ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
زیروبم سازمان‌های مردم‌نهاد در زلزله بم

فرصتی برای بالندگی سمن‌ها

شهروندان – محمد ایران‌منش*:
پس از زلزله بم، طیف وسیعی از «سمن»های (سازمان‌های مردم‌نهاد) خارجی و ایرانی برای کمک‌رسانی به این شهرستان آمدند؛ عده‌ای با تکیه بر دانش مدیریت بحران، تجارب اندوخته گذشته، مطالعات انجام‌شده و برنامه‌ریزی و عده‌ای شتابزده و با کمترین دانش و برنامه‌ریزی. عده‌ای پس از چندی رفتند و عده اندکی هم، سال‌ها ماندند.

بمفضای نسبتا بازی که دولت اصلاحات به‌وجود آورد و گستردگی فاجعه بم نیز آن را قوت بخشیده بود، موجب شد سمن‌هایی که بسیاری در همین دوره شکوفا شده بودند، با ممانعت‌های اندکی وارد بم شوند و به فعالیت بپردازند. افزون بر اینها، چون سازمان‌های داخلی به هیچ عنوان نمی‌توانستند پاسخگوی نیازها باشند، دولت با اعلام فضای باز هوایی، در را روی تمامی سازمان‌های امداد بین‌المللی نیز گشود و آنها را بدون ویزا پذیرفت.

بنابر درخواست دولت ایران، همه نهادهای مرتبط با سازمان ملل مانند دفتر هماهنگی کمک‌های بشردوستانه سازمان ملل (اوچا)، UNICEF، UNDP، YNHCR، FAO UNESCO، برنامه جهانی غذا و WFP وارد بم شدند. همچنین سمن‌های معروف بین‌المللی مانندOxfam، Relief، Caritas، World Vision، پزشکان بدون مرز و… نیز به ایران آمدند.

بنابر گزارش‌هایی، بیش از ۱۳۵ سمن بین‌المللی در روزهای اول حضور یافتند. این تعداد در نیمه اسفند ۸۲ به ۶۴ و در اواسط اردیبهشت۸۳ به ۴۵ رسید و در اواخر اسفند۸۳ تقریبا همه سمن‌هایی که در شرایط اضطراری فعالیت می‌کردند، بم را ترک کردند. سمن‌های باقیمانده به‌تدریج با پروژه‌های جدیدی همراه با تغییر شرایط، وارد عمل شدند.

به‌طورکلی سازمان‌های خارجی در عرصه‌های توزیع، بهداشت، کشاورزی، ساخت‌وساز و کودکان فعالیت داشتند. در این زمان، بیش از ۳۰سمن ایرانی نیز در بم حضور یافتند. اگرچه آمار دقیقی از کل تعداد حضور سمن‌های خارجی و داخلی در کلیه مراحل امداد و نجات و بازسازی وجود ندارد، ولی بنابر اخبار، شواهد و برخی اطلاعات رسمی اندک، احتمالا بیش از ۲۰۰سمن داخلی و خارجی در بم در دو دوره امداد و نجات و بازسازی حضور داشتند که بسیاری از آنها (بیش از یک‌سوم)، خارجی بودند. بسیاری از سمن‌های خارجی با پایان امداد و نجات مملکت را به‌تدریج ترک کردند.

بسیاری از سمن‌های ایرانی که برخی پس از زلزله شکل گرفته بودند نیز پس از مدت کوتاهی یا به اختیار یا به اجبار از بم رفتند. فاجعه بم، نقطه عطفی برای حضور بسیار فعال سمن‌ها در دوره پس از انقلاب به‌ویژه در عرصه مدیریت بحران محسوب می‌شود. ۱۳سال پیش از آن، در فاجعه بزرگ زلزله رودبار با چنین حضور گسترده و فعال سمن‌ها مواجه نشده بودیم. به‌طور کلی، در حوادث گذشته معمولا هلال احمر و تعداد کمی از سازمان‌های بین‌المللی امدادرسانی اضطراری و تعداد اندکی از تشکل‌های ایرانی حضور می‌یافتند.

با وجود این پدیده بی‌نظیر، تاکنون ارزیابی علمی چندانی از عملکرد سمن‌ها در بم انجام نشده است. وضعیت نقش‌آفرینی سمن‌های ایرانی در مدیریت بحران بم، از یک‌طرف به کیفیت درون‌سازمانی هر یک و از طرف دیگر به شرایط محیط پیرامونی آنها بستگی داشته است. آنچه می‌توان از احوال درون‌سازمانی سمن‌های ایرانی بیان کرد، به‌طور مختصر چنین است:

۱- تجربه ارزشمند معدودی از سمن‌ها در مدیریت بحران و دانش بسیار اندک اکثریت قریب به اتفاق سمن‌های اجتماعی در باب مدیریت بحران، به‌ویژه مدیریت بحران مبتنی بر اجتماعات محلی.

۲- تمایل سمن‌ها به گسترش حضور و برخورداری از جایگاه مناسب‌تر در جامعه.

۳- دانش و تجربه ناچیز اکثر سمن‌ها در مورد چگونگی تعامل مناسب با جامعه‌ای با پاره‌فرهنگ متفاوت در شرایطی اضطراری.

۴- روابط به‌درستی تعریف‌نشده سمن‌ها با نیروهای داوطلب به‌ویژه بومی، آن هم در شرایطی بحرانی.

۵- آمادگی اندک بسیاری از سمن‌ها برای همکاری با سایر سمن‌ها که لازمه فعالیت موفق، به‌خصوص در شرایط بحرانی است.

۶- رفتار نه‌چندان دموکراتیک حاکم بر ساختار مدیریتی اکثریت سمن‌ها.

با چنین شرایطی، سمن‌ها وارد عرصه خدمت‌رسانی از جنبه‌های اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، درمانی و… در حوزه‌های کودکان، زنان، محیط‌زیست و… شدند و نتایج عملکردشان متضمن نقاط مثبت و منفی چندی بود. حضور گسترده و فعال سمن‌ها در بم، از یک طرف موجب تقویت نهاد سمن شد و مردم هم معمولا به آنها اعتماد کردند، از طرف دیگر همراه با سایر اشکال جامعه مدنی مانند مطبوعات و احزاب، در عمومی‌شدن مساله بم، سخت موثر واقع شدند.

حضور گسترده و فعال سمن‌ها البته تا حدودی بر فعالیت سازمان‌های دولتی تاثیرات مثبتی داشت. سرعت رسیدگی به نیازهای مادی و روانی آسیب‌دیدگان بمی و ارتباط نزدیک و مستقیم با اجتماع محلی و دلجویی‌ها تا حد برقراری ارتباطات عاطفی دیرپا و حتی ماندگار چندین سمن در بم و شکل‌گیری سمن‌های بومی ماندگار، از دیگر دستاوردهای شایسته عملکرد سمن‌ها در بم است. این دستاوردها می‌توانست گسترده‌تر و عمیق‌تر باشند، اگر سمن‌ها، مجهز به دانش علمی بیشتری در موضوعات فعالیت خود و در مقوله مدیریت بحران مبتنی بر اجتماعات محلی و از رفتار دموکرات‌تر درونی و از شفافیت مالی به‌مراتب بیشتری برخوردار و عملا بر برنامه‌ریزی‌های علمی، مسلط‌تر می‌بودند و رفتاری نظارت‌پذیر و نقدپذیرتر می‌داشتند و البته فراتر از اینها، اگر در محیط آزادانه‌تری، برکنار از محدودیت‌ها می‌زیستند. هرچند اندکی سمن‌ها در توانمندسازی مردم محلی موفق بودند و توانستند حتی مدیران شایسته‌ای از میان بومیان تربیت کنند، ولی فقدان توانایی بسیاری از سمن‌‌ها، موجب آسیب‌رساندن به رفتار آسیب‌دیدگان بمی شد.

اندکی از سمن‌‌ها، با رویکرد آموزش مهارت‌های زندگی یا کاری و مشارکت‌جویی، دستاوردهای مثبتی داشتند. برخی که بیشتر تلاش خود را بر ساختمان‌سازی گذاشتند، ضمن صرف نیروی انسانی و منابع مالی قابل توجه، به سبب فقدان مطالعات امکان‌سنجی درست، یا در تامین مالی پروژه واماندند (از جمله فرهنگسرای زنان)، یا بناهایی مانند مدرسه، دانشکده، خانه بهداشت و… ساختند که در هر حال سازمان ذی‌ربط دولتی یا عمومی می‌ساخت یا بناهایی احداث کردند که اساسا در بم نیاز نبود (سرای سالمندان). در واقع آنها به جای پرداختن کافی به امور آسیب‌دیدگان، سخت درگیر امور کارفرمایی و تامین مالی فرساینده شدند.

این رویکرد به‌شدت سخت‌افزارگرا، آفتی است که همواره توجه سمن‌ها را در مدیریت بحران‌ها از رسیدگی به احوال آسیب‌دیدگان، به مسایل حاشیه‌ای منحرف کرده است. خوانندگان گرامی، شاید این دغدغه ذهنی را نیز داشته باشند که چرا سمن‌ها، معمولا به هنگام بحران زلزله‌ها نقش‌آفرینی می‌کنند، ولی در زمان‌های پیش از وقوع زلزله، در جهت آماده‌سازی اجتماعات محلی، تقریبا کاری انجام نمی‌دهند؟ این مساله یکی از چالش‌های بزرگ سمن‌هاست که در ضمن می‌توان آن را به بلامحوری چه سمن‌ها و چه «سدن»ها (سازمان‌های دولت‌نهاد) تعبیر کرد. خلاصه آنکه سمن‌های ایرانی در مجموع، باوجود برخورداری از برخی دستاوردهای شایسته در تجربه تاریخی حضور گسترده در زلزله بم، به علت وجود چالش‌های فراوان، به‌ویژه فقدان دانش و تجربه و همکاری و هماهنگی لازم بین سازمانی و عدم‌برنامه‌ریزی کافی، نتوانستند به‌خوبی فعالیت کنند. افزون بر این، در سایه غفلت از درس‌آموزی سنجیده از تجارب بم، حتی در بحران‌های بعدی به‌ویژه زلزله آذربایجان‌شرقی (مرداد ۹۲) نیز کمتر فرصت بالندگی یافتند.

*پژوهشگر مدیریت بحران و مدرس مدعو دانشگاه تهران

شرق