هوش زیست محیطی و بحران آب در ایران
شهروندان- علی عبدیپور*:
چرا در کشور ایران که براساس اصول و آداب گذشتگان نسبت به احترام به طبیعت، تاکید شده و در سرزمینی که مهد تمدن و فرهنگ بوده است، بحرانهای زیستمحیطی بزرگی به وقوع میپیوندد؟
بروز فاجعههای زیست محیطی گسترده، در واقع محصول نگاه پروژهیی به طبیعت بوده است. در نگرش پروژهیی، طبیعت به شکل یک منبع
اقتصادی زودبازده و سودآور دیده میشود. بر اساس این نگاه که کاملا سودجویانه و یکطرفه است، طبیعت هیچ سهمی ندارد و باید از منابع طبیعی به هر قیمتی بهرهبرداری کرد و چنانچه طبیعت و زندگی مردم به خطر بیفتد یا نابود شود، بعد از آن میتوان پروژه احیای طبیعت را در فاز اجرا قرار داد.
سرنوشت غمانگیز و فاجعهبار دریاچه ارومیه و سایر تالابهای ایران به وضوح ثابت کرد این نوع نگاه وارداتی، چقدر غیرمسوولانه و مخرب بوده است. بدیهی است با نگاه پروژهیی به طبیعت، فاز احیا نیز، آثار به مراتب زیانبارتری به دنبال خواهد داشت.
با صنعتی شدن جهان در اواخر قرن نوزدهم میلادی، هیجان توسعه و ساخت سازههای بزرگ، به مسابقه جنونآمیزی تبدیل شد. حرص و ولع برای تصاحب حداکثر منابع طبیعی و به دست آوردن سود اقتصادی بیشتر، محیط زیست کره را در معرض نابودی و آسیب جدی قرار داد. از سوی دیگر افزایش جمعیت جهان، فشار مضاعفی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی وارد کرد. امروزه کشورهایی مانند چین، امریکا، کانادا، اردن، برزیل و… با مشکلات بزرگ زیست محیطی دست به گریبانند.
ایران، از نظر وسعت و تعداد جمعیت، هفدهمین کشور جهان است و در گذشته نهچندان دور، پهناورتر از امروز بوده است. در چنین سرزمین پهناوری، آب همیشه گنجی گرانبها، محترم و مقدس شمرده میشده است. ایرانیان، برای زیستن در چنین سرزمین پهناور کمآبی، با دانش و هوش زیست محیطی بالای خود، سازههای آبی فوقالعادهیی طراحی کردند که سازگاری فراوانی با محیط زیستشان داشت.
در بخشهای مرکزی و کویری، که آب بسیار کم و درجه حرارت هوا بسیار بالا بوده، قنات را ابداع کردند تا آب گرانبها از طریق شبکه زیرزمینی و با کمترین تبخیر، آلودگی و هدررفت، به سوی روستاها و شهرها هدایت شود. درسایر مناطق خشک و گرم که هرازگاهی باران میبارید، برای جمعآوری آبهای سطحی آبانبار میساختند که معماری و کارکرد این آبانبارها هم بسیار ستودنی بود. گاهی در میان درههای تنگ و فشرده، روی رودخانههای فصلی، سد یا آببند میساختند. انتخاب محل احداث سد و مصالح بهکار رفته در آنها نشانگر اوج دانش سدسازی ایرانیان باستان بوده است.
بند بهمن با قدمت دو هزار ساله در شیراز و سد کریت، و سد تاخیری عباسی در طبس مربوط به دوران صفوی چه از نظر معماری و چه از نظر کاربردی، یک شاهکار مهندسی به حساب میآیند. سد پیپشت در جزیره قشم، متعلق به دوران ساسانیان، از دیگر نمونههای موفق سدسازی درمناطق هموار بوده است.
با آنکه ایرانیان در سدسازی، پیشینه و دانش درخشانی داشتند، داشتن هوش زیست محیطی، که محصول آگاهی، تجربه و غریزه بود، باعث شده بود هیچگاه مسیر رودخانههای پر آب را مسدود نکنند. روی رودخانههای پر آبی مانند کارون هم، سازههایی ساختند که کارکرد چندگانه داشت. بقایایی از این نوع پلبند، در شهر شوشتر مربوط به ???? سال پیش در عصر ساسانیان دیده میشود. این سازه به طول ۵۰۰ متر روی پرآبترین رودخانه ایران، یعنی کارون، با کارکرد پل برای عبور از رودخانه و بند تنظیمی برای کنترل آب ساخته شد.
اما چگونه با سابقه داشتن چنین آگاهی و هوش زیست محیطی تحسینبرانگیزی، امروزه بیش از ۴۰ درصد از تالابهای این سرزمین خشکیده و رودخانههای ایران یکی پس از دیگری نابود میشوند؟
پاسخ را باید در نگرش ایرانیان به طبیعت جست. ایرانیان باور داشتند هر طوری که با طبیعت برخورد کنیم بازتاب آن را در زندگی انسانها خواهیم دید. طبیعت را موجود زنده و دارای شعور میدانستند. آنان دریافته بودند انسانهایی که برای جان طبیعت ارزش قایل نیستند، به جان همنوعان خود نیز رحم نخواهند کرد و با آنها نیز مهربان نخواهند بود. پیشینیان ما، باور داشتند، روح انسان برای تعالی و شکوفایی نیازمند طبیعت و تعامل با آن است. یک انسان سالم بدون داشتن محیط زیست سالم به شادابی و پیشرفت نمیرسد. اگر زندگی نیاکان ما خیر و برکتی داشت به یمن ارج نهادن به جان هستی و پاسداشت امانتی بود که به انسان نهاده شده بود.
ایرانیان انسان را جدای از طبیعت نمیدانستند و از همین رو در باور ایرانیان، خاک، آب، هوا و نور (آفتاب) ارزش بسیاری داشت و برای شکرگزاری و گرامیداشت طبیعت، جشنهای مختلفی برگزار میکردند. در باور ایرانیان، آلودگی آب، کاری بس ناشایست به حساب میآمد. ایرانیان آب را مظهر زندگی و پاکی میدانستند، همچنان که در قرآن کریم هم آمده است: «و از آب، همهچیز، زنده است». ایرانیان باستان، برای یادآوری ارزش والای آب در زندگی، در اوایل تیرماه در کنار رودخانهها، برکهها، چشمهها و دریاچهها گردهم میآمدند و جشن آبریزان یا آبپاشان، برگزار میکردند.
در عصر شاه عباس صفوی که بخشی از آداب و سنن ایرانیان باستان، احیا شده بود، این مراسم درکنار زایندهرود و ۳۳ پل انجام میشد. در این روز خردسالان و نوجوانان به سوی پدربزرگان و مادر بزرگان خود آب میپاشیدند و به این طریق هم ارزش آب و هم ارزش سالمندان خود را در گرمای تابستان گرامی داشته و شادی میکردند.
از زمانهای بسیار دور، دستیابی به آب شیرین و سالم، از مهمترین چالشهای بزرگ جوامع بوده است. هر قبیله و جامعهیی که از آب شیرین محروم میشد یا مجبور به مهاجرت می شد یا در انتظار مرگ و نیستی، دست و پا میزد. امپراتوری بزرگ فراعنه در مصر، به دلیل خشکسالیهای طولانی مدت، متلاشی شد و تمدن مصر باستان به نابودی گرایید. در اواخر قرن بیستم، سازمان ملل اعلام کرد کشورهای خاورمیانه با مشکل کمآبی مواجه خواهند شد و در آینده در این مناطق، احتمال جنگ و جدال برای آب وجود خواهد داشت و ایران یکی از کشورهایی است که در مرکز این بحران قرار دارد.
متاسفانه در سالهای گذشته برنامهریزی مناسب و موثری برای غلبه بر بحران کمآبی و خشکسالی انجام نشد. در چنین وضعیت وخیمی و با افزایش دمای کره زمین و کاهش بارشهای آسمانی، مصرف آب در ایران به ویژه در بخش کشاورزی افزایش چشمگیری یافت. اکنون بسیاری میدانند که با بهرهوری ?? درصدی در کشاورزی، سیستم آبیاری در ایران چقدر ناکارآمد است. ضعف مدیریت منابع آبی و عملکرد نادرست سازمانهای مسوول، اکنون ذخیره آب سفرههای زیر زمینی را در معرض بحران جدی قرار داده است. شاید اکنون اعتراف وزیر نیرو درخصوص افراط در سدسازی طی چند سال اخیر هم، کمکی به حل این بحران نکند. طی سالهای گذشته کارشناسان و دلسوزان محیط زیست بارها نسبت به نحوه نادرست مدیریت منابع آب اعتراض کردند ولی هیچگاه اعتنایی به آن نشد.
اکنون شرایط محیط زیست در ایران، امکان آزمون و خطا را گرفته و با طاعون خشکسالی، نمیتوان به آسانی و بدون برنامهریزی دقیق و کارآمد، جان سالم به در برد. در سرزمینی که آب همواره موضوعی بسیار حیاتی بوده است، چرا در سالهای گذشته اقدامات استراتژیک برای حفظ منابع طبیعی به ویژه آب، صورت نگرفت؟ چرا از همین مقدار آب اندک سالمی هم که وجود دارد، مراقبت نمیشود؟ چرا رودخانهها آلوده شد؟ و چرا طی سالهای متمادی، همچنان فاضلابهای صنعتی و شهری وارد رودخانهها و دریاچهها و دریاهای این سرزمین میشود؟
این سرزمین، ثروت و زیباییهای فراوانی دارد و تلاش بسیار برای نگهداریاش میطلبد. مردمان ایران زمین آنگاه خلاق و شاداب زیستهاند که شکرگزار خالق هستی بودند و از بزرگان خود آموختهاند که:
میازار موری که دانهکش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است
برای آنکه در سعادت و شادابی زندگی کنیم، باید به طبیعت احترام بگذاریم و برای جان موجودات، ارزش و حقی قایل باشیم.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو، نانی به کف آری و به غفلت نخوری
*فیلمساز و پژوهشگر
اعتماد