ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
الهه كولايي از پيش‌شرط‌هاي توسعه مي‌گويد

باید فرهنگ بومی را بازسازی کرد

شهروندان:
آیا کشوری می‌تواند دیواری به دور خود بکشد و به توسعه برسد؟ یا اینکه در دنیای امروز تنها با بخشی از دنیا رابطه داشته باشد و به توسعه برسد؟ آیا مفهوم وابستگی و استقلال همان معانی سابق خود را دارد؟ آیا کشورهای توسعه یافته به کشورهای توسعه نیافته نیازمندند؟ فرهنگ چه نقشی در رابطه متقابل دو دنیای توسعه یافته و توسعه نیافته دارد؟

الهه کولاییاینها سوالاتی بود که با دکتر الهه کولایی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در میان گذاشتیم. او که دکترایش را در رشته روابط بین‌الملل دانشگاه تربیت‌مدرس گرفته مدت‌ها در وزارت خارجه ایران کار می‌کرده است و در مجلس ششم نیز نماینده بوده و رییس گروه دوستی ایران با کشورهایی چون روسیه، فنلاند و لیبی بوده است.

کولایی که چند کتاب هم در این حوزه و حوزه‌های دیگر نوشته معتقد است برای رسیدن به توسعه و باتوجه به موقعیت ژئوپولتیک ایران می‌توان و باید با هر دو بلوک قدرت شرق و غرب توامان رابطه داشت و استفاده کرد. او تقویت فرهنگ بومی و توجه به ظرفیت‌های ایرانی و اسلامی را برای مقابله با تهاجم فرهنگی و برقراری رابطه سازنده با غرب و در نهایت رسیدن به توسعه بومی مفید می‌داند.

  • روابط خارجی کشورها تا چه اندازه در فرآیند توسعه‌یافتگی‌شان نقش دارند؟

این باور راسخ وجود دارد که میان سیاست داخلی و سیاست خارجی کشورها رابطه مستقیمی برقرار است. همانقدر که سیاست داخلی می‌تواند در فرآیند توسعه تاثیرگذار باشد، سیاست خارجی نیز تاثیرگذار است. به‌ویژه در عصر جهانی شدن که تاثیر این دو حوزه بر توسعه بسیار بیشتر از گذشته شده است.

در گذشته نیز تاثیرپذیری کشورهای کمتر توسعه یافته و مستعمره‌های پیشین از تحولات بیرونی زیاد بوده اما در دهه‌های اخیر، به‌ویژه با تشدید فرآیند جهانی شدن، این تاثیر بیشتر هم شده است. چون روابط جامعه جهانی گسترش یافته و بر این روابط بین‌الملل قواعد و هنجارهایی حاکم است که می‌تواند برای کشورهای در حال توسعه جهان محدودیت‌هایی ایجاد کند. محدودیت‌هایی که نمی‌توان نسبت به آنها بی‌تفاوت بود. البته این موضوع به‌گونه‌های متفاوت درباره کشورهای پیشرفته جهان هم درست است، مانند موضوع امنیت که غیر قابل تجزیه و کاملا مفهومی جهانی شده است.

  •  آیا نمونه‌هایی در دنیا داشتیم که به دور خود دیوار کشیده باشند اما حداقل از لحاظ اقتصادی به توسعه دست یافته باشند؟

در زمان‌های گذشته شاید در پرتو روابط محدود کشورها، استقلال و خودکفایی معنایی داشت، اما در دهه‌های اخیر و در شرایط جهانی‌شدن، این مفاهیم، معنای گذشته خود را از دست داده‌اند. شاید مهم‌ترین نمونه اتحاد جماهیر شوروی باشد که با انقلاب ۱۹۱۷ در برابر نظم جهانی سرمایه داری قرار گرفت و نظم جهانی را به چالش کشید. انقلابیون شوروی قصد داشتند نظام سرمایه داری جهان را از بین ببرند و سوسیالیسم و سپس کمونیسم را جایگزین آن سازند. اما چندین دهه طول کشید که رهبران کمونیسم این واقعیت را قبول کردند که این سیاست، بسیار پرهزینه و غیرعملی است.

آنها هزینه‌های گزافی در این چند دهه بر کشور و مردمان‌شان تحمیل کردند. آنها می‌خواستند خواسته‌هایشان را بر واقعیت‌ها غالب کنند و در رقابت و دشمنی با ایالات متحده امریکا پیشرفت کنند، اما سرانجام به بی‌ثمر بودن کشیدن پرده آهنین به دور کشورشان پی‌ بردند. رهبران شوروی فهمیدند که باید رابطه‌شان را با کشورهای غربی هم گسترش دهند و تنها نمی‌توانند با کشورهای تحت سلطه خود یا مستعمره‌های پیشین روابط خود را تنظیم کنند. نمونه دیگر آلبانی است در شرق اروپا.

انور خوجه، رهبری حزب کمونیست این کشور با کشیدن دیواری به دور آن، امکان هرگونه نفوذ خارجی را از بین برد. اما کشور در عرض چند سال تبدیل به یک کشور قرون وسطایی شد. این مرگ او و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که راه تعامل آلبانی با دنیا را باز کرد. یا چین که با آمدن دنگ شیائو پینگ و با ایدئولوژی‌زدایی از سیاست خارجی چین، روابط خارجی خود را در مسیر تعامل با دنیا برگزید و در پرتو این همکاری، جذب سرمایه کرد و با آن تکنولوژی خارجی اخذ کرد و با تغییر این رابطه توانست به قدرت اقتصادی جهانی تبدیل شود. چین با جذب عظیم سرمایه‌های خارجی و وارد کردن تکنولوژی پیشرفته، عرصه‌های رقابت را بر قدرت‌های بزرگ جهانی تنگ ساخته است.

  •  بعضی‌ها به جای رابطه با غرب، رابطه با شرق را برای توسعه‌یافتگی کشور پیشنهاد می‌کنند. آیا این راه نتیجه بخش است؟

کسانی‌که نگاه به شرق دارند و کشورهای شرقی را چاره خروج از توسعه‌نیافتگی می‌دانند، به این نکته توجه ندارند که همان کشورهای شرقی مورد پیشنهاد، نیز پیشرفت‌شان را در سایه رابطه با دنیای غرب دنبال می‌کنند. در عین حال موقعیت ژئوپولتیک ایران به ما این امکان را می‌دهد که هم با کشورهای شرقی و هم با کشورهای غربی رابطه سازنده‌یی داشته باشیم و همزمان به هر دو بخش شرق و غرب جهان توجه کنیم.

ما در گذشته نیز تجربه خوبی در این زمینه داشتیم. در دو دهه ۴۰ و ۵۰ خورشیدی، شاه با استفاده از سیاست تنش‌زدایی از روابط با امریکا و شوروی، تحت عنوان «سیاست مستقل ملی»، که خود تحت تاثیر روابط امریکا و شوروی بود، فضایی را به وجود آورد که توانست دیدگاه‌ها و اهداف خود را پیش ببرد. در آن دوره ایران تنها کشور جهان سومی وابسته به امریکا بود که می‌توانست از شوروی هم سلاح دریافت کند. روابط این دوکشور را که در کتاب «اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی» بررسی کرده‌ام، برای امروز نیز بسیار درس آموز است. بنابراین با در نظر داشتن این ویژگی ممتاز و منحصر به فرد کشورمان، نه‌تنها نباید از رابطه با همه کشورها غفلت کرد، بلکه همزمان باید هم به غرب و هم به شرق توجه داشت، تا منافع مان در این روابط افزایش یابد.

  •  ترس مخالفان برقراری رابطه با غرب این است که استقلال کشور به خطر افتد و کشور دچار سرسپردگی و وابستگی شود. در ضمن نگران تهاجم فرهنگی هم هستند. به چه شکل می‌شود در رابطه با غرب این ترس و نگرانی و دغدغه هم لحاظ شود و توسعه براساس فرهنگ بومی انجام پذیرد؟

تکیه بر فرهنگ بومی نیازمند به روز کردن مواریث فرهنگی و تاریخی است، چه ازنظر هویت ایرانی و چه از نظر هویت اسلامی. تنها با شعار دادن و سخنرانی کردن نمی‌توان مواریث فرهنگی و تاریخی را در خدمت نیازهای امروز به کار گرفت. بدون تردید نفوذ فرهنگی غربی در جهان واقعیتی است انکار‌ناپذیر، اما برای رویارویی با آن باید برنامه‌های عملی کارشناسی شده داشت. برای رویارویی با تهاجم فرهنگی سد بستن و استفاده از ابزارهای مکانیکی هیچگاه پاسخگو نبوده است. باید با نگاهی نرم‌افزاری با این «قدرت‌نرم» مواجه شد.

متاسفانه از «قدرت نرم» زیاد سخن گفته شده اما از لحاظ عملی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. اقناع و ارائه کردن مطلوب‌های مورد نیاز جامعه در این زمینه ضروری است. باید برای تغییر فرهنگ ابزارهای فرهنگی به کار گرفته شود و ابزار مکانیکی و نگاه سخت‌افزاری به حوزه فرهنگ، همان‌گونه که تا به حال نتیجه‌یی نداشته، در برابر نفوذ فرهنگ غربی نیز کارساز نخواهد بود. باید پذیرفت که در پرتو تعامل با جامعه غربی، می‌توان از جنبه‌های مثبت آن بهره‌مند شد. در عین حال باید این تعامل با ایجاد اقناع داخلی و بالابردن ضریب رضایت عمومی با اجرای سیاست‌های موفق در همه زمینه‌ها باشد. به ویژه در حوزه فرهنگ که باید راه را برای رویارویی موثر بگشاید. اما به نظر می‌رسد که چندان توجهی به این جنبه‌ها نمی‌شود و بیشتر بر سیاست‌های نادرستی تاکید می‌شود که اجرایشان در سال‌های اخیر رشد کرده و نادرست بودن‌شان بارها و بارها ثابت شده است.

  •  با آمدن دولت جدید آیا امیدی به تغییر سیاست‌های نادرست و اجرای سیاست‌های درستی که به آنها اشاره گردید، است؟

از آنجا که دولت جدید با شعار اعتدال و تدبیر برای فعلیت بخشیدن به امیدهای مردم، آرای خود را به دست آورد، می‌توان انتظار داشت که با به کارگیری نیروهای شایسته و کارآمد و استفاده از نخبگان و کارشناسان ارزنده در کشور، با تجهیز منابع انسانی در داخل و اتخاذ سیاست‌های موفق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، راه را بر نفوذ جنبه‌های منفی فرهنگ غرب محدود کند.

بدون تردید امکان بستن نفوذهای خارجی وجود ندارد، اما برای مقابله با آن، تجربه‌های موفقی هم در جهان وجود دارد. برخی کشورها در برابر موج جهانی شدن فرهنگ و دفاع از ارزش‌های بومی، سیاست‌های درستی اتخاذ کردند. باید پذیرفت نفوذ فرهنگی جهانی شدن در کشورهای مختلف، تفاوت‌های آشکاری با هم دارد. عوامل این تفاوت‌ها، باید به درستی مورد ارزیابی قرار گیرد. با پرهیز از ساده‌سازی و تقلیل گرایی و ندیدن جنبه‌های مختلف پدیده‌های اجتماعی، می‌توان در یک رویکرد عقلانی و علمی از تجربه‌های موفق کشورهای دیگر که مبتنی بر استقلال و حفظ هویت‌شان بود، استفاده کرد.

  •  مثل کدام کشورها؟

در شرایط جهانی شدن، نفوذ فرهنگ امریکایی در همه کشورها، کم و بیش، دغدغه‌های بسیاری به وجود آورده است. حتی برخی جوامع اروپایی را نیز نگران کرده، دیگر کشورها که جای خود دارند. اما باید دید در کشورهای دور و نزدیک پیرامون ایران کدام کشورها توانستند در رویارویی با غرب، در حفظ هویت فرهنگی و بومی خود موفق شوند. کشورهای شرق آسیا توانستند در مقابل نفوذ تردیدناپذیر فرهنگ غرب، فرهنگ بومی خود را بازسازی کنند. در ایران نیز می‌توان این کار را کرد. یعنی زبان فارسی، تاریخ باستانی و میراث فرهنگی در کنار آموزه‌های دینی می‌تواند جایگاه مناسبی به فرهنگ بومی بدهد. اما ابتدا باید تنوع فرهنگی در کشور به رسمیت شناخته شود و از تک صدایی و تحمیل روش‌های سلیقه‌یی و بی‌اساس پرهیز شود.

به نظر می‌رسد اکنون در حوزه فرهنگ تا حدودی پذیرش این تنوع مورد توجه قرار گرفته است. چنانچه متولیان فرهنگی بتوانند به خواسته‌های عمومی توجه کنند و با پرهیز از تک صدایی، اعمال سلیقه‌های خاص را کنار بگذارند و به ظرفیت‌های علمی و فرهنگی جامعه در جهت رفع نیازهای کشور مجال دهند، بدون تردید فرهنگ ایرانی ظرفیت بالایی در رویارویی با تهاجم فرهنگی دارد. اما این مهم موکول به ایجاد فضای مناسب برای بیان دیدگاه‌های متفاوت و پرهیز از تحمیل نگرش‌های خاص به جامعه است.

 آیا کشورهایی هم بودند که در این زمینه موفق عمل کرده باشند؟

قبل از پاسخ به این پرسش باید بگویم که متاسفانه ایران به عنوان کشوری که ذخایر عظیم فرهنگی در اختیار دارد، قادر به حفظ و پاسداری از آن نبوده است. ما در سال‌های پس از انقلاب اسلامی، میراث فرهنگی ایرانی را چندان مورد توجه قرار ندادیم. درست برخلاف پیش از انقلاب اسلامی که همواره میراث ایرانی در اولویت قرار داشت و به میراث اسلامی توجه نمی‌شد. پس از انقلاب، بعد ایرانی هویت ما مورد بی‌مهری قرار گرفت.

این رویکرد پاسخگوی نیازهای جامعه نبود. به همین دلیل ما با وجود در اختیار داشتن ظرفیت‌های گرانبهایی از ذخایر ایرانی و اسلامی، ناچاریم به مدل‌هایی مانند مالزی و حتی پاکستان و هندوستان به عنوان مدل‌های موفق اشاره کنیم که فرهنگ‌های بومی آنها توانستند در کنار دستاوردهای فرهنگی جهانی به حیات خود ادامه دهند. در این جوامع تلاشی برای سدسازی مکانیکی در برابر جهانی شدن صورت نگرفت. مثلا لباس زنان پاکستانی یا هندی همچنان ارزش و اعتبار خود را حفظ کرده است و در عین‌حال مدل‌های غربی نیز در این کشورها مورد استقبال قرار گرفته‌اند.

در آنجا اکثر زنان ترجیح می‌دهند از لباس‌های رنگی و محلی خود استفاده کنند، اما در کشور ما با انتخاب حجاب خاص، شاهد هستیم که مدل‌های ملی و بومی به فراموشی سپرده شده‌اند. رنگ و پوشش‌های شاد در روستاها که متناسب با طبیعت بود و شادی و سرزندگی را به جوانان و مردان و زنان جامعه منتقل می‌کرد، به دلیل «تحمیل نگرشی خاص»، جایش را به لباس‌هایی با رنگ‌های تیره داد و آثار روانی و فرهنگی خود را هم برجا گذاشت. نتیجه‌اش این شد که حجاب کنونی جامعه اسلامی ایران با تمام کشورهای اسلامی دیگر فرق دارد. لباس تنها نمونه‌یی از ظرفیت‌هایی است که ما می‌توانستیم با انتخاب گزینه‌های بومی، فشارهای بیرونی را کاهش دهیم.

  •  رابطه با دنیای غرب یک جاده دو طرفه است. در این جاده دو طرفه ما چه چیز برای ارائه به غرب داریم؟

ایرانیان همواره نقش بسزایی در فرهنگسازی و تمدن‌سازی داشتند. فرهنگ غنی ما در ابنیه و آثار تاریخی همچنان ساری و جاری است. ما شاهد استقبال گسترده از تولیدات فرهنگی و هنری ایرانی در سراسر جهان هستیم. اما متاسفانه دولت ایران نقش حیاتی خود را در این موضوع به خوبی ایفا نکرده است. برای نمونه به افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی اشاره می‌کنم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌توانست حوزه نفوذ فرهنگ ایرانی شود. ما می‌توانستیم با ابزار موسیقی و هنر و فرهنگ ایرانی حضور همه‌جانبه‌یی در این کشورها داشته باشیم.

بنابراین وقتی در حوزه همسایگان نتوانیم حضور و تحرک قابل قبولی داشته باشیم، طبیعی است که در اروپا و امریکا هم نمی‌توانیم حضور مثبت و موثری داشته باشیم. بی‌توجهی به زبان فارسی و از دست دادن کرسی‌های آموزش آن در سراسر جهان یکی دیگر از مظاهر این بی‌اعتنایی به ابزارهای روابط و نفوذ فرهنگی است. از این گذشته ایران یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان منابع انرژی در جهان است که خواه ناخواه در روابط نزدیکی با جامعه جهانی قرار دارد. گذشته از آن در پی فروپاشی اتحاد شوروی، جایگاه ایران در این منطقه از جهان، فرصت‌های بی‌نظیری را برای منافع ما ایجاد کرده، که بسیار مورد بی‌توجهی قرار گرفته و ما را وامدار تاریخ می‌سازد.

  •  آیا اصلا کشورهای توسعه‌یافته نیز درصورت عدم رابطه با کشورهای درحال توسعه متضرر می‌شوند؟

بدون تردید. ده‌ها سال است که در چارچوب نظریه‌های وابستگی متقابل، نیازهای کشورهای پیشرفته به جوامع در حال توسعه، مورد تایید قرار گرفته است. کشورهای پیشرفته هم به لحاظ منابع اولیه و مواد خام و هم انرژی و بازارهای مصرف نیازی غیرقابل انکار به جوامع درحال توسعه دارند. از این رو پیوندی ناگسستنی بین این جوامع ایجاد شده است. جوامع توسعه یافته برای تولیدات فرهنگی خود هم نیازمند کشورهای درحال توسعه هستند.

این یک رابطه متقابل است که منافعش نیز باید به صورت متقابل باشد. اما به‌طور طبیعی باتوجه به قدرت بیشتر کشورهای پیشرفته این رابطه تبدیل به یک رابطه نابرابر شده است که کشورهای کمتر توسعه‌یافته بیش از آنچه به دست بیاورند از دست می‌دهند. اما راه جبران این نابرابری و نبود موازنه به مسائل داخلی کشورها مربوط است. ضمن اینکه نقش سیاست‌های امپریالیستی و استعماری تاریخی این کشورها غیرقابل تردید است، اما سیاست‌های فرهنگی و داخلی کشورهای درحال توسعه و به ویژه نقش حکومت‌هایشان در قبال منافع داخلی و به سامان رساندن توانایی‌های توسعه کشور در ایجاد موازنه موثر است.

این کشورها باید در حوزه فرهنگی خودباوری ایجاد کرده و با سازمان دادن مشارکت مردم در همه زمینه‌ها و به حساب آوردن آرای آنان، وزنه‌یی قوی در مراودات بین‌المللی‌شان داشته باشند. انقلاب اسلامی نیز به این مهم توجه داشت. اکنون نیز باید در راستای بهبود روابط با کشورهای توسعه یافته، با به کارگیری آرای مردم و افزایش آگاهی جامعه، در روندی پایدار تلاش کرد و نبود موازنه در رابطه با غرب را به نفع کشور تغییر داد. در این راه باید با افزایش آگاهی‌ها و نهادمندکردن تحرکات اجتماعی در حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی به بهبود جایگاه کشور در روابط بین‌الملل کمک کرد.

  •  با این اوصاف آیا اراده‌یی برای ایجاد خودباوری فرهنگی در جامعه توسط دولت وجود دارد تا از تبعات منفی ایجاد رابطه در امان بمانیم؟

روی کار آمدن دولت اعتدال و تدبیر و امید در کشور، بیان این اراده در ملت برای جهت دادن به رفتارهای حکومت بود. رای مردم در خرداد ۹۲ نشان داد که به عقلانیت برای رسیدن به توسعه و تعامل در رفتارهای اجتماعی بها می‌دهند و خواستار ارتقای جایگاه ایران در جامعه جهانی هستند. به‌طور طبیعی این پیام به دولت منتقل شده است. دولت نیز با در نظر گرفتن اهمیت به کار گرفتن نخبگان فکری و کارشناسان ورزیده، می‌تواند کشور را در مسیر توسعه و ایجاد رابطه‌یی متوازن با غرب قرار دهد.

بدون تردید این یک راه بسیار طولانی است و موانع پیش‌رو به همین زودی‌ها قابل برداشته شدن نیست. این فرآیند نیازمند صبر و پایداری و مداومت در رویارویی با موانع داخلی و خارجی است. به نظر می‌رسد دولت در این زمینه باید بیش از پیش به منافع و سرمایه‌های داخلی توجه کند و زمینه را برای به کار گرفتن کارشناسان و متخصصان زبده که تعدادشان هم در کشور کم نیست فراهم سازد و به نهادینه ساختن نیروهای اجتماعی همت گمارد. در این راه وزارت کشور می‌تواند نقش اساسی در ایجاد و تقویت نهادهای مدنی داشته باشد و وزارت ارشاد نیز زمینه را برای به روز کردن داشته‌های فرهنگی ایرانی و اسلامی در مقابل فشارهای فرهنگ جهانی مهیا سازد. به نظر می‌رسد این همت وجود دارد، اما بدون تردید سنت‌های تاریخی و قبیله گرایی و خاندان گرایی همچنان مانع اساسی رسیدن به این مهم هستند.

  •  چطور می‌توان بر موانع داخلی در راه توسعه‌یافتگی غلبه کرد؟

رویارویی با غرب در گرو کارآمدی منابع داخلی، روش‌ها و سیاست‌های مناسب در پاسخ به نیازهای مردم است. بدون شک باتوجه به انقلاب ارتباطات و دست بالای غرب در تکنولوژی پیشرفت، نیاز به این کارآمدی غیرقابل انکار است. بنابراین با تجهیز منابع داخلی و سیاست داخلی موفق و کارآمد و استفاده از ظرفیت‌های گسترش روابط خارجی و اعتمادسازی جهانی، می‌توان این روابط را در همه زمینه‌ها ایجاد کرد. ما اکنون درصدر کشورهای جهان در حوزه فرار مغزها هستیم. اگر نتوانیم این روند را برگردانیم و جلوی فرار بیشتر را بگیریم، این نوع مباحث فقط در حد حرف باقی می‌ماند. پس ما نمی‌توانیم به آرمان‌هایمان برسیم. باید از طریق اجرای سیاستی درست و با تدبیر، امید را در جامعه تقویت کنیم. وظیفه دولت فعلی، اکنون بیش از هر زمان دیگری سنگین است.

چنانچه دولت بتواند ظرفیت‌های عظیم نیروی انسانی کشور را (به ویژه از میان زنان و جوانان) ساماندهی کند و شرایط مناسب برای به کارگیری نیروهای زبده و نخبه کشور فراهم سازد، می‌تواند زمینه نفوذ و تاثیرگذاری‌های بیرونی را کاهش دهد. آن‌گونه که اشاره کردم، جهانی شدن واقعیتی است که دیگر نمی‌توان در مقابل آن ایستاد. هیچ کشوری در جهان هم نتوانسته این کار را بکند، اما می‌توان با اتخاذ تصمیم‌هایی درست و با ایجاد تعامل داخلی و به کار‌گیری نیروی انسانی آماده به خدمتی که اینک در کشور وجود دارد، با تقویت نهادهای اجتماعی در زمینه‌های مختلف و مبارزه با فساد و رانت خواری و درنهایت بازسازی و تقویت اعتماد داخلی، به سمت کاهش نفوذهای بیرونی حرکت کرد.

 بابک مهدیزاده

اعتماد

برچسب‌ها : , , , ,