چوب ناآگاهی بر سر محیط زیست
شهروندان:
با یک سوال درباره کمپینهای محیطزیستی و کارآمدی آنها به سراغ محمدعلی اینانلو رفتم. از موضوع که خبردار شد، گفت: از قول من بنویسید اینانلو دیگر نمیخواهد درباره محیط زیست صحبت کند. عین همین را بنویسید.
خوشبختانه این دوستان جدیدی که پیدا شدند پشت رایانه مینشینند و از همه جا هم خبر دارند و از پشت همان رایانه مشکلات محیطزیست را حل میکنند.
بنویسید اینانلو گفت، ما اشتباه میکردیم که تا کمر میرفتیم در گل و کنار مار و عقرب در بیابانها میخواستیم درباره محیطزیست حرف بزنیم. تازه من یاد گرفتم برای حرفزدن درباره محیطزیست اصلا نیازی نیست که آدم به بیابان برود و خودش را با خطر مواجه کند. همین کافیه که پشت رایانه بنشینی و از خودت علم منتشر کنی و آبروی افراد را هم ببری و از همان جا پرونده محیطزیست را ببندی بگذاری کنار. بنویس اینانلو گفت من مایل نیستم درباره محیطزیست صحبت کنم. با تمام دل پری که داشت در آخر صحبتش وقتی را معین کرد تا با هم حرف بزنیم.
- چه چیزی باعث میشود که محمد اینانلو نخواهد در مورد محیطزیست صحبت کند.
این درست نیست من که نصف بیشتر عمرم را برای خدمت به محیطزیست و طبیعت این مملکت گذاشتهام شایعهای ناجوانمردانه برایم درست کنند و به آن دامن بزنند. دلیل اینکه من دیگر نمیخواهم درباره محیطزیست ایران صحبت کنم این است که جواب انتقاد را به صورت بسیار خطرناک و ناجوانمردانهای میدهند. بنابراین من ترجیح میدهم که درباره محیطزیست افغانستان صحبت کنم شاید در آنجا آقای عبدالله عبدالله از من تشکر کنند.
- سکوت که گرهی از مشکلات باز نمیکند.
در این شرایط است کسانی که در لباس دوستانه، مسئولانه و طرفداری آگاهانه به محیطزیست این مملکت خیانت میکنند میتوانند هر کاری که دلشان میخواهد، انجام میدهند و از ناآگاهی و بیتجربگی همین کسانی که شما از آنها صحبت میکنید، استفاده میکنند.
- اینها چه کسانی هستند.
یکی «انجیاو»ها هستند و گروه دوم هم رسانهایها هستند. من به سلامت و دلسوزی اینها ایمان دارم ولی متاسفانه اینها آموزش ندیدهاند و کسانی هم که قرار بوده به اینها آموزش بدهند جذب کارهای سازمانی، دولتی و … شدهاند و آموزش درستی به «انجیاو»ها نمیدهند و «انجیاو»ها واقعا گیج هستند درحالیکه احساساتی که اینها نشان میدهند قابل تقدیر است ولی این «انجیاو»ها و رسانههای ما که در این زمینه قلم میزنند انگشت شمار هستند و تجربه لازم را ندارند. کسانی که در این زمینه فعالیت میکنند تعدادشان بسیار کم است و در همین تعداد کم کسانی که اطلاعات کافی هم داشته باشند انگشت شمار هستند. وقتی که ما چنین «انجیاو»ها و رسانههایی در زمینه محیطزیست داریم کاری از پیش نمیرود.
- در این سالها کمپینهایی در رابطه با محیطزیست شکل گرفتهاند، اشکال کار کجاست که این کمپینها راه به جایی نمیبرد؟
من الان به این نتیجه رسیدم که ما بیخود در گرمای ۷۰ درجه و سرمای منهای ۲۰ درجه رفتیم. بیخود در راههای پرخطر ایران سفر کردیم. درحال حاضر بهترین کار این است که یک سایت درست کند یا در شبکههای اجتماعی در خانهاش بنشیند و از طبیعت حفاظت کند. من نمیگویم فعالیت مجازی بد است ولی مجازی صرف شدن آسیب است. اینها باید از آدمهای با تجربهای که در این حوزه چندینسال کار کردهاند بخواهند به آنها آموزش بدهند و با آنها به طبیعت بروند تا تجربه کسب کنند. کسی که به طبیعت نرفته است نمیتواند از آن حفاظت کند. قهرمانان واقعی همان قهرمانان مجازی نیستند.قهرمانان واقعی در طبیعت حضور دارند. من چند ماه پیش در برنامه ۹۰ گفتم این طرحی که روی پیراهن تیمملی است یوزپلنگ ایرانی نیست و این طرح یوزپلنگ آفریقایی است. در اینجاها است که ما چوب ناآگاهی و بیتجربگیها را میخوریم.
- به نظر شما چطور میشود این قهرمانان مجازی را به دنیای واقعی آورد تا بشود با فجایع محیطزیستی که اتفاق میافتد، مقابله کرد؟
«انجیاو»های ما میتوانند توان داشته باشند ولی مشکلشان این است که اکثرا اصالت ندارند و بهخاطر نداشتن تجربه از روی احساسات عمل میکنند. اینها باید جمع شوند و از بیژن درهشوری که قهرمان محیطزیست ایران است و در شیراز در انزوا و برای خودش عکاسی میکند، درخواست کنند تا واقعیت طبیعت و محیطزیست را برای آنها بگوید.
این انصاف نیست که بیژن درهشوری که عمرش را برای طبیعت گذاشته به من زنگ بزند و بگوید که آقای اینانلو جلوی چشم من و شما طبیعت دارد از بین میرود و امثال بیژن درهشوری که در حاشیه هستند ما کم نداریم. «انجیاو»ها باید از تجربه این آدمها استفاده کنند و تحت نظر اینها بیابان و طبیعت را بگیرند و قبل از اینکه ادعا کنند برای یوزپلنگ بروند یوزپلنگ را ببینند و کسی نمیتواند ادعا داشته باشد که در عمرش تا حالا یوزپلنگ را ندیده است.
علی گل باز
شهروند