ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

آزادی نهادمند، راه‌حل اصلاح اجتماعی و محیط‌ زیستی

شهروندان:
نهادهای مدنی در حوزه عمومی جامعه را از سیلاب حوادث ناگهانی مانند حفظ می‌کنند و همواره فرآیند تحولات را به‌صورت آرام و تدریجی به‌پیش می‌برند. مراتع و جنگل‌ها نیز حتی باران‌های سیل‌آسا را در خود جذب کرده و اجازه نمی‌دهند روان‌آب‌ها به سیلاب تبدیل شوند و جان و مال آدمیان درمعرض خطر قرار بگیرد.

امروز تقریبا به ویژه برای ملل توسعه‌یافته آشکار شده نجات جهان از مصیبت‌های زیست‌محیطی ناشی از توسعه صنعتی تک‌ساحتی،فروزان آصف‌نخعی نیازمند مشارکت همگانی به‌ویژه نهادهای مدنی است. ملل توسعه‌یافته در دو حوزه دانشگاه و نهادهای مدنی تلاش خستگی‌ناپذیری را برای برون‌رفت از تحولات و بحران‌های دنیای مدرن که به گفته آرن. ای. گیر وضعیت جدیدی را تحت عنوان موقعیت پست‌مدرن ایجاد کرده، آغاز کرده‌اند.

تحلیل فشرده و کوتاه این وضعیت برای حرکت به‌سوی توسعه همه‌جانبه برای ایران که توسعه برمبنای بنیادگرایی بازار و به‌نوعی لیبرالیسم رادیکال را در برنامه شوک‌درمانی ۸‌سال گذشته خود تجربه کرد و منجر به نابودی محیط زیست ازجمله تالاب‌ها و دریاچه ارومیه و… شد، بسیار حیاتی است.

برنامه‌ای که سرنوشت غمبار توسعه تک‌ساحتی توسعه دیروز غرب را در چارچوب رشد رقم زد، متاسفانه برای امروز ایران تجویز شد، با این تفاوت که کشورهای توسعه‌یافته با وجود دموکراسی نهادینه‌شده، نظارت‌های مستمر نهاد‌های مطبوعاتی و رسانه‌ای، احزاب و نهادهای مدنی به ویژه نهادهای مدنی زیست‌محیطی و همچنین نهاد دانشگاه، از طریق بحث‌های علمی و اعتراض‌های آرام حرکت به‌سوی توسعه همه‌جانبه و اصلاح تخریب گذشته را آغاز کرده‌اند و در ایران به دلیل فقدان نهادهای مذکور، فرآیند اصلاح به‌سختی پیش می‌رود.

از این رو نتیجه همان است که برای دریاچه ارومیه، تالاب‌ها، بنزین غیراستاندارد، رودخانه‌ها و جنگل‌ها پیش روی مردم قرار گرفته است. اما آنچه در جهان توسعه‌یافته می‌گذرد یعنی ارتباط فرآیندهای دموکراتیک با اصلاح است که می‌تواند برای برون‌رفت از بحران‌های به‌وجودآمده از مدیریت ۸‌سال گذشته کارساز باشد.

مدیریتی که الگوهای توسعه را بدون توجه به نحوه بازسازی درونی و نوسازی آن کسب کرد و تورم ۴۵‌درصد و رشد منفی ۶ درصدی را برای ایران رقم زد. برای این منظور در مقاله حاضر مایلم خاطرنشان کنم که برنامه پیشرفت در کشورهای توسعه‌یافته با ابتنا بر ارتباط وثیق میان توسعه و آزادی دو مرحله تعیین‌کننده به‌خود دیده است: ۱- احیای استقلال علم ۲- احیای محیط‌زیست و ثبات آینده جهان.

۱- مرتون و استقلال علم

جداسازی نهاد علم و دانشگاه از دولت به این معنا که در تحقیقات و نتایج به‌دست‌آمده مستقل باشد، نخستین راه باثبات بازسازی و نوسازی را پیش‌روی این جوامع نهاد. این درحالی است که بورسیه کردن ۳۰۰۰ دانشجو از طریق رانت قدرت سیاسی سرنوشت علم و توسعه مبتنی بر آن را در ایران در ‌هاله‌ای از ابهام فرو برده است.

بنابراین وجود شاخص‌های اجتماعی رشد علم به مثابه دموکراسی مطرح و رابطه بین این‌دو ناگسستنی است. استالینیست‌ها و ایدئولوگ‌های نظام کمونیستی، E=mc۲ را برآمده از ایدئولوژی بورژوازی و وابسته به آن ذکر کردند. در نزاع میان دو قطب ایدئولوژیک بود که مرتون پدر جامعه‌شناسی علم، تلاش کرد علم را از حیطه‌ درگیری‌های ایدئولوژیک نجات دهد.

از این رو برای مرتون این سوال بسیار حیاتی مطرح بود که علم در چه جامعه‌ای با کدام مختصات رشد می‌کند؟ از نظر مرتون (Robert King Merton: ۱۹۱۰-۲۰۰۳)موضوع جامعه‌شناسی علم، بررسی وابستگی متقابل و پویای بین علم و ساخت اجتماعی پیرامون آن است. از نظر او علم در جامعه‌ای رشد می‌کند که هنجارهای فرهنگی علم و اخلاق حاکم برآنان باشد.

به‌عبارتی جامعه‌ای دموکراتیک است که اجازه بدهد دانشمندان به‌عنوان کنشگران اجتماعی، در جامعه علمی براساس چهار هنجار و قاعده معین شامل ۱) عام‌گرایی ۲) سرشت عمومی و اجتماعی دانش (اشتراکیت و رقابتی بودن علم) ۳) بی‌غرض و بی‌طرفی علمی ۴) شک سازمان‌یافته فعالیت کنند. حاکمیت این اصول قادر بود علم را از سلطه سیاست خارج کرده و بازسازی و نوسازی اجتماعی و علمی را از طریق مراکز علمی سامان بدهد.

این مختصات سعی داشتند سیاست‌های حاکمیت‌های سیاسی را از حوزه‌ علمی جدا کنند تا علم و جامعه علمی، اجتماع را از ابزار بقا و توسعه بهره‌مند کند. هراس دانشگاه و عالمان از آن بود که نکند در چارچوب بحث توسعه که یکی به جمع و طبقه اصالت می‌داد و دیگری به فرد بدون توجه به ماهیت جمع، کلیساهای قرون وسطایی جدیدی شکل یابد و راه را برای تکفیر گالیله‌های دانشگاهی باز کنند. همین آزادی علمی است که امروز باعث شده بسیاری از دیدگاه‌های مدرن با چالش مواجه شده و پست‌مدرنیست‌ها استخراج قواعد لایتغیر در عالم انسانی را مورد نقد قرار بدهند. تکامل نظریه مرتون با دور نگه داشتن دست قدرت مرکزی از علم، درچارچوب ارتباط میان علم و جامعه دموکراتیک، راه خود را به‌سوی نقد استراتژی‌های توسعه باز کرد.

توسعه به مفهوم رشد مورد نقد جدی قرار گرفت و رابطه میان توسعه و آزادی، نظریه‌پردازی و درآن رشد و پیشرفت جامعه دموکراتیک مبتنی بر رضایت انسان‌ها، با آزادی یکسان تلقی شد. آمارتیاسن در نظریه خود درباره‌ «توسعه یعنی آزادی » سعی کرد تمایز اساسی را میان دو نظریه قطبی‌شده تبیین کند. دیدگاهی که توسعه را رشد تولید ملی، افزایش درآمد، صنعتی شدن، پیشرفت فناوری و مدرنیزه شدن می‌داند، با دیدگاهی که او نظریه‌پردازی کرد مبنی بر این‌که توسعه فرآیند گسترش آزادی‌های واقعی با معیار رضایت مردم است. در این دیدگاه تفاوت میان «درآمد» با «دستاورد» مورد بررسی جدی واقع شد.

در دیدگاه نخست توسعه به‌دنبال کسب درآمد به صورت افزایش درآمد ملی یا درآمد سرانه است و در دیدگاه دوم توسعه دنبال کسب دستاورد است. از نظر آمارتیاسن دستاورد آن‌چیزی است که به خودی خود به‌دلیل رضایتی که برای آدمی خلق می‌کند، ارزشمند است و تقریبا همه انسان‌ها درآمد را به‌عنوان وسیله‌ای برای کسب دستاورد دوست دارند.

به‌طور کلی براساس کتاب توسعه یعنی آزادی، در توسعه به مفهوم رشد، به درآمد و رشد تکیه می‌شود و در دیگری رهایی از ناآزادی‌هایی است که بازدارنده انسان از دستیابی به دستاوردهای لازم و لذت‌بخش زندگی است. البته در دیدگاه دوم نیز به درآمد به‌عنوان ابزاری برای نیل به اکثر توانمندی‌های مورد علاقه انسان وزن زیادی داده شده است.

با این همه دیدگاه آمارتیاسن نتوانست جلوی توسعه افسارگسیخته و رشد مصرف براساس حرص و آز را بگیرد. موضوعی که قبل از آمارتیاسن مورد تاکید شوماخر در کتاب کوچک زیباست قرار گرفته بود. جنبش علمی با تاکید بر حفظ علم از دست‌اندازی قدرت و ایجاد درک جدیدی از توسعه به‌عنوان آزادی و رضایت فرد، جای خود را به نگاه جدیدی به توسعه پایدار با تاکید بر صلح داد.

شوماخر در کتاب کوچک زیباست تاکید کرد که محتوا و شالوده صلح با حرص و آز به‌عنوان مبنای توسعه در دستگاه اندیشه هواداران اقتصاد بازار به‌خطر می‌افتد زیرا صلح واقعی زمانی روی می‌دهد که توسعه امکان پرورش فضایل آدمیان را تسهیل کند. ایست به رشد توسط کلوپ رم و ایست به مصرف و طرح نگرانی‌های ناشی از آن توسط اندیشمندانی چون بودریار نگرانی‌های شوماخر درباره‌ صلح را تکرار می‌کند.

۲- احیای محیط‌زیست و ثبات آینده جهان

احیای استقلال علم در چارچوب آزادی از قدرت، با تکیه بر رسانه‌ها و احزاب و جامعه مدنی، امروز دارد آثار خود را نشان می‌دهد؛ رفتن به سوی جلوگیری از تخریب زمین و حفظ محیط‌زیست. ویژگی دموکراتیک جوامع توسعه‌یافته، نگرانی‌های ناشی از توسعه تک‌بعدی را با توجه به نتایج آن، به حوزه محیط‌زیست تسری داد. جنبش‌های محیط زیستی تا آن‌جا پیش رفته‌اند که معتقدند معضل محیط زیست در برابر ایدئولوژی تراست‌ها و کمپانی‌های اقتصادی چندملیتی قابل حل نیست مگر آن‌که قادر باشند برای پاسخگویی به بحران کنونی خط مشی‌های بلندمدتی را تدوین کنند و در دستور کار جنبش‌های محیط‌زیستی قرار دهند.

بر این مبنا آرن. ای. گیر، در کتاب پسامدرنیسم و بحران زیست‌محیطی توصیه‌هایی دارد به‌ویژه از این منظر که جنبش‌های محیط‌زیستی در اوقات بیشترین برخورداری از حمایت عمومی، تاثیر بسیار محدودی داشته‌اند، به‌ویژه این جنبش‌ها در دوران رکود اقتصادی از اقبال خوبی برخوردار نبوده‌اند. گیر در تدوین خط مشی خود دو راهبرد قابل تامل متصور است؛ ابتدا از نظر او باید منافع بشری در برابر منافع برخاسته از غلیان احساسات ناسیونالیستی ارجحیت داشته باشد و این موضوع در اسکلت سیاست‌های درازمدت کشورها قرار بگیرد.

سپس جنبش‌های محیط‌زیستی باید به سوی نهادینه‌سازی ارزش‌های این جنبش در زندگی روزمره مبادرت کنند. از این منظر جنبش‌های محیط زیستی باید تلاش کنند تا رهبری همه گروه‌هایی را که از جهانی شدن بازار آسیب دیده‌اند ازجمله کشاورزان، کارگران،‌ حقوق‌بگیران و خرده بورژوازی نو، بر‌عهده بگیرند. از نظر او برهمین قیاس زیست‌محیط‌گرایان باید حمله به سیاست‌ها و تغییرات نهادی متاثر از قهرمان حرص و آز را به‌عنوان یک مبارزه ناسیونالیستی بر ضد سرمایه‌داری بین‌المللی و وطن‌فروشان آن رهبری کنند.

از نظر گیر برای عبور از این مرحله لازم است تا نخستین گام با تمرکززدایی و دموکراتیزه کردن صنعت همراه باشد. از نظر او دموکراتیزه کردن صنعت جز با رهایی مردم از بیدادگری بازار، خاتمه بخشیدن به مصرف انبوه و مالیات‌ستانی فرعی برای جلوگیری از حل شدن زندگی‌ها در انباشته‌سازی ثروت و اعتقاد به استعدادهای مردم برای ایجاد یک جامعه عادل میسر نیست. گیر در پایان کتاب نتیجه مهمی به دست می‌دهد؛ نتیجه‌ای که می‌تواند راه‌حلی برای تخریب کره زمین از دو منظر سیاسی و محیط زیستی باشد. به عبارت دیگر می‌تواند هم راه‌حلی برای پایان دادن به حیات تروریسم طالبان، القاعده و داعش نزج‌گرفته پس ازجهان دوقطبی و بهار عربی باشد ‌و هم می‌تواند راه حل سونامی‌های طبیعی ناشی از تخریب محیط‌زیست باشد.

او می‌گوید زیست‌محیط‌گرایان نه فقط باید به استبداد ایدئولوژیکی اقتصاددانان فضل‌فروش حمله کنند، بلکه در عین حال باید بکوشند با سقوط نیست‌انگارانه‌ای که تمدن کنونی را تهدید می‌کند مقابله کنند. در جریان این فرآیند آنها باید تلاش کنند تا انگاره‌ای از آینده نه به‌عنوان پیروزی یک جنبش،‌ طبقه یا ملت خاص بلکه به‌عنوان پیروزی زندگی بیافرینند. حول چنین انگاره‌ای از آینده است که باید یک سترگ روایت نو گسترش یابد.

به هر روی رابطه میان علم و جامعه دموکراتیک به رابطه میان حفظ محیط زیست در چارچوب توسعه پایدار و ضرورتی برای تحقق انجامیده است. درواقع اوضاع جهانی تخریب محیط زیست و دیدگاه‌های هژمون طلب‌گیر و امثال اوست که از طریق روش‌های دموکراتیک، باعث شد حتی آمریکا برخلاف همیشه به پیمان زیست‌محیطی کیوتو بپیوندد. البته با این استثنا که راه روی توسعه صنعتی وی بسته نشود. این راهبرد منشأ خود را به‌نظر می‌رسد در تجدید نظر ساختاری گرفته که بخشی از آن در کتاب بینش استراتژیک، آمریکا و بحران قدرت جهانی اثر برژینسکی انعکاس یافته است.

دیدگاه برژینسکی حکایت از آن دارد که محیط‌زیست‌گرایان به توسل به روش‌های دموکراتیک، در عین ثبات بخشیدن به واحدهای ملی، به ثبات جهانی نیز مدد می‌رسانند و این خود ناشی از ارتباط میان دموکراسی، صلح و اصلاح تدریجی است. از نظر برژینسکی کلید ثبات آینده منابع مشترک استراتژیک و محیط زیستی این است که به‌تدریج یک توافق جهانی برای نوعی سهم‌بندی صلح‌آمیز و منصفانه به‌وجود آید. او معتقد است آمریکا در میان کشورهایی که بیشترین مقدار گاز دی‌اکسیدکربن را در فضا پراکنده می‌کنند، مقام دوم را دارد؛ درست بعد از چین که بیش از ۲۰‌درصد کل دی‌اکسیدکربنی را که در فضا پراکنده می‌شود، تولید می‌کند.

با این اوصاف در نظر بگیرید با پاره شدن لایه ازن براثر گازهای گلخانه‌ای و گرم شدن زمین چه شرایطی گریبان بشریت را خواهد گرفت؟ پاسخ به این سوال از سوی برژینسکی همان است که گیر را به سوی احیای یک جنبش جهانی محیط زیستی سوق داده است.

از نظر برژینسکی تغییر آب‌‌وهوای جهانی به‌عنوان یکی از منابع مشترک جهانی مربوط به محیط زیست است که می‌تواند بالاترین و بیشترین اثر ژئوپولیتیکی را به‌وجود آورد. دانشمندان و همانند آنها قانونگذاران، در صورتی که در طول یکصد‌سال آینده درجه حرارت زمین بیش از دو درجه فارنهایت بالا برود، نتایج مصیبت‌باری را برای نسل بشر و کره زمین پیش‌بینی کرده‌اند؛ نابودی نژاد انواع گیاهان و حیوانات، درهم‌ریزی سیستم‌های محیط زیستی، مهاجرت سیل‌آسا به دیگر مناطق، معکوس‌شدن مصیبت‌بار رشد اقتصاد جهانی و همه‌ اینها از نظر برژینسکی وقتی با مشکلات امنیتی دایمی منطقه‌ای جمع شوند، می‌توانند یک واقعیت ژئوپولیتیکی با پیچیدگی‌ها و تناقض‌های غیرقابل کنترل به‌خصوص در مناطق پرجمعیت و بی‌ثبات آسیا ایجاد کنند.

از این منظر طرح‌های توسعه در جهان و ایران نیازمند بازنگری جدی در دو حوزه ۱- احیای استقلال علم ۲- احیای محیط‌زیست و ثبات آینده جهان است. معضلات جهانی ناشی از بحران وابستگی علم به دنیای اقتصاد و سیاست و در نتیجه بحران محیط‌زیست ثابت کرده است که راه حل پایدار و توام با آرامش وجود نهادهای مدنی، رسانه‌ها، احزاب و نهادهای علمی و پژوهشی مستقل از نهاد سیاسی قدرت است که قادرند به‌عنوان هشداردهنده‌ها و ارایه‌کنندگان برنامه، راه‌حل‌های نوینی برای اصلاح در جامعه و محیط‌زیست ارایه کنند. این راه گریزناپذیر آینده است.

فروزان آصف‌نخعی

شهروند

برچسب‌ها : ,