ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

شهروندان از شورای شهر تغییر می‌خواهد

شهروندان:
دوازدهم شهریور، با آغاز به کار منتخبان شوراهای اسلامی شهر و روستا، شاهد دوره جدیدی در اداره شهرها خواهیم بود. این وضعیت به‌ویژه در تهران از اهمیت بیشتری برخوردار است. چون برخلاف دوره سوم که اصولگرایان اکثریت داشتند در این دوره نوعی موازنه قدرت وجود داشته و علاوه بر تنوع افکار و باورهای اعضای جدید، به نظر می‌رسد که انسجام اصلاح‌طلبان بیش از گروه‌های متنوع اصولگرا باشد. نکته مهم اما این موضوع است که چه کسی قرار است یا باید بر مسند ریاست شورای چهارم شهر تهران تکیه بزند؟

شورای شهربهار نوشت: در ارتباط با ریاست شورای اسلامی شهر تهران دو سناریوی اصلی و چند گزینه وجود دارد. در سناریوی اول اصلاح‌طلبان به گزینه خود یعنی احمد مسجدجامعی رای می‌دهند و در سناریوی دوم گروه‌ها و طیف‌های اصولگرا در میان دو گزینه مهدی چمران و مرتضی طلایی یکی را انتخاب خواهند کرد. انتخابی که چندان راحت نخواهد بود. اما برای درک این نکته که کدام‌یک از این گزینه‌ها انتخاب بهتری است باید نظری به کارنامه گزینه‌های فوق در شورای سوم انداخت.

مهم‌ترین ویژگی شورای سوم تحت سیطره اصولگرایان را می‌توان در ویژگی‌هایی چون محافظه‌کاری شدید، عدم نوآوری رویه‌ها و تصمیم‌ها و تداوم یک نظام مدیریتی خسته‌کننده و بی‌بهره از هرگونه رویکرد علمی دانست‌ که نیاز امروزه شهر تهران است، که همواره نگاهی به موج‌های مسائل سیاسی کلان داشت تا سوار بر آن شده و خود را با آن هماهنگ کند. در این میان مسائل اصلی شهر گرفتار نگرش‌های سیاسی شده و از ماهیت و ماموریت اصلی خویش باز می‌ماند. همین رویکرد باعث شد تا بسیاری از مصوباتی که اتفاقا با همت اقلیت اصلاح‌طلب و با محوریت مسجدجامعی در کمیسیون فرهنگی به تصویب رسیده بود مسکوت مانده و اجرایی نشوند و رویکرد سخت‌افزارانه، تک‌بعدی و پوپولیستی مدیریت شهرداری نیز هیچ‌گونه تغییری نکند. حتی فراتر از آن، کمتر نقدی نیز به آن وارد شود، زیرا فردی اصولگرا بر کرسی شهرداری نشسته که هم‌کیش ایشان است و نقد روا نیست.

این وضعیت تا جایی پیش رفت که بعضی از اعضا در تمام طول شش سال گذشته به مدح و حمایت از شهرداری کمر بسته و بعضی دیگر نیز برخلاف قوانین نمایندگی به جای نظارت بر شهرداری به حلقه مشاوران شهردار پیوسته‌اند، همین امر شاید باعث شد تا مسائل اصلی شهر از چشم‌ها دور بماند. این نظام مدیریتی بیش از آن‌که شهرداری را با خود همسو کند، خود تحت‌تاثیر فرآیندها و مدیریت‌های حاکم در شهرداری قرار گرفت. تحلیل این وضعیت این ضرورت را مطرح می‌کند که مدیریت شهر تهران نیازمند یک تحول جدی است؛ این تحول علاوه بر ترکیب اعضا باید رویکردها و شیوه‌های نظری و عملی مدیریت آن‌ها باشد و پایگاه فکری اصلاح‌طلبانه که همواره حامی و خواستار رویکردهای تحول‌خواهانه در نظام‌های مدیریتی است، این فرصت را با حضور افرادی چون مسجدجامعی و همفکران او فراهم می‌کنند.

مرور کارنامه عملی مسجدجامعی در طول دوره سوم شورای تهران بهترین سند برای قضاوت درباره این ادعاست. حضور دوساله او در ریاست کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورا با بیش از ۴۰ مصوبه با‌وجود بسیاری از کارشکنی‌ها و سیاسی‌کاری‌ها یکی از نقاط عطف و قوت شورای سوم است. مصوباتی که براساس یک مشی فرهنگی و نگاه فرهنگی به شهر ارائه شده و بسیاری از آن‌ها نه تنها در مقیاس شهر تهران که در سطح ملی هم مورد استقبال سایر شهرداری‌ها قرار گرفته است.

حضور مسجدجامعی در ستاد هماهنگی شورایاری‌ها نیز باعث شد تا پس از سال‌ها خونی تازه در کالبد مدیریت‌های محلی تهران جریان پیدا کند و نظام مدیریت متمرکز و از بالا به پایین شهرداری تهران به رغم مقاومت‌های فراوان، سهمی را برای مدیریت‌های محلی در اداره شهر قائل شود و پس از چهار سال شورایاری‌ها از یک نهاد منزوی، تماشاگر و ابزاری به نهادی اثرگذار در اداره شهر تبدیل شوند به گونه‌ای که امروزه دیگر نمی‌توان بدون حضور آن‌ها شهر را براساس اصول دموکراسی شهری اداره کرد.

در همین دوره و در شورای اسلامی و با همت مسجدجامعی پژوهش در حوزه شهری شاید برای اولین‌بار به‌طور جدی مورد توجه قرار گرفت و پژوهش‌های ارزشمندی در کمیسیون فرهنگی و ستاد شورایاری‌ها انجام پذیرفت. علاوه بر آن ارتباط پایدار با استادان و گروه‌های علمی دانشگاهی باعث شد تا امکان مشارکت نخبگان در اداره شهر و در فرآیند مدیریت شهری فراهم شود.

واقعیت آن است که مسجدجامعی در اینجا شاید بیش از آن‌که به عنوان شخص مورد خطاب باشد نمایندگی یک جریان فکری را در جامعه و به‌ویژه در شورای شهر تهران بر عهده دارد و بر این اساس عمل می‌کند؛ زیرا در این جریان فکری باور عمیق به دموکراسی محلی، مشارکت نخبگان، پژوهش، فرهنگ و خواسته‌های اجتماعی وجود دارد.

شورای شهر تهران به عنوان نهاد سیاستگذار و ناظر بیش از هر چیز به حاکمیت یک رویکرد نرم مدیریتی و تفکر تحول‌خواهانه علمی نیاز دارد تا از این راهگذر اداره شهر از روش‌های اقتضایی و پوپولیستی به شیوه‌ای نظام‌مند تغییر داده شود و مادامی‌که امکان تعامل میان گروه‌ها و طیف‌های سیاسی در داخل شورا فراهم نشود این اهداف محقق نخواهند شد. در شورای سوم نه‌تنها این تعامل به وجود نیامد بلکه تلاش شد تا اقلیت اصلاح‌طلبان به حاشیه رانده شوند. اقلیتی که امروزه شورای سوم اگر بخواهد به عملکرد خود ببالد مدیون همان‌هاست. اما امروز و با حضور حداکثری هر دو جریان فکری باید امکان تعامل و گفت‌وگوی برابر فراهم شود تا نتایج آن در شهر رخنمون پیدا کند و با بررسی سابقه مسجدجامعی می‌توان به این فضای تعامل و منسجم دست پیدا کرد هنری که شاید دیگران از آن بی‌بهره‌اند و تجربه این را ثابت کرده است.

خلاصه سخن آن‌که حضور مسجدجامعی در مسند ریاست شورا بیش از آن‌که یک انتخاب فردی باشد یک خواسته اجتماعی است. خواسته شهروندانی که با اهداف تغییر رویه نظام مدیریت شهری و ارتقای کیفیت زندگی خویش به او و همفکرانش رای داده‌اند. حال که مسجدجامعی به رغم فرصت‌های فراوان برای حضور در پست‌های کلان مدیریتی عزم بر ماندن در شورا و نمایندگی شهروندان نهاده باید با حضور خویش تجربه جدیدی را در شورای چهارم بر جای بگذارد و اعضای جدید نیز با مرور کارنامه دوره‌های پیشین شورای تهران، باید به این نکته فکر کنند که در یک چشم‌به‌هم زدن این دوره به اتمام رسیده و جامعه کارنامه آن‌ها را ارزیابی می‌کند. چه کسی می‌تواند آن‌ها را در ساختن کارنامه‌ای پربار و شهری‌ آباد کمک کند؟