تهران را احیا کنیم نه منتقل
شهروندان:
مدتهاست که صحبت از انتقال پایتخت میشود. سابق بر این اصفهان مدنظر بود و اکنون که نصف جهان خود گرفتار معضلات فراوان شهرهای بزرگ شده، سمنان نامزد پایتختی ایران شده است. دلیل موافقان این طرح نیز بزرگی بیش از اندازه تهران، آلودگی هوا، خطر زلزله، ترافیک سرسامآور و… است.
انتقال پایتخت البته در ایران سابقهیی تاریخی داشته و در کشورهای دیگر دنیا نیز مشهود بوده است. اما در شرایط فعلی آیا انتقال پایتخت از تهران به شهری دیگر تنها راه موجود است و آیا میتواند گره از مشکلات متعدد بزرگترین شهر ایران بردارد.
۱- آلودگی تهران، پایتخت نشینان را کلافه کرده است. سخت است که هر روز ماسک بر دهان داشته باشی و نگران سلامتی خود و اطرافیانت در خیابانهای پر دود و کثیف تهران قدم بزنی. اما آیا این آلودگی فقط مختص تهران است که راه چارهاش گرفتن پایتختی از آن باشد. مگر نه آنکه اهواز آلودهترین شهر دنیا شناخته شده است. اهواز که دیگر پایتخت نیست که با انتقال پایتختی مشکل آلودگیاش حل شود. پس راه عقلانیتر و علمیتر دیگری را میطلبد برای چاره کار. باید دید کشورهای پیشرفته چه کردند برای رفع این مشکل. ۱۰۰ سال پیش، آن روزها که تهران شهری کوچک بود و علم نیز این اندازه پیشرفت نکرده بود، لندن گرفتار پدیدهیی به نام «مه دود» شد؛ پدیدهیی دهها برابر خطرناکتر از آلودگی این روزهای تهران. اما لندنیها با به کارگیری عقل و علم و یک برنامهریزی بلندمدت نه تنها آلودگی را از آسمان لندننشینان گرفتند که اینک پایتخت بریتانیا را تبدیل به یکی از تمیزترین شهرهای دنیا کردند. لندنیها کارخانهها و صنایع زغالسنگشان را از شهر به بیرون شهر منتقل کردند و بعدها نیز بنزینشان را به سطح استانداردهای زیست محیطی رساندند. نه اینکه کارخانههای احداث شده در دهههای پیشین با گسترش شهر، اینک در دل شهر قرار گرفته باشند و خود یکی از مهمترین دلایل آلودگی هوا باشند.
به قول دوستی اگر تنها شهرکهای خودروسازان را به مکانی دورتر منتقل کنند نیمی از معضل آلودگی هوای تهران حل میشود. در کنار این انتقال کارخانهها به جای انتقال پایتخت میتوان کارخانهها را بر مبنای قوانین محیط زیستی احیا کرد تا در آلودگی هوا سهم کمتری داشته باشند. وقتی نتوان چند کارخانه مولد آلودگی را به جای دیگری انتقال داد چگونه میتوان کار عظیمی مانند انتقال پایتخت را انجام داد.
گام بعدی این است که طرح تعویض خودروهای فرسوده با سرعت بیشتری ادامه یابد، معاینات فنی جدیتر انجام شود و از همه مهمتر از میزان بنزن موجود در بنزین غیرمرغوب کاسته شود و به سطح استاندارد دنیا برسد. حال اصلاحات در بنزین و سوخت اتومبیلها آسودهتر است یا انتقال یک پایتخت باعظمت؟
گام بعدی دیگر میتواند انتقال وزارتخانهها و شهرکهای دولتنشینان به خارج از تهران باشد. میتوان شهری جدید در کنار تهران ساخت که فقط مختص به کارهای دولتی باشد. این تجربهیی است که کشورهای بسیاری آن را انجام دادهاند و موفق هم بودند. مانند کشور برمه که شهر کوچکی در کنار پایتختشان ساختند و ساختمانهای اداری و دولتی و مجلس را به آنجا منتقل کردند. این راهکارها در کنار راههای دیگر که مطمئنا توسط متخصصان ارائه خواهد شد میتواند در کاهش آلودگی هوای تهران موثر باشد.
۲- دلیل دیگر موافقان طرح انتقال تراکم بیش از حد و افزایش روزافزون جمعیت در تهران است. سوالی که درباره این نگرانی مطرح میشود این است که موافقان طرح انتقال آیا تاکنون فکر کردهاند چرا تهران تا این اندازه پرجمعیت است و چرا روز به روز بر مساحتش افزوده میشود؟ مگرنه اینکه مهمترین دلیلش تمرکزگرایی بیش از حد دولتها در طول تاریخ در ایران است و نبود امکانات در شهرهای دیگر در قیاس با تهران؟ از اقتصاد گرفته و راههای ثروتمند شدن تا فرهنگ گرفته و امکان بیشتر کارهای هنری کردن همه و همه در تهران است و بس. اگر میخواهید ثروتمند شوید یا حداقل ممری برای معاش داشته باشید راه میانبرش عظیمت به تهران است، اگر میخواهید سیاستمدار معروفی شوید حتما باید به تهران بیایید، اگر میخواهید در روزنامهنگاری پیشرفت کنید چارهیی جز استقرار در تحریریههای تهران ندارید، اگر میخواهید در کار هنری موفق و مشهور شوید ماندن در شهرستان حماقتی بیش نیست و تنها راهش فعالیت در تهران است، حتی اگر میخواهید با تازههای هنری آشنا شوید و لذت ببرید باید یک پایتان حتما در تهران باشد، تازهترین فیلمهای کشور ابتدا در سینماهای تهران به نمایش درمیآیند، بهترین تئاترها در تهران، بهترین گالریهای نقاشی در تهران، بهترین جشنوارهها در تهران. اصولا همهچیز در تهران است و لاغیر.
حال برای کم کردن از این تمرکز عجیب و غریب آیا نمیتوان از تجربه کشورهای دیگر استفاده کرد؟ مثلا ثروت به اندازه استعدادها در کشور پخش و توزیع شود. نه اینکه نفتخیزترین شهر ایران یعنی مسجد سلیمان یکی از فقیرترین شهرهای ایران باشد و مستعدترین استانهای ایران یعنی گیلان و مازندران بیشترین آمار بیکاری را داشته باشند. میتوان برگزاری جشنوارههای هنری و فرهنگی را از انحصار تهران درآورد و به شهرهای دیگر داد. مانند کشورهای پیشرفته که هر شهری جشنواره هنری مخصوص خود را دارد. بارزترین نمونهاش هم جشنواره سینمای کن در فرانسه و ونیز در ایتالیا. حال آیا اختصاص امکانات برابر به شهرهای دیگر ایران راحتتر است یا انتقال پایتخت و بردن تمام مشکلات به یک شهر دیگر؟
۳- احتمال زلزله، تهرانیها را مشوش کرده، حتی فکر به زلزله در تهران، خود، زلزله ایجاد میکند، ولولهیی به شهر میاندازد و خواب را از چشم میلیونها تهرانی و حتی خویشانشان در سراسر ایران میگیرد. حتی فکر به احتمالش هم دردناک است چون فاجعهیی جهانی میآفریند. اما آیا انتقال پایتخت میتواند با این خطر در کمین مقابله کند؟ مگر نه اینکه خودمان بیشترین ساخت و سازها را روی گسلهای زلزله در تهران انجام دادیم. آن روزها که مجوزهای غیرقانونی صادر شد کسی کلمه زلزله حتی لحظهیی ذهنش را قلقلک نداد؟ حال که کار انجام شده گلایه بیشتر جایز نیست و راه چاره در اولویت قرار دارد.
دنیا در این باره نیز تجربه منحصر به فردی داشته است. ژاپن به عنوان کشوری که اصولا روی گسل زلزله قرار دارد از آنجا که نمیتوانست کل کشور را به جای دیگری منتقل کند آمد از علم و دانشمندانش بهره گرفت و راهی اندیشید که نامش احیا و مرمت ساختمانها متناسب با معیارهای مهندسی مقابله با زلزله بود. یعنی هرچند سال به چند سال ساختمانهایش را در مقابل زلزله احتمالی مجهز و مقاوم میکرد و نتیجهاش این بود که در بزرگترین زلزلهها هم خون از دماغ کسی نریزد و آسمانخراشهای فراوانش بلرزد اما چیزی فرو نریزد. ژاپنیها هم ساختمانهایشان را مقاوم کردند و هم مردمانشان را آشنا به رفتار در مقابل زلزله. اما آیا این کارها در ایران انجام شده است؟ بر فرض که بخشی از جمعیت تهران را به سمنان یا هر شهر دیگری انتقال دادید، آیا بدون مقاومسازی ساختمانهای غیراستاندارد و صدور مجوز به ساختمانهای بیپایه و اساس و عدم آموزش به شهروندان در مقابله با زلزله، دیگر خطر وقوع فاجعه زلزله از تهران رخت برمیبندد؟
۴- نه زلزله مختص به تهران است و نه تراکم جمعیت و نه آلودگی هوا. دنیا همه این تجربهها را داشته و توانسته راههای مقابله با آنها را نیز یاد بگیرد. آزمون و خطایش با آنها و استفادهاش میتواند با ما باشد. آیا با این حال باز هم آزمون و خطا و اتخاذ تصمیمهایی که مانند خوردن غذا از پشت سر است میتواند جایز باشد؟ آیا استفاده از تجربههای مثبت دیگران آسانتر است یا تجربه تصمیمی جدید و سخت؟
۵- تهران اگرچه قدمتی تاریخی ندارد اما شاید پرخاطرهترین شهر ایران در تاریخ معاصر باشد. در این صد سال گذشته هیچ شهری همانند تهران تابلویی از یادگاریها و خاطرات نسلهای ایرانی نبوده است. گذر تاریخ مدرن ایران را در تهران بیش از هر شهر دیگری میتوان دید. تهران با همه بدیهایش که زندگی را برای انسان غیرممکن و طاقتفرسا کرده است اما پایتخت ایران است و اکثر تجربیات ایران معاصر در این شهر بوده است و اتفاقات تاریخی زیادی در آن رخ داده است؟ از مدرسه دارالفنون گرفته تا کاخ سعدآباد، از ساختمان قدیمی مجلس گرفته تا سردر دانشگاه تهران، از کافه نادری گرفته تا خیابان لاله زار و خیلی خیلی خیلی مکانهای دیگر، تاریخ دوست داشتنی پر از خوبی و بدیهای کشورمان است. حتی برای من شهرستانی که زندگی در شهر کوچک و کم امکاناتم را به ابرشهر غولپیکری چون تهران ترجیح میدهم. اما معتقدم میتوان از پایتخت ایران به نحوی بهتر و عقلانیتر و علمیتر حراست کرد و در کنارش شهرهای شکوفا و مدرن دیگری هم داشت. چاره کار، فرار از مشکل نیست بلکه تهران را باید احیا کرد، این است راهحل.
بابک مهدیزاده
اعتماد