ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

حقوق شهروندی!

شهروندان:
در اصطلاح به کسانی که در یک شهر زندگی می‌کنند، شهروند گفته می‌شود. البته شهروند معنای وسیع‌تری نیز دارد، به طوری که به هموطن هم شهروند گفته می‌شود.

حقوق شهروندیمثلاً می‌توان گفت شهروندان ایران یا شهروندان تهرانی، اما معمول آن است به کسانی که در یک شهر و یا در یک منطقه و محلّه جغرافیایی زندگی می‌کنند، شهروند گفته می‌شود. برخی هم معتقدند که این کلمه، ترجمه واژه انگلیسی Citizen است. اما ریشه این کلمه و این اصطلاح را به زمان‌های قدیم یعنی به روم و یونان ربط داده‌اند.

در روم قدیم اتباع کشور به دو دسته تقسیم می‌شدند. شهروندان یعنی رومیان اصلی که حقوق و مزایا و امتیازات خاصی داشتند و رعایا یعنی اقوام و ملل دیگری که تحت سیطره و تسلط حکومت بودند. از بحث لغوی و واژه‌شناسی و ترجمه‌اللغه این کلمه که بگذریم، آنچه که موضوع بحث امروز است، حق و حقوق شهروندی است؛ یعنی فردی که در یک شهر و یا یک کشور زندگی می‌کند، دارای چه حقوقی است؟ اصولاً حق شهروندی یعنی چه؟ اصلاً آیا شهروند حقی دارد یا ندارد؟

هر انسان دارای حقی است که به آن حقوق انسانی و یا حق بشری می‌گویند. همین انسان در یک شهر هم حقوقی دارد که به حق شهروندی معروف است و آن‌قدر هم مهم است که هم مجلس و هم دولت و هم قوه قضائیه، نه تنها بارها و بارها درباره ضرورت احترام و تکریم آن صحبت کرده‌اند بلکه قرار است قوانینی هم در این رابطه تصویب کنند و منشوری هم تهیه نمایند تا این حق پایمال نشود. اما آیا با قانون مشکل حل می‌شود؟ آیا در جامعه‌ای که در موارد عدیده‌ای حاکمیت ثروت و قدرت و گاه هم پیوند نامبارک آنان با یکدیگر ناقض هر حق و حقوقی برای غیر است، می‌توان از حقوق شهروندی سخن به میان آورد؟

مثلاً از جمله حقوق شهروندی این است که فرد بتواند در مراجعه به هر اداره‌ای از اندکی احترام برخوردار باشد. در مراجعه به بانک،‌به شهرداری، به فلان اداره و یا بهمان سازمان، حداقل انتظار برخورد مناسب و احترام‌آمیز داشته باشد؛ اما آیا واقعاً این حق مراعات می شود؟ چه دوست داشته باشیم و چه نه، در بسیاری از این ادارات دولتی، برخوردی که با مردم می‌شود، دست‌کمی از برخورد ارباب با رعیت ندارد. فقط به این علت که مراجعه‌کننده محتاج یک تأییدیه یا یک امضاء و یا یک پاراف فلان مسئول اداری است که اگر این امضاء یا این تأییدیه نباشد کار طرف لنگ می‌ماند و به همین خاطر مجبور به تحمل است.

در شهرداری‌ها و ادارات ثبت در موارد بسیاری این امر رایج است. از آن بدتر روابط آلوده و ناسالمی است که شما را وادار می‌کند، چه بخواهید و چه نخواهید، پرداخت‌هایی خارج از عرف داشته باشید که هرچه می‌خواهید نامش را بگذارید اما در قدیم به آن رشوه گفته می‌شد! در مراجعه به این ادارات و سازمانها صحبت از حق شهروندی و یا احترام به ارباب رجوع معمولاً گپی عرفی و معمول به حساب نمی‌آید و آداب خاص خود را دارد!

اما حق شهروندی شما تعاریف و محدوده‌هایی بسیار بزرگ‌تر و وسیع‌تر هم دارد. از جمله این حق شماست که بتوانید راحت نفس بکشید. و هیچکس حق ندارد هوای پاک شهر شما را از شما بگیرد اما به راحتی چنین حقی از شما سلب می‌شود. از رفت و آمد اتومبیل‌های فرسوده و با درصد آلودگی فراوان که هیچ‌کس انگار حریف آنان نیست گرفته تا آلودگی موتورسیکلت‌ها و اتوبوس‌ها و کامیون‌ها و… در شهر اما همه مقامات از این حق صحبت می‌کنند اما اگر این حق شما پایمال شد و یا به راحتی نادیده گرفته شد، دستتان به هیچ کجا بند نیست.

مگر موضوع توزیع بنزین های آلوده و آلودگی هوای تهران و چند شهر بزرگ کشور و مگر مسئله ریزگردهای جنوب و آلودگی اهواز و ایلام و… به سرانجامی رسید و اخم و تخمی نصیب عاملان آن شد؟ اصولاً مگر می‌توانید جایی را پیدا کنید که به شما حق بدهد که بتوانید از سلامت هوا و محیط زیست خود دفاع کنید؟ و یا برای آسیب دیدن سلامت فرزندانتان از کسی شکایت کرده و یا مسببان آن‌را به زندان بیندازید؟

حق کار، حق سلامت، حق بهداشت، حق درمان، حق امنیّت و… همه و همه از جمله حقوق شهروندی شماست. اینکه شما حق دارید به خاطر اینکه اتومبیل شما را به سرقت برده‌اند از پلیس انتظار حمایت داشته باشید و پیداکردن دزد، بازگرداندن اموال مسروقه و مجازات سارق باید از جمله مطالبات شما از پلیس و کوتاهی در این موارد از جمله اعتراضات شما به حساب آید. اینکه شما باید بتوانید در امنیت زندگی کنید. کسی مزاحم شما نشود. اما بسیاری از این حقوق شهروندی عملاً نادیده گرفته می‌شود و شما نمی‌دانید که کجا و چگونه باید از این حقوق دفاع کنید.

در خانه خودتان نشسته‌اید و داشتن فرصتی برای آرامش و استراحت حق مسلّم شماست اما خانه بغلی شما در حال تخریب است؛ بدون اینکه خبر داشته باشید و یا اصولاً کسی یا اداره‌ای یا سازمانی حقی برای شما قائل باشد، ‌حتی نیمه‌شب باید سر و صدای وحشتناک لودر و کامیون و خالی کردن تیرآهن و بلوک سیمانی و… را تحمل کنید. کاری هم نمی‌توانید بکنید. شهرداری تنها ضامن دریافت عوارض، تراکم و پول جرایم خویش است و با پول می‌توان هر مجوزی را از شهرداری گرفت.

در این میان انگار حقوق شما حرف مفت است! و اصولاً معنایی ندارد. در این وسط تنها مجوز شهرداری اهمیت دارد و هیچ سازمان و نهاد و ارگان و مأموری نیست که برای اعصاب ویران شده شما، و آرامش به یغما رفته شما و نقض کامل حقوق شهروندی شما کمترین حرمتی قائل باشد. با هر ساخت و سازی در هر کوچه‌ای و با هر تعداد طبقه‌ای (فرقی نمی‌کند چند طبقه در چند متر زمین و در چه کوچه و خیابانی با چه مقدار عرض و طول و تراکم جمعیتی و… تنها همان پرداخت پول‌آن به شهرداری مهم است) شما یکی دو سالی میهمان سر و صدا و بیخوابی و گرد و خاک و انواع آلودگی‌های صوتی و محیطی و جسمی و روانی هستید. و تازه کار به مراحل آخر که می‌رسد، هر روز صبح مجبورید بامداد را با صدای دلچسب! دستگاه فرز سنگ‌تراشی و سردرد تبعی آن آغاز کنید. البته اینها که گفتیم، نمونه‌های دم دستی نقض حقوق شهروندی است.

یک‌مرتبه می‌بینید زمین بازی وقفی محله شما که چندین دهه محل تفریح و ورزش جوان‌ها بوده، دارد گودبرداری می‌شود. یا فلان شرکت سرمایه‌گذاری و یا ساختمانی که وابسته به فلان بانک یا فلان بنیاد و نهاد و سازمان بانفوذ است، خانه یا باغ یا زمین بزرگ مرغوبی را خریده و با همکاری و لابی با شهرداری، مجوز یک مجتمع چندین طبقه تجاری، اداری مسکونی را در بالای شهر گرفته و مشغول خاک‌برداری عمیق است و فرقی نمی‌کند که اینجا قبلاً باغ بوده، یا پارک و یا چند درخت را خشک کرده‌اند و چه فضای سبزی را از بین برده‌اند.

شما یک‌مرتبه می‌بینید فضای سبز کنار خانه شما و یا سایه درختان کهنسالی که فضای بصری روح‌نواز پنجره‌هایتان بوده،‌چنان غیب شده که انگار از ابتدا نبوده است! شما می‌خواهید به خانه خود بروید، اما از وقتی که مجتمع تجاری جدید افتتاح شده، شما نیم ساعتی را باید معطل بمانید؛ چون برای رفت و آمد، و نیز برای پارکینگ مشتریان و حتی پارکینگ خود مالکان مغازه‌ها تدارکی دیده نشده و به راحتی حق شهروندی شما نقض شده است. نمی‌توانید به جایی شکایت ببرید که با کدام منطق و عقل و انصاف چنین ساخت و سازهایی صورت می‌گیرد و مگر یک شهر به چند ده یا چند صد مجتمع تجاری، اداری نیازمند است؟ آنهم شهری که دارد می‌میرد؟!

البته شما حقوق دیگری هم دارید. مثل امکان رفت و آمد. اینکه خیابانی برای رفت و آمد داشته باشید. اما ترافیک حقوق شهروندی شما را به سخره می‌گیرد. حقوق دیگری هم هست؛ مثلاً اینکه اگر کسی به شما کالایی را گران فروخت، چگونه او را به سزای عملش برسانید. اگر دستمزد صدهزار تومانی را سه برابر با شما حساب کرد، چگونه حقتان را از او بستانید. اگر کلاهی بر سرتان گذاشت و اعصاب شما را ویران کرد، چگونه با مجازاتش به آرامش دست پیدا کنید و…

دامنه بحث بسیار گسترده است و اگر بخواهیم به همه شاخه ها و دامنه‌های حقوق شهروندی بپردازیم، یکی دو یادداشت دیگر نیز کم است و سرمقاله به پاورقی بدل می‌شود.

اما برای تغییر ذائقه بد نیست به ذکر خاطره‌ای بپردازم.

چند سال پیش دوستی که منزل پدری‌اش یک منزل ویلایی جنوبی با حیاط و حوض و درختانی بود، برایم می گفت که اخیراً شهرداری به ملک روبرویی ساختمان آنها اجازه احداث یک مجتمع هفت طبقه داده با دو متر عقب نشینی در قسمت جنوبی و با پنجره هایی که کاملاً مشرف بر تمام فضای خانه و اتاق های ماست؛ به نحوی که دیگر به هیچ وجه امکان استفاده از حیاط خانه را بدون حجاب نداریم و تازه آن هم معلوم نیست چندین یا چند ده چشم در پشت پنجره های روبرو در هفت طبقه به ما دوخته شده. مجتمع تمام نور ما را گرفته و دید ما را هم کور کردند. پنجره ها با شیشه های ساده و قدی همه رو به حیاط باز است.

در حال حاضر حتی پشت پنجره اتاق ها پرده ضخیم زده ایم تا مبادا چشم نامحرمی حریم خانه ما را ناامن کند. ما در خانه خودمان مثل زندانی محصور در اتاق هایی با پنجره هایی که پرده های ضخیم دارد شده ایم و حق مسلم ما نادیده گرفته شده است. آیا از جمله حقوق شهروندی من یکی هم این نیست که پنجره ای مشرف بر خانه و حریم خانه ام باز نباشد؟و من مانده بودم که چه پاسخی باید داد.

آیا از جمله حقوق شهروندی، رعایت تناسب و حریم و حقوق افراد در مجوزهای ساخت و ساز هم هست؟ آیا حتی مبلمان شهری،‌نوع ساختمان هایی که در شهر وجود دارد، حتی نمای آنها،‌هارمونی و نظم آنها،‌حتی نوع مصالح و یا سنگ به کار رفته برای نمای آنها و حتی شکل و شمایلشان که دارای نظم و هارمونی شکیلی باشند، از جمله حقوق شهروندی به حساب می آید؟ و بسیاری از حقوق دیگر که حقوق یک انسان در یک جامعه بشری است و ضامن سلامت، امنیت،‌ رفاه و آرامش روحی ، روانی ، اجتماعی و اقتصادی اوست. برای استیفای این حقوق شهروندی چه باید کرد و کدام سازمان و نهاد باید متولی این امر مهم باشد؟

 فتح الله آملی (جوادی)

اطلاعات

برچسب‌ها : ,