مهمترین بحران یا مسئله شهروندان چیست؟
شهروندان:
مسأله، مشکل، موضوع، معضل، آسیب و بحران هر یک مفهومی خاص با معانی خاص جامعه شناختی هستند. مفاهیمی که گاه در کلام مسئولان، کارشناسان و رسانهها به جای هم و بدون توجه به دامنه فراگیری و معنای جامعه شناختی هریک به کار گرفته میشوند.
اخاین کم دقتی به خودی خود آسیب زاست: از یک سو توجه و امکانات مالی جامعه را به جایی که نباید، سوق میدهد و بحران جدی دیگری را از مرکز توجه دور میکند و از سوی دیگر جامعه را بیجهت دچار دلهره میسازد.آیا ایدز در جامعه ایران واقعاً بحران است؟ در حال حاضر کدام یک از پدیدههایی چون ایدز، کمبود آب و خشکسالی و یا نابسامانی اخلاقی، بحران به حساب میآیند و مسئولان در کدام بخش باید تمرکز و توجه بیشتری داشته باشند؟ تفاوت این مفاهیم و مهمترین بحرانهای جامعه ایران را با چند کارشناس از حوزههای مختلف به بحث گذاشتهایم که میخوانید.
محمدمهدی فرقانی استاد ارتباطات: جدیترین بحران اخلاق است
مسأله، معضل و بحران. این سه عنوان درجات مختلف یک وضع غیرعادی را تداعی میکنند که خفیفترین آن مسأله است. وقتی مسأله پیچیده میشود به معضل تبدیل میشود؛ اما وقتی اوضاع از حالت عادی خارج میشود، بحران به وجود میآید. بحران یعنی وضعیتی که روند عادی زندگی را دچار تزلزل میکند.
برای مسأله با همفکری، مشورت و تحمل کردن شرایط میتوان راهحل پیدا کرد حتی اگر به معضل هم تبدیل شود چاره خواهد داشت؛ اما اگر به بحران تبدیل شود، تدابیر و اقدامات ویژهای میخواهد.
اکنون مهمترین بحران در جامعه ما، بحران اخلاق است که بسیار جدی و خطرناک است. این بی اخلاقی در حوزههای مختلف فردی، اجتماعی و اقتصادی به صورت فزاینده دیده میشود.
در اقتصاد، فساد گسترش یافته است و از خرد تا کلان، رفتار سالم اقتصادی کمتر دیده میشود. فساد مالی، رشوهخواری، رانتخواری و دزدی از بیتالمال همه نشاندهنده بحران اخلاقی در اقتصاد است. از نظر اجتماعی هم دروغ گفتن، ریا، شخصیت دوگانه داشتن و دورویی به رفتار عادی تبدیل شده که این موضوع خود را در وضعیت زندگی فردی مردم نشان میدهد. رابطه بین فرزندان و والدین و زن و شوهر کاملاً این بحران اخلاقی را نشان میدهد. البته به نظر من، این بحران اخلاقی از عرصه سیاست به جامعه سرایت کرده است. در واقع بخش عمده ناهنجاریها از عالم سیاست به جامعه نفوذ میکند که برای حل این بحران باید اصلاح ساختاری صورت گیرد.
بهرام عکاشه پدر علم زلزلهشناسی ایران: زلزله را جدی نگرفتهایم
من ترجیح میدهم به جای پرداختن به تعاریف نظری ، مصداقهای مسأله، معضل و بحران را توضیح دهم.مسأله، این است که ایران هزار گسل دارد. از این تعداد، ۱۰۰ گسل توانمند هستند و اگر زلزلهای بالای ۷ریشتر در این مناطق اتفاق بیفتد، فاجعه به بار میآید. معضل هم این است که شناخت ما از این ۱۰۰ گسل بسیار کم است چون علم زمینشناسی و ژئوفیزیک در ایران سابقه زیادی ندارد؛ اما بحران این است که هنوز موضوع زلزله را جدی نگرفتهایم و شاید حتی به وقوع این حادثه اعتقادی نداریم. علاوه بر اینکه امکانات، تجهیزات و بودجه کافی برای مواجهه با این واقعه را هم نداریم. مهندسان سازه همچنان روی گسلها ساخت و ساز میکنند و توجهی به حریم گسلها ندارند. اگر در تهران زلزلهای اتفاق بیفتد، تعداد کشتهها میلیونی خواهد بود و پایتخت برای چند سال تعطیل خواهد شد. بحران اصلی آماده نبودن برای وقوع زلزله در پایتخت است. باید ستاد بحران برای تهران تشکیل شود.
اسماعیل کهرم مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست: مهمترین مسأله اشتغال مردم است
مسأله، معضل و بحران حال حاضر کشور ،همگی در وضعیت اقتصادی و اشتغال مردم خلاصه میشود. سلامت و آموزش و پرورش هم وضعیت مناسبی ندارند که آن هم ناشی از مشکلات اقتصادی است.
اما اگر کمی دوراندیش باشیم میبینیم که مسائل رنگ عوض میکنند. دراین صورت بزرگترین بحران آینده، آب خواهدبود. آب زیرزمینی تهران، نیمی از میزان مصرف روزانه پایتخت را تأمین میکند که تا ۱۰ سال آینده نابود خواهد شد، یعنی ۲۴میلیون مترمکعب از میزان آب مصرفی از بین خواهد رفت؛ بنابراین همه برجها و شهرکهایی که تا به حال ساختیم متروکه خواهد شد. در آن شرایط مسائل اقتصادی، اجتماعی و آموزش و پرورش و بهداشت از اهمیت میافتند و مسأله، معضل و بحران شکل عوض میکند. بحران بستگی به نگرش ما دارد؛ اگر آیندهنگر باشیم میبینیم که بحرانهای شدیدی در قالب مسائل زیست محیطی به وجود خواهد آمد که فراتر از هر مشکلی است.
محمد سلطانی فر استاد روابط عمومی الکترونیک: بحران حول محور درآمد مردم میچرخد
بحران اصلی کشور، فضای اقتصادی حاکم بر کشور است. برای عبور از این بحران، باید از بحرانهای کوچک بگذریم.مسائل و معضلات اجتماعی و سیاسی، همه حول محور شغل و درآمد مردم میچرخد. باید فرهنگ کار در جامعه ایجاد شود. حتی سیاست خارجی کشور هم باید براساس جذب سرمایه برای ایجاد شغل در کشور باشد. اگر مدیریت کشور را به سمت حل مشکلات اقتصادی ببریم، گامی به سوی حل بحران برداشتهایم.
مرضیه بهرامی روانشناس اجتماعی: بیاخلاقی و بیتفاوتی بزرگترین بحران جامعه ماست
بحران موقعیتی است که اگر به آن توجه نشود به فاجعه تبدیل میشود.به عبارت دیگر مراحل چندگانه مشکلات عبارتند از: مسأله، معضل، بحران و فاجعه. بهنظر میرسد بزرگترین بحران حال حاضر بیاخلاقی و بیتفاوتی است که به وضوح در جامعه و خانوادهها دیده میشود.در ارتباطات بین اعضای خانوادهها هیچ اصولی وجود ندارد. در گذشته ما اصل احترام را در خانواده داشتیم و به آن پایبند بودیم اما حالا ارزشها و ارزشگذاریها ظاهری شده و کمتر افرادی را میبینیم که بر اساس اصول و ارزشها رفتار کنند.
در گذشته، ما «ادب آداب دارد» را میآموختیم ولی حالا دچار بیآدابی شدهایم. این بیاخلاقی در جامعه موجب شده تا افراد دچار بیتفاوتی شوند؛ همانطور که عضو آسیبدیده بدن از شدت درد بیحس میشود، بیتفاوتی هم از شدت درد بیاخلاقی ایجاد شده است.
غلامعلی دهقان عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه: بحران در انگیزه، هویت، شکاف طبقاتی و اقلیم ایران
در جامعه چند مسأله قابل توجه وجود دارد که مهمترین آن، انگیزه، هویت، شکاف طبقاتی و اجتماعی، مشروعیت نظام سیاسی و مسأله اقلیم ایران است.
به نظر میرسد رویدادهای سیاسی میتواند برخی از این مسائل را حل کند. بهطوری که انتخابات ۲۴ خرداد ماه امسال تا حدی شکاف اجتماعی ایجاد شده در چند سال اخیر را ترمیم کرد و مشروعیت سیاسی نظام را بالا برد. با این حال برخی از مسائل در کوتاه مدت قابل حل نیست که اگر به این موضوع توجه نشود، به معضل تبدیل میشود.
به موضوع انگیزه ایرانیان و جوانان باید توجه ویژهای شود. اکنون به دلایل مختلف در جوانان انگیزهای برای داشتن کارکرد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نمیبینیم که این زنگ خطری برای جامعه است.
عمدهترین دلیل ایجاد این بیانگیزگی مشکلات جامعه است که باید تلاش شود انگیزه میان جوانان بالندگی بیشتری داشته باشد.
مسأله هویت هم میتواند به معضل تبدیل شود. ایرانیها سه لایه تمدنی دارند؛ ایرانیت، اسلامیت و تجدد غربی. سالها طول کشید تا بین ایرانیت و اسلامیت در دوره صفویه پیوند برقرار شد. از دوره مشروطه به بعد هم درگیر ایجاد سازوکار بین این سه لایه تمدنی هستیم. به عنوان نمونه، در قانون اساسی هر سه بعد در نظرگرفته شده است. شکاف طبقاتی و اجتماعی هم مسأله دیگری است که به وضوح میتوان آن را در خیابانها دید. فراموش نکنیم که کشور ما در خاورمیانه قرار دارد و شکاف مذهبی میتواند به شکاف اجتماعی تبدیل شود. ایران به دلیل داشتن فرهنگ عمیق کمتر شاهد شکاف مذهبی شده اما این پتانسیل، بالقوه در جامعه وجود دارد و بدخواهان، به دنبال فعال کردن شکاف مذهبی هم هستند. بنابراین مسئولان باید بیشتر به وحدت مذهبی بپردازند.
مشروعیت نظام سیاسی هم با انتخابات سال ۹۲ بهبود پیدا کرده اما شرط تداوم آن، حضور همه جناحهای وفادار به نظام در صحنه است.
مسأله اقلیم هم باید مورد توجه قرار گیرد. موضوع آب و تالابها که حیات ایرانیان منوط به آن است هم در دهههای آینده به بحران تبدیل میشوند.
جامعه ایرانی با بحران خاصی در کوتاهمدت مواجه نیست اما اگر به مسائل موجود بیتوجهی شود، در میانمدت به معضل و بحران تبدیل خواهد شد. آنچه از خلال سخنان این چند چهره صاحبنظر به دست میآید این است که نباید به هر آسیب اجتماعی، به راحتی نام بحران یا معظل با فاجعه اجتماعی داد.در آمیختگی این عناوین و مفاهیم باعث میشود در تشخیص درمان مشکلات هم دچار خطا شویم.
مریم فرهمند
ایران