ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

تبعات کاهش جمعیت در ایران

شهروندان:
اندیشکده‌های مرتبط با دشمنان اسلام و ایران به دقت دو مفهوم «کمیت جمعیت» و «کیفیت نیروی انسانی» مردم ایران را رصد می‌کنند و کاهش جمعیت ایران، یکی از آرزوهای دیرینه آنان بوده است.

جمعیتاین مقاله که رویکرد توصیفی ـ تحلیلی دارد، از یک سو به توصیف تغییرات نزولی جمعیت ایران در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است و از سوی دیگر، تبعات سیاسی ـ اجتماعی و امنیتی کاهش جمعیت در ایران را بررسی می‌کند.امروزه «عدم تعادل جمعیتی»، مشکل جدی بسیاری از کشورهای جهان است.

رویکردی که «اولین دولت» پس از جنگ تحمیلی برای جلوگیری از روند رشد جمعیت در ایران ارائه کرد، مبتنی بر «ایجاد فرصت» برای ترمیم آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ بود، لیکن در برنامه‌ریزی کلان برای اجرای این مهم، از این موضوع غفلت شد که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران همواره مترصد تبدیل فرصت‌های ملت ایران به تهدید هستند. به گونه­ای که تجربه مقاطع گوناگون روابط خارجی ایران با جهان غرب، این مدعی را به اثبات رسانده است.

هشدارهای داده شده درباره روند کاهش جمعیت در ایران، ضرورت تدوین مبحثی که «تبعات سیاسی ـ اجتماعی و امنیتی کاهش جمعیت در ایران» را بررسی کند، محرز کرده است.مهم‌ترین دلیلی که «اولین دولت» پس از جنگ تحمیلی برای جلوگیری از روند رشد جمعیت در ایران ارائه کرد، «ایجاد فرصت لازم برای ترمیم آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ» بود.

روندی که از قبل از پایان نیمه نخست سال ۱۳۶۷ شروع شد[۱]، هدف خود را «کاهش میزان رشد طبیعی جمعیت» کشور از ۲/۳ به ۳/۲ درصد در پایان سال ۱۳۹۰ قرار داد. شدت تبلیغات رسانه‌ای برای کاهش رشد جمعیت کشوربه قدری گسترده و اثرگذار بود که با وجود تفاوت‌های فرهنگی و اجتماعی در استان‌های گوناگون کشور، میزان رشد جمعیت (به‌استثنای استان سیستان و بلوچستان) فراتر از تصور طراحان طرح یاد شده، سیر نزولی پیدا کرد.

بنا بر گزارش‌های رسمی منتشر شده، این روند کاهش جمعیت، در سال ۱۳۷۹ به ۱/۲ درصد و در سال ۱۳۸۵ به ۹/۱ درصد رسید. ادامه این روند نزولی به همراه خوشحالی فراوان برخی سیاستمداران آمریکایی و اروپایی ، نگرانی‌های جدی طراحان مسائل کلان کشور را برانگیخت تا جایی که هشدارهای لازم درباره تبعات ادامه این روند خسارت‌بار به سطحی رسید که رهبر معظم انقلاب اسلامی در سفر به استان خراسان شمالی در مهرماه ۱۳۹۱ به‌صراحت به این موضوع پرداختند و در اقدامى راهبردى، به این مبحث وارد شدند و سیاست‏هاى اتخاذ شده بعد از نیمه دوم دهه ‏۷۰ را اشتباه دانستند و این اشتباه آن‏قدر جدى بود که معظم‌له نیز متواضعانه از خدا طلب عفو کردند که بیانگر اوج احساس خطر ایشان نسبت به این موضوع مهم است.

۱٫ مفهوم‌شناسی تعریف جمعیت

الف) جمعیت

کلمه جمعیت به اجتماعی از افراد مقیم در یک مکان اطلاق می‌شود، اعم از اینکه اقامتشان مستمر باشد یا موقت. در جمعیت‌شناسی معمولاً منظور از جمعیت، تجمعی است از افراد انسان که در یک منطقه مثل شهر و روستا به‌طور مستمر و معمولاً به شکل تجمعی از خانوار و خانواده زیست می‌کنند؛ از این‌رو، جمعیت خاصی که برای منظوری خاص در زمان و مکانی معین دور هم گرد آیند، لزوماً در جمعیت‌شناسی مورد نظر نیست.

ب) سیاست‌های جمعیتی

«سیاست‌های جمعیتی»[۲]به کلیه تمهیداتی که دولت و نهادهای اجرایی و قانونی برای تأثیر گذاشتن بر ویژگی‌های کمی و کیفی یک جمعیت تصویب و اجرا می‌کنند، اطلاق می‌شود.

ج) گذار سِنی

«گذار سِنی»، تغییرات اساسی ساختمان سنی است و شامل چهار مرحله کودکی، جوانی، میانسالی و سالخوردگی است.

د) تحدید نسل

«تحدید نسل»، انجام تغییرات نزولی و یا اتخاذ سیاست انقباضی در ترکیب و توزیع جمعیت کشور است.

پیشینه موضوع و روند شکل‌گیری طرح کاهش جمعیت در ایران

این نوشتار، روند شکل‌گیری طرح کاهش جمعیت در ایران را به دو صورت «تاریخچه مکتوب» و «تاریخچه شفاهی» مطرح و بررسی خواهد کرد.

الف) تاریخچه مکتوب

۱- در تاریخچه مکتوب، بحث روند شکل‌گیری طرح کاهش جمعیت در ایران در دو محدوده زمانی بررسی می‌شود؛ بنا بر ادعای مراکز مدیریتی رژیم قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، «متوسط میزان رشد سالانه جمعیت در دهه ۱۳۴۵-۱۳۳۵ برابر با ۱/۳ درصد در سال بوده است، لیکن در دهه پس از آن، در فاصله سال‌های ۱۳۵۵-۱۳۴۵ با کاهش روبه‌رو بوده و به ۷۱/۲ درصد در سال رسیده است. جمعیت کشور تا موعد سرشماری نفوس و مسکن در ۱۳۵۵ از رشد بالایی برخوردار بوده و به ۹/۳ درصد در سال افزایش یافته است.»[۳]

این موضوع به ایجاد کمیته تدارک برنامه کنترل جمعیت، متشکل از نمایندگان وزارت‌خانه‌های بهداری، کار و امور اجتماعی، آموزش و پرورش، اقتصاد، سازمان برنامه، دانشگاه تهران و چند نهاد غیردولتی در سازمان برنامه در پایان سال ۱۳۴۵ منجر شد و این کمیته، خطوط اصلی سیاست جمعیتی را برای دولت تعیین و پیشنهاد کرد.

در ادامه، با آمدن یک هیئت (میسیون) از «شورای جمعیت آمریکا» به دعوت دولت ایران به تهران در همین سال، این هیئت بر اهمیت سیاست و برنامه تنظیم خانواده بسیار تأکید کرد.پس از فراهم شدن زمینه‌های لازم، سرانجام در سال ۱۳۴۶ با ایجاد یک سمت و واحد معاونت در وزارت بهداری برای تصدی و اجرای برنامه در هر یک از مراکز استان‌ها، دفاتر تنظیم خانواده مجهز به کلینیک، پزشک، پرستار، ماما، مددکار اجتماعی، مسئول روابط عمومی و مدیر امور اداری تأسیس شد و وسایل پیشگیری از بارداری‌های ناخواسته نیز در اختیار آنان قرار گرفت. در سال ۱۳۵۱ تعداد هزار و پانصد مرکز و کلینیک تنظیم خانواده در ایران به فعالیت مشغول بودند.[۴]

۲- بعد از انقلاب اسلامی؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برنامه تنظیم خانواده به حال تعطیل درآمد و در نتیجه، سطح موالید کشور، سیر فزاینده سریعی را آغاز کرد. در پنج سال پیش از انقلاب، تعداد متوسط موالید سالانه به حدود ۱ میلیون و ۳۵۵ هزار می‌رسید که یکباره در سال اول انقلاب (۱۳۵۸) به حدود ۱ میلیون و ۶۷۰ هزار افزایش یافت؛ ولی در سال‌های بعد، از این هم فراتر رفت و در سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۵ (۷ سال) به متوسط سالانه ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تولد رسید.[۵]

ب) تاریخچه شفاهی

تاریخچه شفاهی روند شکل‌گیری طرح کاهش جمعیت در ایران بدین شرح است:«دکتر علیرضا مرندی»، وزیر بهداشت دولت دوم میرحسین موسوی و دولت دوم هاشمی رفسنجانی، (و نماینده فعلی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی) چهره‌ای است که مردم او را با شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» می‌شناسند و نقش او را در سیاست کنترل جمعیت در دوران دولت هاشمی مهم‌تر می‌بینند.

کاهش نرخ رشد جمعیت در ایران به‌قدری سریع به وقوع پیوست که باعث اهدای جایزه «سازمان بهداشت جهانی» به ایشان نیز شد.همزمان با درگرفتن برخی مباحث درباره کنترل یا رشد جمعیت، یک پایگاه اینترنتی فعال در حوزه زنان با او مصاحبه‌ای انجام داده است که آقای مرندی، خاطرات جالب خود را از تلاش‌هایش در دهه ۶۰ برای قانع کردن بزرگان کشور در زمینه کنترل جمعیت تشریح کرده است که بخشی از آن به این شرح زیر است:[۶]

سؤال: آقای دکتر در مورد کنترل جمعیت و وقایع اول انقلاب شاید بتوان گفت یکی از شایسته‌ترین افراد برای ذکر تاریخ شفاهی آن دوران، شما هستید. لطفاً مختصری در مورد این زمان توضیح دهید؛ اینکه چطور شد به این نتیجه رسیدید باید این سیاست‌ها اعمال شود، نظر سایر مسئولین وقت در این خصوص چه بود و چه روندی را طی کردید تا آن‌ها را به تصویب و اجرا برسانید؟

دکتر مرندی: من زمانی که به‌عنوان معاون بهداشت وزارت‌خانه انتخاب شدم، در این فکر بودم که بایستی کاری کنم تا هم مرگ‌ومیر کاهش پیدا کند و هم سلامت جامعه ارتقا پیدا کند. مرگ‌ومیر مادران و کودکان آن زمان خیلی بالا بود. میزان مرگ ‌ومیر مادرها بیش از ۲۵۰ در صد هزار تولد زنده بود؛ این رقم را مقایسه کنید با الآن که حدوداً ۲۰ است. یعنی بیش از صد برابر یا حتی مقایسه کنید با عدد ۵/۳۵ که در زمان اتمام کار من در وزارت‌خانه به این میزان رسیده بود باز هم چیزی نزدیک به شانزده برابر. میزان مرگ‌ومیر بچه‌ها هم ۱۷۳ در هزار بود. ما بایستی این میزان مرگ را کاهش می‌دادیم.

کارهایی که باید می‌شد را بررسی کردیم؛ مثلاً باید واکسیناسیون بهتر می‌شد، آب آشامیدنی در دسترس مردم قرار می‌گرفت تا مرگ بچه‌ها در اثر بیماری‌های اسهالی کم شود، باید بیماری‌های تنفسی را کم می‌کردیم، برای مادرها حاملگی و زایمان امن تدارک می‌دیدیم و… آن زمان مادران ما بیش از حد حامله می‌شدند و بچه‌هایشان را هم از دست می‌دادند یا سقط می‌کردند. یعنی جان مادر هم تحلیل می‌رفت چون هنوز رحم و بدنشان ترمیم نشده، دوباره حامله می‌شدند. لذا باید کاری می‌کردیم که این حاملگی‌های زود به زود اتفاق نیفتد.

مثلاً مادر خودم، هشت بار حامله شد و از این هشت بار حاملگی فقط سه تا فرزند برایش ماند؛ دو تای آن‌ها سقط شدند و باقی هم در اثر دیفتری و بیماری‌های واگیر مردند. تازه ما جزو خانواده‌هایی بودیم که به لحاظ بهداشتی در سطح پایینی قرار نداشتیم. خانواده‌های دیگر مرگ‌ومیر بیشتری داشتند.

مادرهای بیچاره ده، دوازده بار حامله می‌شدند و هر بار هم که بچه‌ای از دنیا می‌رفت، علاوه بر تبعات روحی برایشان، جسمشان هم تحلیل می‌رفت. چون بالأخره کلی از بهترین مواد بدن مادر به جنین و نوزاد منتقل شده و در آخر هم بچه از دست می‌رفت.

یعنی مادر مدام تحلیل می‌رفت، استخوان‌هایش پوک می‌شد، دندان‌هایش خراب می‌شد. لذا باید کاری می‌کردیم که مادران آن تعداد که دوست دارند، بچه داشته باشند و همان تعداد بچه را سالم نگاه دارند. ما باید برای سلامت مادر و کودک که از افراد آسیب‌پذیر در جامعه هستند، برنامه‌ریزی می‌کردیم.

یکی از مهم‌ترین وجوه سلامت آن‌ها، بارداری و وضع حمل بود که در این مورد به بارداری و زایمان امن توجه داشتیم. بارداری امن یعنی مادر از یک سنی به پایین نباید باردار شود؛ اگر مادر زیر هجده سالگی وضع حمل کند پنج برابر بیشتر در معرض خطر قرار می‌گیرد و یا اگر زودتر از یک فاصله زمانی دوباره باردار شود، خطر مرگ و بیماری برای مادر زیاد است و یا اگر بعد از ۳۵ سالگی باردار شود خطراتی دیگری را برای او به همراه دارد.

بنابراین باید به مادر، همسرش و جامعه آموزش می‌دادیم که بایستی بارداری در این سنین و با این فواصل صورت گیرد تا بچه و مادر سالم باشند. برای این کار مردم نیاز به وسیله‌ای داشتند که با آن از بارداری جلوگیری کنند؛ کاندوم، قرص یا هر وسیله دیگری. این کار قبل از انقلاب در یک زمانی انجام می‌شد ولی همه استقبال نمی‌کردند چون خلاف شرع می‌دانستند.

بعد از انقلاب هم به طریق اولی انجام نشد و حتی برخی مسئولان که این کار را خلاف شرع می‌دانستند، جلوی آن را می‌گرفتند. رئیس محترم سازمان بهزیستی در دولتی که من بودم، گفت: «ما رفتیم فلان جا، دیدیم هنوز دارند قرص ضدبارداری به مردم می‌دهند. درش را بستیم.»…

ما همان زمان هم با همان جمعیتی که داشتیم، دچار مشکل بودیم مثلاً مدارس شش‌شیفته بودند، دانشگاه‌های محدودی داشتیم. ما آن زمان همه چیز را از خارج وارد می‌کردیم. برای تأمین شغل این جمعیت مجبور بودیم واردات را بیشتر کنیم. اشتغال هم وضع نامناسبی داشت و با رشد جمعیت بالا، وضع اشتغال وخیم‌تر هم می‌شد.

بنابراین با توجه به این مطالبی که گفتم، از زمانی که معاون بهداشت شدم با وزیر وقت در مورد این موضوع مکاتبه کردم و گزارشاتی دادم خدمتشان.حتی به آقای نخست‌وزیر نامه نوشتم با اینکه مستقیم نباید مکاتبه می‌کردم. بعد هم وقتی وزیر شدم به‌طور جدی‌تر سعی کردم در این زمینه کار کنم. یک روز در جلسه هیئت دولت آقای زنجانی که آن موقع رئیس برنامه و بودجه بودند، گفت: «وضع اقتصادی ما خیلی بد است و ما از پس جمعیتمان برنمی‌آییم. تا الآن چون مرگ‌ومیر در کشورمان خیلی بالا بود، عده‌ای از بین می‌رفتند و رشد جمعیت کند بود؛ اما از وقتی وضعیت بهداشتی بهبود پیدا کرد، مرگ‌ومیر کم شد و جمعیت به‌سرعت دارد اضافه می‌شود. باید برای آینده فکری کرد.»

من از فرصت استفاده کردم و وقت خواستم و گفتم باید در این مورد صحبت کنیم؛ که بقیه اعضا مخالفت کردند و گفتند: الآن وقت این بحث‌ها نیست. بالأخره بحث را ادامه دادم. در همان جلسه یک عده مخالف جدی بودند ولی نهایتاً به اصرار من رأی‌گیری شد و در نهایت تعجب دیدم که اکثریت، رأی دادند به اینکه سیاست کنترل جمعیت در برنامه‌های جمهوری اسلامی قرار گیرد.

منتها این مصوبه دولت ابلاغ نشد و باز به اصرار من که باید ابلاغ شود، چندین هفته بعد به صورت خیلی محرمانه ابلاغ شد. که با آن دستور محرمانه هم نمی‌شد کاری از پیش برد.لذا من با رؤسای محترم سه قوه آن زمان مکاتبه کردم و جوابی نگرفتم. حضوری رفتم نزد آقای موسوی اردبیلی، رئیس قوه قضائیه وقت، صحبت کردم. ایشان بعد از صحبت‌های طولانی گفتند: «حرف تو درست است ولی من تنها قولی که می‌توانم بدهم این است که در خطبه‌های نماز جمعه در مورد افزایش نسل صحبت و تبلیغ نکنم و کاری بیشتر از این از دستم بر نمی‌آید.» با آقای هاشمی هم بحث‌مان به جایی نرسید.

یک روز با آقای خامنه‌ای که آن زمان رئیس‌جمهور بودند، رفتیم شعبه انستیتو پاستور را در جاده کرج افتتاح کنیم، من رفت و برگشت در ماشین ایشان نشستم و در مورد این موضوع با ایشان صحبت کردم. اول به‌شدت نظر منفی داشتند ولی وقتی ادله خودم را آوردم و همین نکاتی را که برای شما گفتم، با شرح و تفصیل بیشتر برای ایشان گفتم، نهایتاً هنگام پیاده شدن از ماشین گفتند:

«تو بدون مشورت روحانیت کاری نکن و بعد هم کاری نکن که شعارهای زمان شاه مثل دو تا بچه کافیه زنده بشود.»این نشان می‌داد که ایشان نسبت به کنترل جمعیت نظر متفاوتی پیدا کرده‌اند، هر چند موافقت خود را هم اعلام نکردند…

حتی با آقای قرائتی به‌خاطر اینکه در تلویزیون خیلی در مورد توالد و تناسل صحبت می‌کردند، وارد مذاکره و بحث شدم. ایشان از همه مخالف‌تر بود. و چندین جلسه با هم حرف زدیم و در نهایت ایشان هم گفتند دیگر در مورد افزایش نسل در برنامه‌هایشان صحبت نمی‌کنند. ولی ایشان هم نظر موافقی نداشت. با همه این کارها مشکلم حل نشد.لذا وقتی دیدم هیچ راهی نیست، نامه‌ای نوشتم خدمت امام خمینی(ره).

آن زمان با امام(ره) مکاتبه زیاد می‌شد. ایشان هر چند مدت یک بار جواب هر چند موضوع را در یک نامه می‌دادند. یکی از جواب‌ها جواب نامه من بود که نوشته بودند: «تنظیم خانواده و کنترل جمعیت مطلب بسیار مهمی است و بایستی راجع به آن در رسانه‌ها و دانشگاه‌ها بحث شود.»این دیگر چراغ سبزی بود برای ورود به این مباحث.

اکثریت عظیم مسئولین هم موافق بودند اما می‌ترسیدند خلاف شرع باشد و لذا مطرح نمی‌کردند؛ که با این جواب امام(ره) فرصت و جسارت پیدا کردند نظر خود را اعلام کنند. حتی برخی از مراجع وارد صحنه شدند و در موافقت با کنترل جمعیت سخنرانی کردند. و خلاصه به‌سهولت لایحه‌ای نوشته شد. در دولت و مجلس تصویب شد، شورای نگهبان تأیید کرد و بودجه قابل توجهی هم برای در اختیار گذاشتن وسایل جلوگیری از بارداری برای آن در نظر گرفته شد و وارد مرحله اجرا شد.

یک مطالعه نشان می‌دهد قبل از اینکه این قانون تصویب شود، رشد جمعیت رو به افول بوده است. اما به هر حال، به‌طور مشخص از زمان تصویب این قانون، رشد جمعیت کم شد. البته رشد جمعیت قرار بود به کندی کم شود ولی استقبال مردم آنچنان زیاد بود که خیلی سریع کاهش پیدا کرد و ما به اهدافی که باید حالا می‌رسیدیم، ۲۰ سال قبل رسیدیم و دیگر کسی هم کنترل نکرد که باید آیا کار متفاوتی انجام بدهیم یا نه و همین روند ادامه پیدا کرد. من خواهش کردم «شورای عالی جمعیت» تشکیل داده شود و این موارد را بررسی کند ولی کسی توجهی نکرد و تشکیل نشد و این سیاست‌ها ادامه پیدا کرد.»…

ضرورت جبران یک غفلت (فرصتی که به تهدید تبدیل شد)

ممانعت از کاهش نامعقول رشد جمعیت و نیز موضوع مهم افزایش محاسبه شده جمعیت، براى هر جامعه‏اى ، مسئله‏اى حیاتى و راهبردى به شمار می‌رود.تجربه مقاطع گوناگون روابط خارجی ایران با جهان غرب، این مدعا را به اثبات رسانده است که راهبرد نظام سلطه غرب[۷] در مواجهه با منافع ملت ایران، «تبدیل فرصت‌ها به تهدید» بوده است.

در یک نمونه ملموس تاریخی که یک «فرصت» تاریخی برای ملت ایران بوده است، با اعتماد نابجای دکتر محمد مصدق به آمریکایی‌ها، این فرصت مهم به «تهدید» تبدیل شد و با وجود سکولار بودن دکتر مصدق، با کودتای دولت ایالات متحده، نفت سرشار ایران به مدت ۲۵ سال به غارت و چپاول رفت.

در نمونه‌ای دیگر، آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها با وجود انتخابات نیم‌بند و بعضاً مضحکی که در کشورهای خود برگزار می‌کنند، به مدد تبلیغات وسیع رسانه‌ای، آن نوع انتخابات را به فرصتی بزرگ برای خود مبدل می‌سازند. ولی در عین حال، یکی از بزرگ‌ترین فرصت‌های تاریخی ملت ایران را که حضور و مشارکت ۸۵ درصدی در انتخابات سال ۱۳۸۸ بود، به دست عناصر داخلی وابسته، به تهدیدی بزرگ تبدیل کردند.

غرض از ارائه این مصداق‌های عینی و ملموس، اشاره به این موضوع مهم است که در قضیه مهار رشد جمعیت کشور در سال‌های پس از جنگ تحمیلی که با اصرار و ابرام یکی از وزرای دولت وقت، در متن برنامه اول توسعه کشور گنجانده شد ؛ بسیاری از برنامه‌ریزان و ناظران برنامه‌های کلان از این موضوع غفلت می‌‌کردند که دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران همواره مترصد تبدیل فرصت‌های ملت ایران به تهدید هستند.

برای مثال، در جهت‌دهی نامرئی تحولات جمعیتی جوامع گوناگون به‌سوی تأمین منافع قدرت‌های فرامنطقه‌ای، همین بس که برژینسکی، سیاستمدار کهنه‌کار و مشاور امنیت ملی سابق آمریکا، اظهار داشته است که «از فکر کردن به حمله پیش‌دستانه علیه تأسیسات هسته‌ای ایران اجتناب کنید و گفت‌وگوها با تهران را حفظ کنید. بالاتر از همه، بازی طولانی‌مدتی را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست.»[۸] بنابراین، تصحیح روند خطای گذشته ضرورتی انکارناپذیر است.

پیامدهای امنیتی کاهش جمعیت در ایران

الف) «جمعیت» به‌مثابه مفهوم پایه‌ای امنیت؛

امروزه بحث‌های مرتبط با جمعیت از انگاره‏‌هاى امنیت ملى یک کشور تعریف ‌گردیده و از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. مسئله جمعیت که در مباحث راهبردی به عنوان «منابع انسانی» مطرح می‌شود، از جمله مؤلفه‌ها و شاخصه‌های اصلی در تعریف «قدرت ملی» کشورها به شمار می‌رود، تا جایی که برای صیانت از این «مؤلفه قدرت» حاضر به برافروختن نائره جنگ‌های خونین به‌راه اندازند. مصداق روشن این بحث، رویکرد کشور روسیه در حمله مستقیم نظامی به جمهوری گرجستان در ۱۷ مردادماه سال ۱۳۸۸ است که به دلیل دفاع مستقیم از جمعیت روس‌تبار آن کشور صورت گرفته است.[۹]

از سویی دیگر، تأمل در رویکرد سازمان‌های بین‌المللی به مسئله جمعیت، ارتباط مستقیم آن را با مفهوم امنیت آشکار می‌سازد. از آنجا که در آموزه‌های ماسونیت و صهیونیسم، ازدواج و تولیدمثل جایگاه ویژه‏اى دارد، سازمان بهداشت جهانی با اینکه مشوق‌های فراوانی به ایران و برخی دیگر از نقاط جهان برای کاهش جمعیت ارائه داد، رژیم جعلی و نامشروع اسرائیل را از برنامه‏‌هاى کنترل جمعیت سازمان بهداشت جهانى مستثنى کرد.

همین موضوع نشانگر آن است که در لوای شعارهای فریبنده سازمان‌های متولی کاهش جمعیت در جهان، برنامه‌های مخربی برای کاهش منابع انسانی کشورهای معارض با نظام سلطه غرب تدارک دیده شده است.با وصفی که گفته شد، نکته بسیار حائز اهمیت، بازی دوگانه نظام سلطه غرب با موضوع ایران و ایرانی است. از یک سو برنامه کنترل جمعیت ایران با تبلیغ و تشویق گسترده رسانه‏هاى غربى به همراه ارائه انواع مشوق‌های مالی و امکانات پزشکی مواجه می‌شد.

از طرفی دیگر، دولت ایالات متحده آمریکا با همراهی کشورهای اروپایی در رسانه‌های دیداری و نوشتاری جهان بر ترویج سه مفهوم ذیل همت مضاعف گماشتند:نخستین مفهوم، گزاره «اسلام‌هراسی»[۱۰]است. این مفهوم، بر ترساندن «افکار عمومی مردم دنیا» از دین مبین اسلام به‌عنوان منشأ خشونت، تروریسم و تحرکات افراطی در جهان تمرکز داشته است. دومین مفهوم، گزاره «شیعه‌هراسی»[۱۱] است که این مفهوم نیز بر ترساندن «افکار عمومی جهان اسلام» از اندیشه برخاسته از «مکتب اهل‌بیت»(علیهم‌السلام) تأکید داشته است. سومین مفهوم، گزاره «ایران‌هراسی»[۱۲] است که بر ترساندن «همسایگان منطقه‌ای ایران» تمرکز داشته است.

ب) نسبت مفهوم «تحدید نسل» با نظریه راهبردی «هارتلند»؛

۱- در راهبردهای نظامی، همچنان تسلط بر قلمروهای راهبردی در رأس اهداف دولت‌های زیاده‌خواه قرار دارد. روند کنونی بیشتر بیانگر این موضوع است که قدرت جهانی را کسی خواهد داشت که بتواند بر منابع و خطوط انرژی (نفت و گاز) تسلط داشته باشد. این تفکر راهبردی قبل از هر چیز کنترل بر مناطق دارای ذخایر نفت و گاز در مقیاس کلان را در مدنظر دارد.

خلیج‌فارس و پس از آن دریای مازندران، آسیای مرکزی و قفقاز و سرزمین‌ها و راه‌های مجاور آن (در کشورهای اطراف و عبوری) مانند افغانستان، پاکستان، ترکیه و روسیه در ارتباط با حلقه‌های انرژی جهانی مورد توجه هستند. جالب آنکه این محور حساس انرژی در جهان در معرض شدیدترین تبلیغات رسانه‌ای به همراه ارائه مشوق‌های گوناگون جهت کاهش جمعیت قرار دارند.

۲٫ یکی از ویژگی‌های اصلی نظام بین‌الملل، اهمیت یافتن «اقتصاد» در عرصه جهانی است. در حال حاضر «قدرت اقتصادی» تا حد زیادی، تعیین‌کننده جایگاه و نقش کشورها در عرصه روابط بین‌الملل است. از این‌رو مناطقی که از نظر انرژی غنی باشند اهمیت فوق‌العاده می‌یابند و «اقتصاد مبتنی بر جغرافیا»[۱۳] موقعیت آن مناطق را برجسته خواهد کرد. بر این اساس، در توازن قدرت‌های آینده، برتری متعلق به قدرتی خواهد بود که بر مناطق اقتصادی (ژئواکونومیک) جهان مسلط شود.

از این نظر هر کشوری که بر خلیج‌فارس تسلط داشته باشد، به موقعیت برتر در صحنه بین‌المللی و در واقع بر «هارتلند» جهان دست پیدا خواهد کرد. در ارزیابی‌های کلی گفته می‌شود، «جغرافیای سیاسی» (ژئوپولیتیک) خلیج‌فارس دچار تحول اساسی شده است و در نظریه‌های راهبردی اخیر، خلیج‌فارس به «قلب زمین» (هارتلند) تبدیل شده است. حال، چنین منطقه حساسی از جهان (توسط دشمنانش) در معرض مشوق‌های مزورانه کاهش جمعیت قرار گرفته است.

پیامدهای سیاسی کاهش جمعیت در ایران

الف) بررسی جایگاه «جمعیت» در قدرت سیاسی ایران از دیدگاه «اتاق‌های فکر»[۱۴]؛

نحوه طرح مفهوم «قلب زمین» (هارتلند) توسط یکی از «اتاق‌های فکر» دشمن، این نکته را روشن خواهد که در پی لبخندها و ژست‌های بشردوستانه، چه دیدگاه‌های خطرناک و کینه‌های عمیقی نهفته است.«کمیته خطر جاری»[۱۵] از زمان تأسیس تاکنون، رسالت اصلی خود را شناسایی مهم‌ترین خطرات پیش روی دولت آمریکا و بررسی نحوه مقابله با آن اعلام کرده است[۱۶] به نحوی که امروزه، مرکز ثقل فعالیت خود را مقابله با قدرت نوظهور منطقه‌ای یعنی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داده و در همین راستا به طراحی پروژه‌ای اقدام کرده که به «پروژه دلتا» یا همان جنگ نرم مشهور شده است.

توصیه جدی طیف گسترده‌ای از پژوهشگران «کمیته خطر جاری» به دولتمردان آمریکایی، امتناع از ورود به عرصه «جنگ سخت» و حمله نظامی به جمهوری اسلامی ایران بوده است. آن‌ها با ارائه تحلیلی واقعی از عناصر قدرت ملی و دفاع همه‌جانبه جمهوری اسلامی ایران در مقابل هرگونه تحرک نظامی، جنگ سخت را فاقد کارآیی لازم دانسته و تصمیم‌گیران دولت آمریکا را به اتخاذ الگوی تقابل با شوروی سابق، مبتنی بر «پروژه جنگ نرم» و «فروپاشی از درون» ترغیب کرده‌اند.[۱۷]

«مارک پالمر»، معمار طرح دلتا، از اعضای برجسته این کمیته و چهره بانفوذ دستگاه سیاست خارجی آمریکا، به صراحت با طرح تهاجم نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران مخالفت و اعلام کرده است: «ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین‌الملل به قدرتی کم‌بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمی‌توان با یورش نظامی، آن را سرنگون کرد.»بنابراین روشن است که اندیشکده‌های مرتبط با دشمنان اسلام و ایران به دقت دو مفهوم «کمیت جمعیت» و «کیفیت نیروی انسانی» مردم ایران را رصد می‌کنند و کاهش جمعیت ایران، یکی از آرزوهای دیرینه آنان بوده است.

ب) مأموریت فراملیتی برای تبلیغ دین مبین اسلام و مکتب اهل بیت (علیهم‌السلام)؛ تکوین مفهوم «مأموریت فراملیتی برای تبلیغ» برگرفته از آموزه­های صریح و روشن دین مبین اسلام است. اسناد قطعی تاریخی حاکی از آن است که در گذشته، ترویج اسلام و مکتب اهل بیت(علیهم­اسلام) در برخی از نقاط جهان محصول مهاجرت­ها، تجارت و رفت و آمد ایرانی­ها بوده است. اهمیت این مسئله به‌قدری بالاست که بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (رحمت‌الله علیه) در کنار «امر اساسی حاکمیت»[۱۸] که موضوع حساس «قضاوت» و «امور حقوقی» جامعه است، به صراحت تمام، ضرورت «تبلیغ» را یادآور شده­ اند.

آن حکیم فرزانه در ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۲ در جمع دانش­آموختگان امور تربیتی و قضایی قم، اعضای ستاد انقلاب فرهنگی و… فرمودند: «…من تشکر می‌کنم از همه آقایانی که در این امور دخیل هستند و مشغول خدمت و فداکاری هستند، در عین حال از آن‌ها تقاضا دارم، و از همه حوزه‌های علمیه در هر جا که هست، این تقاضا را دارم که دامن به کمر بزنند و نقیصه‌های سابق را، که عقب‌افتادگی‌های سابق را جبران کنند.

مبلغ درست کنند، قاضی درست کنند. چیزهایی که احتیاج دارد اسلام به آن‌ها؛ و تبلیغ اسلام به غیر از این‌ها، یا عمل کردن به احکام اسلام بدون آن‌ها نمی‌شود. بنابراین، با این همه تبلیغات علیه ما، ما هم باید تبلیغات داشته باشیم. ما باید اعزام مبلغ در خارج بکنیم به آن قدری که میسور است برای ما؛ و امیدوارم که موفق بشوید، آقایان موفق بشوند هم در دانشگاه و هم در فیضیه، موفق بشوند به اینکه تربیت کنند عده زیادی را از زن و مرد برای تبلیغ…»[۱۹]

نتیجه این بحث آن است که کاهش جمعیت کشورمان، تأثیر مستقیمی در کندی آهنگ این حرکت جدی آیینی و انقلابی خواهد داشت. این در حالی است که فرقه ضاله وهابیت با تبلیغات بسیار وسیع و گسترده در جهان اسلام، بخش اعظم آموزه­های فرق گوناگون اسلامی را هدف گرفته است.

پیامدهای اجتماعی کاهش جمعیت در ایران

همان گونه که در مقدمه این نوشتار اشاره شد، مهم‌ترین دلیلی که «اولین دولت» پس از جنگ تحمیلی برای جلوگیری از روند رشد جمعیت در ایران ارائه کرد، «ایجاد فرصت لازم برای ترمیم آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی ناشی از جنگ» بود. امروزه به اثبات رسیده است که کاهش جمعیت ایران نه‌تنها فرصتی برای ترمیم آسیب‌های اجتماعی نخواهد بود، بلکه خود، معضلات اجتماعی گوناگون را سبب خواهد شد.

ضمن آنکه بر این نکته تأکید می‌‌شود که رشد مکفی جمعیت ایران، ایجاد‌کننده انگیزه و به وجودآورنده نقطه هدف در ایجاد فرصت‌های گوناگون شغلی، ایجاد زمینه‌های آموزشی، بهداشتی، مسکن و دیگر بسترهای لازمه حیات در کشورمان خواهد بود. برای مثال، در پی افزایش آهنگ رشد جمعیت در دهه ۱۳۶۰ که به ایجاد جامعه‌ای جوان و جمعیت ۱۸ میلیونی دانش‌آموزی در دهه ۱۳۷۰ منجر شد؛ در دهه ۱۳۸۰ شاهد پیشرفت‌ها، نوآوری‌ها و سازندگی‌های شگرف به دست همان نسل جوان یادگار دهه‌های گذشته بودیم.

ذکر این نکته شایان توجه فراوان است که اگر در دهه ۱۳۵۰ در زمان طاغوت، امر پزشکی و درمان را در سایه فروش روزانه شش میلیون بشکه نفت، به عهده پنج‌هزار پزشک وارداتی از بنگلادش و پاکستان گذارده بودند، اکنون نسل اول دوران انقلاب نه‌تنها همه تخصص‌های پزشکی و پیراپزشکی را پوشش می‌دهد و در حدود نود درصد داروهای ژنریک مورد نیاز کشور را می‌سازد، بلکه به شبیه‌سازی حیوانات اهلی و کشف داروها و روش‌های نوین پزشکی موفق شده‌ است و این دستاوردهای بدیع را نسل جوان و پویای پس از انقلاب در دیگر عرصه‌ها همچون فناوری‌های هسته‌ای، نانو و هوافضا و… و اجرای طرح‌هایی مانند غنی‌سازی اورانیوم و پرتاب ماهواره پژوهشی «امید» نیز داشته‌ است که این‌ها همه به برکت نسل‌های پس از انقلاب اسلامی و جمعیت جوان کشور است.با توجه به آنچه گفته شد، برخی تبعات اجتماعی کاهش جمعیت در کشور مورد بررسی قرار خواهد گرفت:

الف) جایگزینی نیروی کار (مهاجر خارجی) همراه با تبعات فراوان اجتماعی و اقتصادی آن.

یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی کاهش جمعیت در ایران، جایگزینی نیروی کار مهاجر با نیروی جویای کار داخلی است که در سال‌های گذشته شاهد تبعات فراوان اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و (حتی در بعضی موارد) امنیتی آن بوده‌ایم. برای نمونه، ازدواج‌های بی‌ضابطه با اتباع فقیر و محروم ایرانی و سپس رها ساختن هزاران فرزند بی‌سرپرست در استان‌های مختلف کشور، یکی از نمونه‌های قابل تأمل بوده است. از سویی دیگر، ایجاد مالکیت‌های غیر قانونی که در آینده به وجود آورنده مشکلات گوناگون حقوقی، سیاسی نیز خواهد بود.

ب) معضلات روحی و روانی نسل آینده به دلیل بهره‌مند نبودن از موهبت‌های اجتماعی خویشاوندی (شامل برادران، خواهران، عمه‌ها، خاله‌ها، عموها، دایی‌ها و…)

نکته دیگری که به نحو غیرمستقیمی به موضوع جمعیت و زادوولد در کشور بستگی پیدا می‌کند، موضوع «تشکیل خانواده» و «روابط خویشاوندی» است که در اسلام به هر دوی آن‌ها تأکید شده است. براساس اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «خانواده، واحد بنیادی جامعه اسلامی است که همه قوانین و مقررات و برنامه‌ریزی‌های مربوط، باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی برپایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»

بنابراین، عامل بنیادین گسترش جمعیت، خانواده است و خانواده به خویشاوندی وابسته است. جمعیت بدون خانواده زیاد نمی‌شود و خانواده بدون خویشاوندی و خانواده بزرگ و خاله و عمه و دایی و عمو دارای نقص‌های فراوان هنجاری خواهد بود. چراکه خانواده و سنت‌ها لازم و ملزوم یکدیگر هستند.

یعنی اینکه سنت، مؤید خانواده است و در مقابل، خانواده به پاسداشت سنت‌ها همت می‌گمارد. در چنین صورتی، باید برای اصلاح روند نامعقول کاهش جمعیت، بر روی مفهوم خویشاوندی تأکید جدی شود؛ در غیر این صورت، دو یا سه نسل دیگر جامعه ما با بحران خویشاوندی روبه‌رو خواهد بود.

ج) هنجار شدن فرهنگ اروپایی زندگی بدون فرزند در میان بخش(اندکی) از مردم ایران

اسناد روشنی وجود دارد که در جامعه اروپا به ‌علت فقدان جهان‏بینى معرفتى، بنیان خانواده‌ها آسیب‌های فراوانی را تجربه کرده است. یکی از این آسیب‌های بسیار جدی توافق بر تداوم زندگی بدون فرزند است به‌‏طورى‏ که به ‏همین ‏دلیل، نرخ رشد منفى را در این کشورهاى مرفه و ثروتمند تجربه می‌کنند.متأسفانه نگاهی اجمالی به پایگاه‌های اجتماعی در عرصه اینترنت، گواهی بر این ادعاست که نمونه‌های روشنی از پذیرش این هنجار منفی اروپایی در میان بخش(هر چند) اندکی از جامعه ایرانی رواج یافته است.

ح) کاهش جمعیت بخش کشاورزی و تأثیر مستقیم آن بر رونق اقتصادی کشور

برای درک اهمیت بخش کشاورزی لازم است به این نکته توجه شود که از دیدگاه برخی پژوهشگران، کشاورزی، شناسه تاریخ و تمدن بشریت است. هدف نهایی کشاورزی از دیرباز تأمین غذا به‌‌عنوان یکی از مهم‌ترین نیازهای حیاتی بشر تعریف شده است.

بنابراین امنیت غذایی دارای آنچنان اهمیتی است که امروزه به‌‌عنوان کالای عمومی تعریف شده و دولت‌ها موظف به تأمین آن شده‏اند. از سویی دیگر، «تأمین استقلال کشور» از اهداف محوری انقلاب اسلامی است. دستیابی به این مهم نیز بدون‏ توجه به تأمین مواد غذایی، امری محال است و با عنایت به اینکه بخش کشاورزی و منابع طبیعی، تأمین‌کننده مواد غذایی کشور است؛ لذا آسیب دیدن این بخش در حقیقت، برای استقلال و امنیت ملی کشور مخاطره‌آمیز است.

از طرفی، سیاست‌گذاران امور گوناگون در کشور اذعان ‏دارند کشاورزی در فرایند رشد و پیشرفت کشورمان نقش حیاتی رد و بسیج منابع برای توسعه این بخش را ضروری می‏دانند. «در برخی از کشورهای برخوردار از امکانات فنی حرفه‌ای با اتکا به فناوری‏های نوین و حمایت‏های هدفمند نسبت به ارتقای بهره‏وری و بهبود عملکرد در حوزه کشاورزی، با این حال با اعطای یارانه هدفمند (به اندازه نیمی از ارزش محصولات) از تولیدکننده محصولات کشاورزی حمایت به عمل می‏آید.»[۲۰]

در نظام جمهوری اسلامی ایران بخش کشاورزی وظیفه تأمین امنیت غذایی متکی بر تولید داخلی با استفاده علمی و کارآمد از منابع آب و خاک و سایر منابع و حفاظت از منابع طبیعی را به‏ عهده دارد. این بخش با برخورداری از حدود ۱۲ درصد تولید ناخالص داخلی، ۲۰ درصد اشتغال و سهم قابل توجهی از صادرات غیرنفتی و حدود ۸۰ درصد مواد غذایی مورد نیاز کشور، جایگاه والایی در اقتصاد ملی دارد. اعمال تحریم‌های دشمن، وزن استقلال غذایی در اتخاذ راهبردهای کلان کشور را دو چندان کرده است.[۲۱]

با وصفی که گفته شد، جوامع روستایی و عشایری به‌عنوان جامعه تولید‌کننده، بستر اصلی فعالیت‌های کشاورزی کشور بوده و هر تحولی در کاهش جمعیت کشورمان (در بخش کشاورزی)، تأثیر مستقیمی بر رونق اقتصادی کشور خواهد داشت که به آن اشاره خواهد شد:

۱٫ نقصان در تأمین و ارتقای امنیت غذایی و جلوگیری از نیل به خودکفایی در تولید محصولات اساسی کشور و در نتیجه ایجاد وابستگی به واردات محصولات راهبردی.

۲٫ بی‌نتیجه ماندن برنامه‌های اصلاح الگوی کشت و ضعف شدید بهره‌وری عوامل تولید محصولات کشاورزی.

۳٫ کاهش شاخص تغذیه و نیز کم شدن مصرف سرانه پروتئین حیوانی در کشور.

۴٫ کاهش کیفیت محصولات کشاورزی و اثرگذاری آن بر نظام سلامت و بهداشت کشور.

۵٫ سیر نزولی کشت‌های متراکم گلخانه‌ای با توجه به مزیت و بهره‌وری بالای آن در افزایش تولید و کاهش مصرف آب.

۶٫ کاهش سرمایه‌گذاری و از بین رفتن زمینه‌ها و انگیزه‌های جذب سرمایه‌های‌ داخلی به بخش کشاورزی.

۷٫ از بین رفتن ترکیب و تنوع نژادی گونه‌های دام، طیور و… در کشور. (برای نمونه در برخی روستاهای کشور فعالیت‌های دامداری به‌کلی از بین رفته است.)

۸٫ بی‌استفاده ماندن ظرفیت دانش‌آموختگان کشاورزی و منابع طبیعی کشور (که اغلب انگیزه‌ای برای بازگشت به روستاها و نیز فعالیت در رشته تحصیلی خویش ندارند).

۹٫ کهولت سن کشاورزان و کندی فوق‌العاده روند جایگزینی نیروهای جوان و خلاق.

نتیجه

اگر پذیرفتیم که زمینه وقوع چند جنگ خونین و خسارت‌بار تاریخ ایران (مانند حمله مغول، غارتگری اشرف افغان و جنگ‌های ایران و روس)، گزارش جاسوسان اعزامی مبنی بر قلت جمعیت و انتشار این جمعیت اندک در گستره وسیع سرزمینی ایران بوده است؛ این مسئله تردیدپذیر نیست که جمعیت مکفی(۱۵۰ میلیونی) در کنار وسعت سرزمینی ایران، ایجادکننده اقتصاد قدرتمند منطقه‌ای و به وجود آورنده نظام دفاعی برخوردار از نیروهای مکفی خواهد بود.

البته باید توجه داشت که آهنگ رشد جمعیت، مستلزم ایجاد فرصت‌های شغلی و زمینه‌های آموزشی، بهداشتی، مسکن و دیگر بسترهای لازم است تا موجبات ناهنجاری‌ها و دشواری‌های اجتماعی را فراهم نکند. در عین حال، ذکر این نکته شایان توجه فراوان است که تجربه هزاران سال زندگی اجتماعی بشر ثابت کرده است که جوهره وجودی انسان‌ها در مواجهه با سختی‌ها و مشکلات قوام خواهد یافت و استعدادهای درونی بشر شکوفا خواهد شد.به نظر می‌رسد رعایت چهار نکته مهم می‌تواند ارائه‌کننده افق‌هایی جدید برای پرداختن به موضوع حساس «جمعیت» در ایران باشد:

یک: در مقوله مطالعات درباره چگونگی «نیل به جمعیت مطلوب»، نیاز به تقسیم کار علمی وجود دارد و باید همه مراکز تحقیقاتی و دانشگاه‌های کشور موظف به انجام پژوهش‌های علمی (هماهنگ‌شده) در این زمینه باشند تا نتایج حاصل، از قوام و پختگی لازم برخوردار باشد.

دو: بازنگری در مبانی هستی‌شناسی و معرفت‌شناختی «دانش اقتصاد» که اباحی‌گری در شالوده آن جریان دارد و تنظیم حرکت در مسیر «اقتصاد اسلامی» مبتنی بر معارف قرآنی، که دورنمای روشن و مثبت جمعیتی را ارائه خواهد کرد.

سه: از آنجا که حضور جمعیت فعال در مرزهای کشور می‌تواند موجبات امنیت فراگیر در این نقاط را به‌ دنبال داشته باشد، انجام فعالیت حول دو محور می‌تواند بسیار راهگشا باشد: نخست، توسعه بخش کشاورزی در این نقاط است که می‌تواند به ثبات امنیت در مرزها کمک کند. دوم اینکه با توجه به طرح کلان ارتش جمهوری اسلامی ایران برای تشکیل «پادگان‌شهرها» کنار مرزهای وسیع ایران، این موضوع می‌تواند ایجادکننده ظرفیت‌های بزرگی برای مهاجرت‌های حساب‌شده به اطراف پادگان شهرهای یادشده و افزایش هدفمند جمعیت کشور باشد.

چهار: با توجه به اظهار نگرانی برخی‌ از ارائه مشوق‌های جمعیتی، نکته حائز اهمیت این است که رشد آگاهی‌های فرهنگی و اجتماعی مردم به قدری است که مشوق‌ها به هیچ‌وجه باعث افزایش افسارگسیخته جمعیت نخواهد گردید؛ بلکه مردم را نسبت به عواقب کاهش جمعیت کشور هوشیار می‌کند و احساس مسئولیت عمومی را برخواهد انگیخت؛ به‌‌ویژه آنکه اغلب خانواده‌های مؤمن و مذهبی از متن بیانات حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) وظیفه دینی و اجتماعی خویش را دریافت کرده‌اند.

پی نوشت:

[۱]- اواسط مرداد ۱۳۶۷ رژیم بعث صدام از آغاز حمله مجدد به مرزهای ایران و نیز گسیل منافقین به سمت کشورمان، تحت عنوان عملیات «فروغ جاویدان» نتیجه‌ای نگرفت و مجبور شد آتش‌بس را بپذیرد. حدود یک ماه بعد از این ماجرا، (شهریور ۱۳۶۷) سازمان برنامه و بودجه کشور با برگزاری نشستی در مشهد مقدس، درباره رشد جمعیت کشور، به دولت وقت هشدار داد.

[۲]- Population policy.

[3]- محمدجواد محمودی، «تحولات جمعیتی، چالش‌های پیش‌رو و لزوم تجدیدنظر در سیاست‌های جمعیتی ایران»، فصلنامه نگاه دوم، شماره ۱۱ و ۱۲، تابستان و پاییز ۱۳۸۹، ص ۵٫

[۴]- سیدمهدی امانی، جمعیت‌شناسی عمومی ایران، تهران، سمت، چاپ چهارم، ۱۳۸۸، صص۸۵و۸۶٫

[۵]- ابراهیم شفیعی سروستانی، رسانه ملی و سیاست تغییر سیاست جمعیتی، قم، مرکز پژوهش­های صدا و سیما، ۱۳۹۱، ص ۲۱٫

[۶]- برای مطالعه متن کامل مصاحبه در این زمینه ر.ک: «من مخالف سیاست فرزند کمتر، زندگی بهتر بودم»، گفت‌وگو با دکتر علیرضا مرندی در پایگاه اطلاع‌رسانی «مهرخانه»: http://mehrkhane.com/fa/print/3534

[7]- بریتانیا در قرن نوزدهم میلادی و دولت آمریکا به همراه اتحادیه اروپا پس از جنگ جهانی دوم.

[۸]- خبرگزاری فارس، ۱۵/۱۲/۱۳۸۸، خبر شماره ۸۸۱۲۵۰۲۲۶٫

[۹]- مجید علیمحمدی، «منابع تنش و تهدید ایران و جمهوری آذربایجان» فصلنامه مطالعات سیاسی روز، سال دهم، شماره ۴۰، تابستان ۱۳۹۰، ص ۱۵۶٫

[۱۰] – Islam Phobia.

[11] – Shi’a Phobia.

[12] – Iran Phobia.

[13] – Geo Economic.

[14]- معاونت سیاسی سپاه (به فضل خدا) در آینده نزدیک درباره کارکردهای اتاق‌های فکر دشمن بحث مستوفایی را تقدیم خواهد کرد.

[۱۵] – The Committee on the Present Danger (CPD).

2- مصطفی دلاور پوراقدم، مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، گزارش شماره مسلسل: ۱۰۸۶۵

۳- همان.

۱- بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی(با هر نگرش و تفکری) «قضاوت» و امر قضا را محور اساسی حاکمیت تلقی کرده­اند.

 

[19]- صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی«ره»، تهران ۱۳۷۸، جلد ۱۸، صفحه ۱۰۵٫

 

[20]- گزارش راهبردی وزیر کشاورزی دولت جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۲۴/۵/۱۳۹۲ به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مجلس شورای اسلامی.

 

[21]- همان، ص۴٫

 

مجید علیمحمدی

 

منبع: علیمحمدی/”>بصیرت