متفاوت در میان شهرهای استرالیا، بی‌‌مسمی نیست اگر «شهر سبز» نامیده شود، زیرا پوشیده از بوته و درخت است. کانبرا(پایتخت استرالیا) که پارلمان و دادگاه عالی و اداره‌های دولتی را در خود جای داده، ساختش از صفر و کاملاً با نقشه‌ای از پیش طراحی‌شده به انجام رسیده و همانند یک ماکت سرسبز مورد توجه جهانگردان است و برخلاف پایتخت‌های کشورهای جهان که جمعیت‎هایی بیش از ۱۰ میلیون نفر دارند، کانبِرا(هم‎جوار سیدنی‌وملبورن) فقط ۳۲۵ هزار نفر جمعیت دارد.‏

‏«اتاوا» نیز در سال ۱۸۵۷ میلادی به عنوان پایتخت کانادا برای به نمایش‌گذاردن مدارای دو فرهنگ بومی انتخاب شد. از سوی دیگر موقعیت جغرافیایی آن نیز نزدیک به مرکز و از مرزهای کشور آمریکا دور است. در آلمان هم ایرادی در این که «بن» همچنان پایتخت آلمان باشد و برلین یک شهر فرهنگی باقی بماند، وجود نداشت؛ اما آن کشور برای ایجاد پیمانی دوباره، ناگزیر از انتقال پایتخت از بن به برلین پس از فروپاشی شوروی پیشین شد؛ همان‌گونه که پیش از جنگ جهانی دوم و تقسیم آلمان پایتختش بود.

در برزیل با ساخت برازیلیا در ۴ سال، پایتخت از ریودوژانیرو به سمت مرکز و غرب کشور رفت تا نزدیکی‌اش به همه قلمروهای کشور یکسان شود. در برزیل برای این تغییر، یک خیزش اجتماعی به پا شد و از سراسر کشور کارگران ماهر و متخصصان گرد آمدند تا هواپیما را مستقر سازند. نقشه شهر برازیلیا به شکل هواپیماست. اما مالزی مانند ایران، این‌پا آن‌پا نکرد و در سال ۱۹۹۵ میلادی نوار گشایش پایتخت اداری جدید خود «پوتراجایا» را قیچی کرد و اداره‌‌های بزرگ کوالالامپور(پایتخت ملی) را به آن‌جا انتقال داد و از تراکم بیش از اندازه شهر گردشگری و تجاری و مالی کوالالامپور پیشگیری کرد.

در پاکستان نیز پس استقلال، «کراچی» گزینه نخست برای پایتخت بود؛ ولی بعدها بررسی‌‌های شهرشناسانه نشان داد که گزینه‌‌هایی به مراتب بهتر از کراچی(قوم‌نشین) وجود دارد. از این‌رو اسلام‌‌آباد مستقر در فلات و در مسیر جاده ابریشم انتخاب شد و آماده‌‌سازی و زیرساخت‌‌‌‌سازی آن ۴ سال زمان برد و در سال ۱۹۶۲ میلادی، پایتخت به آن‌جا انتقال یافت.‏

انتقال بیهوده

محمدکاظم لنگرودی ـ مدرس دانشگاه که انتقال پایتخت را کاری هزینه‌بر و بیهوده می‌داند و می‎‌گوید: این طرح مخالفان زیادی به هنگام تصویب داشت و کلیات آن با ۱۱۰ رای موافق، ۶۷ رای مخالف و ۱۰ رای ممتنع از ۲۱۴ نماینده حاضر در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید، از این‌رو بهتر است رویش کار کارشناسی بیشتری ‌صورت گیرد و اندیشمندان بررسی‌های دقیق‌تری رویش داشته باشند، چرا که انتقال پایتخت، کار ساده‌ای نیست.‏

لنگرودی می‌افزاید: خوشبختانه مسئولیت طرح به شورایی ۱۱ نفره به نام شورای عالی انتقال پایتخت واگذار شده است که در یک‌سال کارهای مکان‌یابی، برآورد هزینه و از همه مهم‌تر ضرورت انتقال را بررسی می‌کند؛ افزون بر این، معاون اول رئیس‌جمهوری ریاست این شورا و وزیر کشور دبیری آن را بر عهده دارد. همچنین وزیر راه و شهرسازی، یک نفر از شورای‌عالی امنیت ملی. یک نفر از مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس سازمان پدافند غیرعامل و ۲ نفر از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این شورا عضو هستند و دادستان کل کشور نیز به عنوان ناظر بر عملکرد آنان نظارت خواهد داشت. همچنین ۳ نفر نیز از سوی رهبر معظم انقلاب در این شورا عضو می‌شوند. همه این‌ها گویای حساس‌بودن طرح است تا یک تهران دیگر در کنار تهران کنونی پدید نیاید. قرار است در یک سال آینده، شهری برای جایگزینی تهران در نظر گرفته شود؛ بنابراین مشخص می‌شود تاکنون شهری در نظر گرفته نشده است و همین نشان می‌دهد که هیچ شهر ایده‌آلی وجود ندارد. ‏

این مدرس دانشگاه معتقد است: زیرا تنها تهران دچار بحران نیست، بلکه همه کلانشهرهای ایران در بحران آب وهوایی و محیط زیستی بسر می‌برند. در تهران گرچه بزرگراه و مترو ساخته می‌‌شود و بی‌آر تی به راه می‎افتد و ناوگان شهری تجهیز می‌‌شود، ولی آب و سبزی و میوه و غذایش هر روز آلوده‌تر می‌‌شود و هوایش در ۳۶۵ روز سال آلوده است. باید برای همه این‎ها چاره‌اندیشی شود.

وی ادامه می‌دهد: ‌باید دید آیا هدف، رفع مشکلات تهران است؛ در این صورت تهران اگرمشکلاتی دارد، بایدآن‎‌‎ها را در درون شهر حل کرد و انتقال پایتخت به جای دیگر، تنها ایجاد یک پایتخت دیگر خواهد بود و مشکلات تهران برجای خود باقی خواهد ماند و چه‌بسا به سبب بی‌‌توجهی بدتر از حال شود.

راه ناگزیر ‏

احمد تاکستانی، کارشناس زمین‌شناسی، انتقال پایتخت را چاره ناچار می‌داند و معتقد است: تهران نمونه بحرانیِ تمرکزگرایی است و همین تمرکزگرایی آن را به سرنوشت امروز دچار ساخته است.‏

به گفته تاکستانی، شماری از کشورها مانند هلند ۲ پایتخت دارند. در هلند «لاهه» مرکز دولتی است و بندر «آمستردام» پایتخت بازرگانی به شمار می‌رود. در بولیوی یک پایتخت دولتی است به نام «لاپاز» و یک پایتخت دیگر(سوکری) که قضایی است. ‏

به باور این کارشناس زمین‌شناسی، در برخی کشورها برنامه‌ریزی‌ها بر این منوال بوده است که از تمرکزگرایی شهری پرهیز شود و هر شهری را مرکز کاری در نظر بگیرند تا به جای شهر شلوغ، چند آرمانشهر به وجود آید. از این‌رو در کشور آلمان یک پایتخت بازرگانی وجود دارد به نام‌هامبورگ، و یک پایتخت بانکی هست به نام فرانکفورت، و پایتخت سیاسی آن کشور نیز برلین است. در آمریکا نیز پایتخت مالی، شهری نیست مگر نیویورک؛ در حالی که پایتخت رسمی آمریکا واشنگتن است.

تاکستانی با این بیان که تهران بیرون از تواناییِ و ظرفیت خود بسیاری از ویژگی‌ها را در خود جای داده است، می‌افزاید: همان گونه که اشاره کردم برخی کشورهای جهان نه دو پایتخت، بلکه دارای چند پایتخت هستند، بنابراین اگر امکان انتقال پایتخت کشور وجود ندارد، دست‎کم می‌توان بخش‌های اداری و پارلمانی و فرهنگی تهران را به جای دیگری انتقال داد. زیرا و بی‌گمان، تغییر پایتخت سبب می‌‌شود تا از جذابیت تهران به عنوان مرکزیت سیاسی و اداری کاسته و از رغبت به مهاجرت به آن کم شود. برای اجرای طرح انتقال نیز باید در مکان‌یابی پایتخت، به نواحی مرکزی توجه کرد که خطر زلزله کم‌تری دارد.

تاکستانی در برابر این پرسش که چرا قاجارها تهران را پایتخت خود کردند، پاسخ می‌دهد: برای آن که برخلاف امروز، تهران شهری کم‌جمعیت بود، ولی امروز ۲ برابر ظرفیت منطقی، در خود جمعیت جای داده است. افزون بر این، تهران آن زمان صنعتی نشده بود، ولی اینک شده است، در حالی که جغرافیای صنعتی ‌شدن را ندارد.

تاکستانی به نقل خاطره‌ای می‌پردازد و می‌گوید: یکی از کارگردان‌های با استعداد و تحصیلکرده شهرستانی را چندی پیش در تهران دیدم که گفت چندسال در شهر خود که سالن تئاتر نداشت، بیکار بود و از آن جایی که کاری جز تئاتر بلد نبود، به تهران آمد و در این مدت، ۳ نمایش نوشته خود را به روی صحنه برده است. چنین اتفاقاتی دایم در تهران در حال رخ دادن است. اگر با ایجاد یک پایتخت اداری، در کنارش مجموعه‌‌های فرهنگی نیز ساخته شود، تهران از این حالت آرمانشهر دروغین بیرون می‌آید. همچنین انتقال پایتخت می‌تواند آلودگی هوای تهران را کاهش دهد. ایران بیش از ۵۰ بار در تاریخ خود، پایتخت عوض کرده است و از این‌رو دلیلی ندارد در زمان بحران، چنین کاری نکند.‏

ع. درویشی

اطلاعات