سلام به فردا
شهروندان – سیدمحمد بهشتی*:
امروز سالروز برگزاری اولین انتخابات شوراهاست. مدنیت و بحران مدنیت دو مولفه متناظر هر جامعه شهری است که صاحب سابقه طولانی تمدن و تاریخچهای از آداب اجتماعی است. این دو همچون اوج و فرود امواج ملازم یکدیگر هستند؛ یعنی بالارفتن این مستلزم فروآمدن دیگری است تا چرخه سیلان دورههای تاریخی دوام یابد.
جامعه ایرانی پس از نیمه دهه۴۰ و اصلاحات اراضی با بحران مدنیت دست به گریبان شد. عطف آن حرکت تاریخی در دهه ۷۰ رخ داد و از آن پس شاهد نزول بحران و تحولی بنیادین در شرایط اجتماعیمان هستیم؛ تحولی که من آن را مسیر رسیدن به بهار مدنیت تعبیر میکنم. تغییر فاز بحران مدنیت به مدنیت همواره با شواهدی همراه است که وقتی طلایهدارانش ظاهر شدند میتوان تغییر را احساس کرد. از مهمترین شواهد، ظهور تمنیات مدنی در شهرهاست؛ یعنی آن دسته از نیازها که تنها مردم اصالتا شهرنشین از خود بروز میدهند و در دورههای تفوق بحران قبیح شمرده میشوند.
نمونه بارزش انتخابات دومخرداد بود که دلالت بر نیازهایی فراتر از معیشت و روزمرگی داشت. اما در آستانه بهار مدنیت تمناهای مدنی فاقد ملازم اصلی خود، یعنی رفتارهای مدنی، هستند. بنابراین شاهد آشفتگی و دستپاچگی و عجله هستیم. در این شرایط سازوکارهای صیانت از نهال مدنیت شکل نگرفتهاند و همه میخواهند تند و سریع و از طریق میانبر به نتیجه برسند. حال آنکه در شرایط تفوق مدنیت الگوهای رفتار مدنی جامعه را به سمتی سوق میدهد که به مصداق «رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود» عمل کند. دومین انتخابات شورای شهر مصداقی از عرض بنده است.
با وجود طیف متنوعی از نامزدها اقبال عمومی نسبت به انتخابات بسیار محدود بود. گویی جامعه در حال گذار دچار برودت و دلسردی شده و عرصه را با انفعال خود ترک کرده باشد. البته هنوز فاصله زیادی تا به اریکهنشستن مدنیت داریم اما قراین دال بر آن است که پس از فترتی نسبتا کوتاه امروز با جامعهای بهمراتب پختهتر مواجهیم؛ جامعهای که به تمرین رفتارهای مدنی مشغول است و متوجه نیازش به سازوکارهای صیانت از تمناهای مدنی شده است؛ همچنان که در انتخابات امسال معلوم بود.
جامعه ما که حالا از رگبارهای زمستانی و حالبهحالشدنهای احساساتی عبور کرده است، تنش را به گرمای لذتبخش ثبات بهاری میسپارد. بهوضوح میبینم که برای تعقیب خواستههای خود قدمبهقدم مبتنی بر رفتارهای مدنی ابداعی خویش پیش میرود و در عین حال از کنار اندک فرصتی که ظرفیت مدنی دارد برای تحقق نیتش منفعلانه عبور نمیکند. حتی اگر کیفیت شورای شهر این دوره و مشارکت مردمی را فروگذاریم، جشنواره فیلم فجر همچون آیینهای تمامقد خود را بهرخ میکشد که عرصه جولان تمناهای مدنی مردم بود و تمام تلخیهای آن بدل به نکات آموزنده و فرصتی برای تعامل اجتماعی شد.
در این جشنواره شور و تکاپوی مخاطبان سینما برای مدیران فرهنگی از یکسو، و هنرمندان از سوی دیگر پیامهای نویدبخش زیادی داشت؛ پیش از هر چیز اینکه سینمایی که چندسال بود در احتضار بهسر میبرد، ناگهان همچون ققنوس از خاکستر برخاست و معلوم کرد که اگر شرایط مهیا باشد میتواند بیش و بهتر از گذشته بالنده و زاینده باشد. این یعنی امیدواری. یعنی جامعه فهمیده است که نباید دست از امید بردارد و باید بر احساساتش غلبه کند.
حال نقشی که از فرهیختگان در این میان انتظار میرود چیست؟ آنان مربی هستند. نقش تربیتی دارند. حضورشان باید مظهر رفتارهای مدنی، آموزنده و الگو باشد. هنرمندان هم از جمله فرهیختگان هستند. آنان باید به یاد داشته باشند که در این جریان هرکس که با شناسههای فرد دچار بحران مدنیت شناخته شود به سرعت طرد و به حاشیه رانده میشود؛ متانت، رعایت آداب، بزرگواری، صبر، خوشرویی، صداقت، تساهل، تسامح و برساختن آثاری گران از مصالحی ارزان نمونهای از نمودهای رفتارهای مدنی است.
*رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی
شرق