احتمال داشت کشته شوم
شهروندان: «سیدسعید ویرانی» آتشنشان مشهدی است که هفته جاری تندیس «شجاعت و ایثار» دریافت کرد. او در جریان عملیات اطفای حریق در خانهای برای نجات جان پسری نوجوان جان خودش را بهخطر انداخت و دچار سوختگی شدید شد.
پسرم را میفروشم تا صاحبخانه شوم
شهروندان: نوشته بود «یک پسر پنجساله به فروش میرسد» یک آگهی چند خطی روی دیوارهای شهر با یک شماره موبایل. شوخی نبود.
فکر میکردم همهچیز تمام شده است
شهروندان: پسری جوان که به اتهام قتل تا پای چوبهدار رفته و در آخرین لحظات، اجرای حکم او متوقف شده بود، بعد از محاکمه مجدد از زندان آزاد شد.
«مرضیه» و «سجاد» از بیماری اعتیادشان میگویند / وقتی که سرم به سنگ نخورد
شهروندان: پدر، آمفتامین مصرف میکند، چشمهایش را در یک تصادف از دست میدهد، مجبور میشود که هرویین بفروشد، 8سال به زندان میافتد، خانهاش از دست میرود و همه بیخانمان میشوند.
زنی که ۷۰۰۰۰ تومان دزدیده: بچهام گرسنه بود
شهروندان: آبدارچی زن یک شرکت بازرگانی به خاطر سرقت ۷۰ هزار تومان در حالی که در شرکت حبس شده بود با پلیس تماس گرفت. این زن ۳۷ ساله ادعا کرد که به خاطر گرسنگی بچهاش دست به سرقت ۷۰ هزار تومانی پول در ۲ مرحله زده است.
تجربه شب اول قبر درخیابانهای تهران
شهروندان: هادی یکی از میلیونها جوان بیکار غرب کشور است که راه پایتخت راپیش گرفته تا بتواند زندگی خود و خانواده را بچرخاند. او وقتی 16 سال داشت نانآور خانواده شد. نانآوری که باید بیش از توان خود کار میکرد تا هشت خانواده گرو نه نباشد، همین مسأله باعث شد تا با «مواد سیاه» آشنا شود. مواد سیاهی که از او در این پایتخت درندشت یک «کارتن خواب» ساخت تا ...
گفتند آزادی اما باورم نمیشد
شهروندان: کلاهش را برداشت، کف دستش را کشید به سرش و گفت: «ببین خانوم، بار دومی که میخواستن اعدامم کنن، موهام تیکه تیکه کندهمیشد و میافتاد کف دستم.» و بعد خندید: «کچل شدم، کچل».
پرچم سفید صلح در دست بانوان سیاه پوش
شهروندان: محبوبه رمضانی افتخار می کند که 6 سال است به گروه مادران صلح ملحق شده و همگام با آنها برای رضایت گرفتن از اولیای دم مقتولین، ساعتها پشت در منزل اولیاء دم منتظر می ماند و التماس می کند که از قصاص قاتل بگذرند. او خدا را شاکر است که تلاش هایش بی نتیجه نمانده و توانسته است در شکستن تابوی میان خانواده های قاتل و مقتول سهمی داشته ...
سرعت ما از قانون بیشتراست
شهروندان: اگر حرف نزند، دهانش معلوم نیست؛ انبوهی از موهای مشکی و یکدست با خمی ملایم از زیر بینی کشیده و قوسدارش رُسته و روی لب پایین ختم شده است و مانند مشتی بسته دهان را در دل خود پنهان کرده است، اما وقتی حرف میزند، وقتی میخندد، مشتش باز میشود و دندانهایی درشت و زرد بیرون میافتند. صدایش بیپروا و دورگه است.
شهروند کارتن خواب ۱۸۰میلیون طلا را به صاحبش برگرداند
شهروندان: مرد کارتنخواب وقتی در کوچهپسکوچههای بازار تهران یک کیسه پر از طلا پیدا کرد؛ جز پسدادن آن به صاحبش، به چیز دیگری فکر نمیکرد.
گفتگو با قدیمیترین زن زندانی بعد از آزادی
شهروندان: سال 92 برایش مهم بود و تاثیرگذار. درست مثل سال 72. با این تفاوت که در آن سال به اتهام قتل یکی از بستگان شوهرش دستگیر شد و به زندان رفت اما امسال بعد از تحمل 20 سال حبس به دلیل اینکه هیچ دلیل محکمی علیهاش نبود از زندان آزاد شد.
هر وقت خیلی میترسیدم چاقو میکشیدم
شهروندان: منصور آدینه وند یا منصور کوچیکه زورگیر معروف جوادیه که خیلی ها از او حساب می بردند و می ترسیدند، یک روز، درست ته بن بست اعتیاد، تصمیم می گیرد ترک کند تا از تمام کسانی که در این مدت اذیتش کرده اند ، انتقام بگیرد. اما بعد که پاک می شود دیگر هیچ حس انتقامی در وجودش نمی ماند.
گفتگو با فرزند مردی که خودسوزی کرد
شهروندان: روز بیست و هشتم بهمنماه برای آنها که در وزارت نفت کار میکنند، روز متفاوتی بود. این تفاوت را تنها بازدید سرزده رئیسجمهور رقم نزد. خودسوزی مردی در ورودی این وزارتخانه سبب شد که نهتنها وزارت نفت اطلاعیهای رسمی در این خصوص منتشر کند بلکه وزیر نفت نیز در صفحه فیسبوک خود توضیحی در این مورد بدهد.
دزدی میکردم، مواد بخرم
شهروندان: سعید با اینکه 24 سال بیشتر ندارد 12 سابقه کیفری دارد و اینبار بیش از 110نفر از او به اتهام زورگیری شکایت کردهاند. بر اساس گفتههای شاکیان، سعید بیش از 40نفر آنها را با چاقو مجروح کرده است.
از پرورشگاه تا ابتـلا به بیماری ایدز
شهروندان: اولی دچار تناقض است که امیدوار باشد یا ناامید. میماند از سرنوشت بنالد یا از مدیران، از همنوع بگریزد یا از جامعه پزشکی. او که هیچگاه خانوادهیی را کنارش ندیده و تا نوجوانی در پرورشگاه کودکان بیسرپرست روزگار گذرانده کمی بعد بر اثر یک حادثه یک دستش را از دست داد و بعدتر هم مشخص شد به هپاتیت C و اچآیوی (ایدز) مبتلا شده است.