شادی، انسانها را به یکدیگر نزدیک میکند
شهروندان:
سخت میشود برای آدمهای گرفتار، از یک دنیای پر آرامش حرف زد. سخت میشود به آدمی که سالهاست مفهوم گرسنگی را چشیده از یک شب بیدغدغه گفت و سیر بودنی را ترسیم کرد که شبیه یک آرزو شده است. سخت میشود آدمها را با مفاهیمی آشنا کرد که هیچ تصوری از آن ندارند. از بینیازی گفت، از رفاه حرف زد و برایشان یک جهان پر از آرامش تصویر کرد.
سخت میتوان به یک جنگزده مفهوم صلح را نشان داد. سخت میشود آدمها را به چیزی وادار کرد که زمانه و روزگار از آنها دریغ کرده است و هیچ تصویری از آن ندارند. برای همین نیز «انجیاو»ها تشکیل میشوند تا مفاهیم جامانده از زندگی آدمها را به آنها گوشزد کنند. به زنانی که سالهاست نقش مرد را در زندگی بازی میکنند، به یاد بیاورند که لطافت و زنانگی را نباید با سختیهای زندگی فراموش کنند.
به آدمهای دردمند یادآوری کنند که هنوز مفهومی به نام خوشحالی وجود دارد. که میتوان امیدوار بود برای رسیدن به واژه شادی و دست یافتن به هر آنچه که سالهاست برای آنها حسرت شده است. شفیقه فیروزنیا که از ۲۰سالگی تجربه حضور در مراکز خیریه را داشته، در تمام این سالها تلاش کرده تا باوری را که بین زنان سرپرستخانوار از بین میرود، احیا کند و با تمام سختیهایی که برای ثبت یک انجیاو وجود دارد، در بارور کردن مفهوم شادی بین این زنان تلاش کند.
- چرا برای تاسیس یک موسسه خیریه که قرار است برای انسانها و بهتر شدن زندگی آنها گام بردارد تا این حد سختگیری میشود و خیلیها را دلسرد از تاسیس موسسهای میکند که میتواند دولت را در یاریرساندن به اقشار محروم جامعه کمک کند؟
درمورد تاسیس یک انجیاو حق هر دولتی است که سختگیری داشته باشد و من به شخصه با این سختگیریها مخالفتی ندارم زیرا موسسهای که تاسیس میشود قرار است از طریق مردم و با کمک آنها اداره شود. در نتیجه از مردم پول میگیرد و وقتی از مردم پول میگیرد، باید جوابگوی این پولها باشد. اگر قرار باشد هرکسی با تاسیس یک انجیاو از احساسات مردم سوءاستفاده کند و بعد هم پولها را در جایی که باید هزینه کند، نکند نتیجهاش میشود بدبینی به نهادهای مردمی و تشکلهای مدنی.
نتیجهاش میشود سختگیری بیشتر و قصه تر و خشک با هم سوزاندن. کما اینکه همین الان به خاطر انجیاوهایی که به صورت صحیح فعالیت نمیکنند، فشار به تشکلهایی میآید که در این زمینه به صورت درست درحال فعالیت هستند و آنها را هم به تعطیلی میکشاند. درست است که ما برای ثبت انجیاو مشکلات زیادی داشتیم و مدت زیادی در رفتوآمد بودیم تا بتوانیم موسسه خیریه فیروزنیا را تشکیل دهیم اما من همان زمان هم به ناجا حق میدادم که این نظارتها را انجام دهد و همهچیز را به صورت مستند از ما بخواهد.
حتی همین الان هم که ناجا میآید و در برنامهها حضور پیدا میکند تا همهچیز درست پیش رود و از طرف دیگر وزارت دارایی روی بحثهای مالی نظارت دارد ما مشکلی نداریم و تمام اینها را لازمه کاری میدانیم که قرار است با کمک مردم و خیرین اداره شود. در طول این سالها به نام انجیاو کارهای زیادی کردند و همین باعث بدبینی مسئولان دولتی شده و سختگیریها افزایش پیدا کرده است.
- اگر شما به این سختگیریها حق میدهید، پس مشکل تشکلهای مدنی دقیقا کجاست و چرا نمیتوانند آنطور که باید، فعالیت کنند؟
مهمترین مشکل اینجاست که انجیاوها دوست دارند به رسمیت شناخته شوند اما این اتفاق برای آنها نیفتاده است. ما حتی نامهای برای رئیسجمهوری نوشتیم و از او خواستیم که به ما کمک کند تا در راستای اهدافمان که رسیدگی به قشر کمدرآمد است، به دولت کمک کنیم. دولت باید بپذیرد که این تشکلها برای کمک به دولت به وجود آمدهاند پس باید به آنها رسیدگی شود. مشکل ما نظارت ناجا یا وزارت دارایی نیست، مشکل اینجاست که وقتی یک نهاد خود را ثابت میکند، دولت از او حمایتی نمیکند.
- این حمایتها در چه زمینههایی باید باشد؟
دولت باید به خیریهها توجه کند. این حمایت میتواند مالی یا معنوی باشد. مثلا اگر قرار است یک سالن برای اجتماع خیرین بگیریم، نباید درگیر کاغذبازی و نامهنگاری باشیم. یا مثلا وقتی قرار است هزینههای سالن را پرداخت کنیم، دولت میتواند تا حدی از این هزینهها کم کند تا راحتتر بتوانیم برنامههای اینچنینی ترتیب دهیم. جدا از بحثهایی که باعث میشود انجیاوها بسته شود، باید انگیزهای ایجاد شود تا این موسسات کمکار نشوند. اگر حمایت دولت وجود نداشته باشد، دلسردی به وجود میآید و کارها آنطور که باید، پیش نمیرود. درست است که هرکسی براساس علاقه شخصی خود دنبال چنین کارهایی میرود اما نیاز به حمایتهایی دارند که بتوانند مسیر را ادامه دهند.
- با توجه به اینکه شما سالیان زیادی در کارهای خیریه و عامالمنفعه حضور داشتید، فکر میکنید مردم تا چه اندازه به کار خیر گرایش دارند؟
مردم اگر به دستگاهی اعتماد داشته باشند، خوب کمک میکنند. یکی از شادیهای درونی آدمها کمک کردن شده است. مشروط بر اینکه این اعتماد وجود داشته باشد و مردم دقیقا بدانند که پولهایشان کجا خرج میشود. ما تلاش کردیم تا با گزارشها و جوابگوییهای مختلف، خیرین خود را همراهی کنیم و به صورت شفاف گزارش دهیم که پولهایشان در چه زمینههایی هزینه میشود.
- اما خیلیها معتقد هستند با گذر زمان مردم از مفهوم نوعدوستی و خیرخواهی فاصله گرفتهاند.
به نظر من فرهنگ جامعه تغییر کرده است. البته به این معنی نیست که فرهنگ جامعه بدتر شده. در فرهنگ امروز یکی از مهمترین فاکتورهایی که میتواند آدمها را بههم وابسته کند، شادی است. دو انسان غمگین نسبت به یکدیگر کشش ندارند. اما وقتی یک جامعه شاد باشد و انرژی داشته باشد، میتواند فرهنگی که دوست دارد را در جامعه پیاده کند. میتواند دیگران را به مهربانی با یکدیگر تشویق کند. خود من بارها دیدهام که وقتی کنسرتهای شاد برای خانمها برگزار میکنیم، روحیه آنها بالا میرود و احساس شادی میکنند و بعد از کنسرت انگار بیشتر همدیگر را دوست دارند.
با هم صحبت میکنند، میخندند و گویی یک وابستگی به یکدیگر دارند. ما در برنامههای شادی که برگزار میکنیم، بیشتر میتوانیم خیرین را جذب کنیم و مقدار کمکها همیشه بیشتر بوده. در این مواقع ما خیلی راحتتر میتوانیم به افراد بگوییم؛ حالا که خدا به شما شادی بخشیده در کنار آن بیایید و از غم یک نفر کم کنید و هرطور که میتوانید نیازمندان را کمک کنید. به همین دلیل معتقدم، بالا رفتن شادی در جامعه میتواند همه آدمها را نسبت به یکدیگر مهربانتر کند و میزان کار خیر را در جامعه بالا ببرد.
- و برای رسیدن به این شادی و انتقال مفاهیمی که مردم با آن بیگانه هستند باید چه کارهایی انجام داد؟
برای بالا بردن روحیه نوعدوستی و از همه مهمتر شادی، همهچیز نباید در حد حرف و شعار باقی بماند. حتی به نظر من فقط کمکهای مادی هم کافی نیست. شادی نهتنها در مردم عادی که بین کسانی که جزو قشر محروم جامعه هستند هم باید بالا رود. ما در تمام سالهایی که در انجیاو فعالیت داشتیم، تلاش کردیم تا با برنامههای متنوع گروهی که تحت حمایت داریم را از نظر روحی- روانی بهبود ببخشیم.
باید برای کسانی که با ناملایمات زندگی دست و پنجه نرم میکنند و با مشکل مواجه شدند برنامههای شاد برگزار کرد. باید روحیه از دست داده آنها را برگرداند تا دیگر به زندگی نگاه همیشه را نداشته باشند. همه زندگی پر از تجربه است. پر از روزهای خوب یا دردناک. وقتی میتوانیم برای کسی کاری انجام دهیم، خوشحال میشویم اما وقتی نمیتوانیم برای کسی کاری کنیم، غمگین هستیم. این غم و شادی نشان میدهد که ما چقدر به همدیگر وابسته هستیم و نیاز داریم تا یکدیگر را برای داشتن یک زندگی بهتر کمک کنیم.
شهروند