سهره کویر لوت و طرح نجات دریاچه ارومیه
شهروندان- حسین آخانی*:
در اوایل سال نو که به کویر لوت رفته بودیم، دوست عزیزم آقای ایزدی ما را به دیدار درختچه زیبای «اسکمبیل» برد. در حین عکاسی سهره زیبایی برای خوردن میوههای اسکمبیل آمد. او از ما نمیترسید.
او تا بهحال صدای تفنگ نشنیده بود و بوی باروت به مشامش نرسیده بود. هنوز سنگریزه تیرکمان پسربچههای شیطون، بدن ظریف او را نشانه نگرفته بود. او ما را دشمن نمیدانست. این اولین باری بود که در ایران تا این اندازه به پرندهای نزدیک شده بودم. خواستیم به او لطف کنیم.
دوست همراهمان با در بطری به او آب معدنی تعارف کرد. اصلا قبول نکرد. هرچه خواهش و تمنا کردیم، فایده نداشت و پرید چند قدم آن ورتر رفت تا دانههای اسکمبیل را بخورد. به فکر فرو رفتم. آخر چرا این پرنده در این برهوت که قطرهای آب نیست، حاضر نیست دهانش را با آب معدنی گوارا خیس کند؛ درحالیکه همنوعانش در جای دیگر خیلی آب دوست دارند.
میتوان گفت که او هرگز در عمر خود آب ندیده و آب را نمیشناسد. ممکن است درست باشد، اما شاید خواسته به ما درسی بدهد. او اگر آب را میخورد و از آن لذت میبرد، یک عمر باید در حسرت آب گوارا غصه میخورد. دیگر کسی نبود که به او دوباره آب دهد. شاید همین آب باعث میشد متابولیسم بدن او را به هم بریزد و برایش درد و عذاب به ارمغان بیاورد.
همینروزها که درگیر بحران ارومیه هستم و ساعتها با همکاران و متخصصان در جلسات، بحث و گفتوگو میکنم، خواستم این درسی را که از سهره سحرآمیز کویر لوت آموختم به شما و همکارانم در کارگروههای نجات دریاچه ارومیه انتقال دهم. آنچه امروز بحران آب در ایران است، بحرانی ناشی از بیآبی نیست.
ایران همیشه با محدودیت آبی مواجه بوده است. مردمان ایرانزمین همچون سهره لوتنشین میدانستند که با این شرایط چگونه کنار بیایند. آنها آگاهی داشتند که در کشور خشکی چون ایران آب را باید فقط در زیرزمین نگهداری کرد و بدون کوچکترین هزینه و صرف انرژی، با قنات به روی زمین آورد. این اختراع بزرگ، سیستم کارآمدی بود که با قدمتی چندهزارساله مردمان ایران را از گزند خشکسالی- آنطور که کوروش گفته بود- در امان میداشت، اما در این چنددهه اخیر غولهای سدساز و پیمانکاران بزرگ آمدند و با حرفهای قشنگ، مسیر چندهزارساله تاریخ ایران را تغییر دادند. پولهای نفت را گرفتند و سد ساختند.
کشاورزی پایدار ما را تبدیل به کشاورزی با کمترین بهرهوری و بیشترین مصرف آب کردند. شهرها را بزرگ کردند و تا آنجا که میشد مردم را تشویق به مصرف آب کرده و بخش بزرگی از آب را هم از سطح سدها تبخیر کردند. اگرچه تبلیغ میکردند که آب مصرف نکنید، ولی در عمل مرتب سد ساختند تا آب ارزان را به خانههای شهرنشینان و زمینهای نو کشاورزانی که دانشی از مصرف بهینه آب در کشور خشک ایران نداشتند، برسانند.
همین حالا کافی است که نگاهی به پروژههای ساختوساز در تهران بیندازید که چگونه هزاران ساختمان بالا میرود. کسی هم نمیپرسد، همین حالا آب به بسیاری از طبقات بالای آپارتمانهای تهران نمیرسد. چه دلیلی دارد که دریاچه مصنوعی در تهران ساخت و در اطراف آن، صدها برج را در منطقهای که بیشترین فرونشست زمین دارد، بنا کرد؟ سهره سحرآمیز در کویر لوت، با نخوردن آب، نسخه نجات ارومیه و ایران را در عصر بحران آب نوشت.
او به ما گفت که اگر میخواهید در کشور خشک ایران زندگی پایدار داشته باشید، چارهای ندارید که دیگر آب سدها را نخورید. چارهای ندارید که اجازه دهید نزولات آسمانی دوباره در زیر زمین ذخیره شوند و درختان این سرزمین را سرسبز کنند و چاههای شما را پر آب کنند. اگر هم زیاد بود بگذارید بروند تا دریاچهها و تالابها را سیراب کنند. اگر هم بناست تبخیر شوند، این کار را در گرمترین و پستترین نقاط حوضه آبریز انجام دهند تا بیشترین تاثیر را در ملایمکردن آبوهوای خشک و قارهای ایران داشته باشند. برای من ارزش داشت که به لوت بروم و خطر برخورد با مین را به جان بخرم و این درس را بیاموزم. ولی در شگفتم که چگونه ممکن است کسی که به استاد کویرشناسی ایران معروف شده، چشمانش را به زندگی در طبیعت ببندد، یا از حکومت مرگ در لوت بگوید یا نسخه قتل دریاچه ارومیه را بنویسد.
*استاد زیستشناسی دانشگاه تهران
شرق