ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن*
شهروندان:
این روزها شمارش معکوس ذخایر آبی کشور نقل بسیاری از محافل شدهاست. علی رغم اینکه کم آبی جزئی از گذشته تاریخی و اجتماعی ما است و همواره در آموزههای دینی مان بر اهمیت آب و ضرورت صرفهجویی در آن تأکید میشود اما متأسفانه با همه اینها باز با وضعیتی بحرانی مواجه شدهایم.
فارغ از راهکارها و علل فنی که اغلب از سوی کارشناسان برای این بحران ارائه میشود برآن شدیم تا رفتارهای انسانی در دامن زدن به این بحران و راهکارهای اجتماعی مؤثر برای برون رفت از آن را به چند و چون بگذاریم.
از این رو در گپ و گفتی کوتاه با دکتر خسرو باقری نوع پرست، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت از دانشگاه نیو ساوت ولز استرالیا و عضو هیأت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران که در زمینه فلسفه روانشناسی هم دیدگاههای قابل تأملی دارد همصحبت شدیم.
او که «مسئولیت اجتماعی» و توسعه «من» به «ما»ی اجتماعی را در این زمینه بسیار مؤثر میداند بر این باور است که در کنار این «من» اجتماعی باید توسعه تاریخی را هم مدنظر داشت و برای برون رفت از این بحران از «حالنگری» به «آیندهنگری» رهنمون شد. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گفتوگو است که میخوانید:
- جناب دکتر باقری نوع پرست، بحران آبی که اکنون گریبانگیر ما شده چقدر ناشی از سبک زندگی مدرن و فرهنگ مصرفزده است؟
مصرفگرایی به عنوان پدیدهای رایج در عصر مدرن، سویه دیگری تحت عنوان «تولیدگرایی» دارد. در واقع میتوان گفت که تولیدگرایی و مصرفگرایی حلقهای معیوب را تشکیل میدهند و بحرانهای زیست محیطی از گرهخوردگی این دو شکل میگیرد. در گذشته که تولید در حد گذران نیازهای معیشتی بود و با هدف ماندگاری در زمان و در سطحی کوچک صورت میگرفت، امروز به دنبال شکلگیری نیازهای کاذب، فرهنگی کوتاه مدت بر محصولات حاکم شده و تولیدات در نتیجه رقابت با هم مرتب یکدیگر را کنار میزنند، از این رو منابعی عظیم به کار گرفته میشود و طبیعتاً هر چقدر در مصرف این منابع که محدودیتی محسوس دارد، به اسراف متوسل شویم، خود را در تنگنا قرار خواهیم داد و چنانچه زندگی ممتنع شود، دیگر نه تولید و نه مصرف به درد ما نخواهد خورد. جهان کالایی شده مدرن، چیزی جز مصرف بیرویه منابع طبیعی و در سطحی حادتر آلوده کردن این منابع را به دنبال نخواهد داشت.
- چقدر از تکنولوژی میتوان در مقابله با بحران آب بهره گرفت؟ در واقع «صنعت» چطور میتواند به بحرانهای خود ساخته بشر امروز کمک کند؟
طبیعتاً کشورهایی که به لحاظ صنعتی عقبترند نمیتوانند با پیامدهای منفی داستان بخوبی برخورد کنند و کسانی که با ایدههای اصلی حرکت میکنند، قطعاً برای اقدامات خود تدابیری میاندیشند و برای مواجهه با آن صنعت را به کار میگیرند، کما اینکه وقتی مصرف منجر به ضایعات شد، فناورهای بازیافت و وقتی انرژی فسیلی مورد مخاطره قرار گرفت، سایر انواع انرژی را به کار گرفتند. از این رو در کشورهایی مانند ما که صنعت همزمان نمیتواند برای جبران مصرف اقدام کند، باید فرهنگ را به کمک طلبید.
چرا که سرمایهداری به هر حال فکری برای مشکلاتش خواهد کرد. اما کشورهایی که عقبتر هستند تنها سویههای منفی تکنولوژی را تجربه خواهند کرد. بنابراین یکی از عناصری که میتواند به کمک ما بیاید، عنصر فرهنگی است، یعنی ما بتوانیم از فرهنگمان استفاده کرده و خلأها را برطرف کنیم. به این ترتیب میتوانیم تا حدی عقبماندگیهای صنعتی خودمان را از طریق فرهنگ جبران کنیم.
- «اخلاق» چقدر به کمک این فرهنگسازی میآید؟
قطعا اخلاق در این رابطه بسیار مهم است، ولی من اخلاق را به تنهایی مهم نمیدانم، چرا که اخلاق دو سویه دارد و علی رغم پیامدهای اجتماعی، از آنجا که به نوعی با وجدان و محکمه فردی سر و کار دارد، بعدی فردی هم مییابد. اما در طرف دیگر با عنصر جمعیتری تحت عنوان قانون و نهادهای اجتماعی مواجهایم. این دو بعد بدون هم ناقصاند، «اخلاق» و «قانون» به نوعی مکمل هم هستند. تا آنجا که به اخلاق فردی بر میگردد، فرد باید در مصرف خود صرفهجویی کند و تا آنجا که به جامعه و نهادهای اجتماعی مربوط میشود، باید تدابیری برای صرفهجویی در آب اندیشیده شود؛ مثلاً جداسازی آب خوراکی از آب مصرفی که در تمام دنیا رایج است. ابراز نگرانی کردن، مادامی ارزشمند و اثرگذار است که برای مسائل و بحرانهای خود، تدبیرهای اجرایی و عملی بیندیشیم. بنابراین، به اعتقاد من، اخلاق در حوزه فردی باید در کنار نهادهای اجتماعی و قانونی قرار گیرد. درست است که ممکن است هزینهای داشته باشد اما یک بار برای همیشه میتواند خیلی از مشکلاتمان را برطرف کند.
- چـه مـؤلفههایی « مسئولیت اجتماعی» یا به عبارتی «اندیشیدن به دیگری» را در یک جامعه ارتقا میبخشد؟ و ما چقدر از این مؤلفهها در فرهنگ اجتماعی خود بهره گرفتهایم تا بتوانیم بحرانهایی مانند بحران آب را پشت سر بگذاریم؟
طبیعتاً هر انسانی نخست خود و سپس «دیگری» را میبیند، اما ماندن دراین حد است که مشکل ایجاد میکند، ما باید به این درک برسیم که «من» و «تو» حتی به لحاظ فلسفی هم، به هم وابستهاند. تا آنجا که به اعتقاد برخی از فیلسوفان، «من» مادامی درک میشود که «تو» درک شده باشد. بنابراین به لحاظ فلسفی و به لحاظ روان شناختی ما باید به نقطه گره خوردگی «من» و «تو» برسیم، به طوری که احساس کنیم بدون دیگران بیمعنی میشویم.
این در حالی است که برای اعمال اخلاقیات در سطح عالی و کلان «من» باید نه تنها اجتماعی که ملی و بینالمللی هم بشود، از این رو، درک اجتماعی از خود به اضافه درک فردی به صورتی هماهنگ، میتواند مفید و اثرگذار واقع شود. به طور مثال، افزایش آمار خودکشی در کره جنوبی که اخیراً گزارش شده، میتواند به سبب بالا بودن روحیه جمعی باشد که منجر به ضعف عنصر «من» میشود، به این صورت که چنانچه فرد احساس شکست اجتماعی و عدم سودمندی کند، خود را بیفایده دانسته و به خود کشی دست میزند.
بنابراین، باید بین این دو تعادلی شکل بگیرد که یک طرف آن «من فردی» و طرف دیگر آن «من اجتماعی» قرار گیرد. گاهی در برخی جوامع هویت جمعی کمرنگ میشود و منافع ملی از اولویت چندان بالایی برخوردار نیست. توجه به دیگری نیاز به فرهنگسازی و خودآگاهی دارد که باید از دوران کودکی به آن توجه شود تا هویت جمعی در یک جامعه قوام پیدا کند.
حقیقت این است که در تاریخ ما، آنچنان که قومیت برجسته بوده، ملیت نبودهاست و امروزه کشورها براساس مفهوم دولت- ملت که از پیامدهای مدرنیته هم هست تعریف میشوند، از این رو باید یک مقدار فرا قومی و به صورتی ملی و چه بسا بینالمللی حرکت کنیم. چرا که ما باید وضعیت بشری را هم مدنظر داشته باشیم.
قومگرایی یک نوع فردگرایی بزرگتر است. مانند این که شما فامیلگرا باشید. در اینجا فرد، اجتماعی هست ولی در اجتماعی کوچک، و این معنای اخلاق به لحاظ اجتماعی را متبادر نمیکند. هرچند که این خود خواهیها به نوعی جزو ذات انسان است. آنچه ما لازم داریم این است که این دایره خودخواهیها را بزرگتر کنیم و آن را چنان توسعه دهیم که یک هویت بینالمللی و کلان با دغدغههای مشترک پیدا کنیم.
- چقدر گسترش «من» به لحاظ تاریخی میتواند مثمر ثمر واقع شود؟ به عبارت دیگر «ما»ی اجتماعی شکلگرفته چقدر باید از رویکردی حالنگر به رویکردی آیندهنگر حرکت کند تا ما را از بحرانهای اجتماعی همچون بحران آب سربلند بیرون بیاورد؟
ما نه تنها به لحاظ اجتماعی بلکه به لحاظ تاریخی هم باید «من» را توسعه دهیم. دو مفهوم را باید از هم جدا کرد؛ یکی «آینده نگری» که مطلوب است و دیگری «آینده نگرانی» که کاذب و معیوب است. ما متأسفانه تا حدی به دومی گرایش داریم و کمتر آینده نگر هستیم. علت این آینده نگرانی هم کمرنگ بودن تثبیت اجتماعی است که ریشهای تاریخی دارد و به کمرنگ بودن حمایت اجتماعی در گذشته بر میگردد، برخی بر این باورند که شاید فرهنگ احتکار و انبارکردن از این رو در جامعه ما شکل گرفته باشد و از آنجا که افراد به لحاظ اجتماعی حمایت قابل اعتمادی را احساس نمیکردند، خود به دنبال حمایت از حریم خانواده و… میافتادند.
شاهد این امر، بالا بودن میزان پس اندازها در کشور است که نسبت به سایر کشورها مانند فرانسه ارقام بیشتری را نشان میدهد. از این رو احتکار و انباشت صورت گرفته خواه ناخواه به اسراف و دورریزی دامن میزند. با توجه به تدابیری که امروز اندیشیده شده اگر بکوشیم با ارائه راهحلهایی میزان مصرف را کنترل کنیم، میتوانیم مسائل را در جهت مطلوبی پیش ببریم. از این رو، بر این باورم که باید آینده نگری را در سطحی اجتماعی و کلان مورد توجه قرار دهیم.
٭ ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن/ مرهم به دست و ما را مجروح می گذاری
سعدی/ دیوان اشعار/ غزلیات/ غزل۵۵۹
ایران