ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گزارشی از رواج گرایش جوانان به شغل‌های کاذب

فریاد بیکاری جوانان در پیاده‌روها

شهروندان:
شاید شما هم زمانی که به سمت محل کار خود می‌روید، در مترو یا معابر شهری، جوانانی را مشاهده کرده‌اید که از نظر تیپ ظاهری و وجهه اجتماعی شبیه شما باشند اما با کمال تعجب متوجه می‌شوید که با دستفروشی و پهن کردن بساط در نقاط پرتردد شهر به گذران روزگار مشغول هستند.

بیکاریشما با عبور از کنار آنها به محل کار خود می‌روید اما محل کار آنها همین جا کنار خیابان یا قطارهای پر از جمعیت مترو است. جوانانی که در نگاه اول به هیچ وجه باور کردن اینکه شغل آنها دستفروشی است برای شما ممکن نیست و اگر آنها را کنار بساط‌شان نبینید هرگز احتمال آن را نخواهید داد که شغل آنها دستفروشی باشد.

 فریاد بیکاری جوانان در پیاده‌روها

این جوانان که با شغل‌های کاذب سعی در امرار معاش خود و خانواده‌شان دارند همان نیروی جوان جامعه و بدنه فعال اجتماع هستند که با وجود تحصیلات دانشگاهی، تنها به دلیل کمبود فرصت‌های شغلی مناسب و فشار مخارج زندگی به دستفروشی و در اصطلاح مشاغل کاذبی مانند فروش سیگار و قلیان و فیلم‌های سینمایی در قالب سی‌دی تن داده‌ و پهن کردن بساط در کنار خیابان را تنها راه ممکن تلقی کرده‌اند.

 ویزیتوری و فروش سی‌دی‌های هالیوودی

در بین این جوانان هستند افرادی که تحصیلات دانشگاهی کارشناسی ارشد یا حتی بالاتر دارند اما به دلیل نیافتن شغل مناسب و مرتبط با رشته تحصیلی خود به چنین مشاغل کاذبی روی آورده‌اند، برخی از آنان در کنار خیابان به فروش سی‌دی‌های هالیوودی و پخش تراکت‌های تبلیغاتی مشغول هستند و عده‌ای با ویزیتوری روز را شب می‌کنند. برخی دیگر هم که دست‌شان به دهان‌شان می‌رسد با اجاره کردن زیرپله یا یک مغازه کوچک در زیرزمین مجتمع‌های تجاری به فروش اسنک و سمبوسه یا قلیان و سیگار و تنباکو مشغول شده‌اند.

 تحصیلات: کارشناسی ارشد، شغل: تراکت پخش‌کن!

یافتن چنین جوانانی کار مشکلی نیست و کافی است از منزل یا محل کار خود بیرون آمده و در کنار پیاده‌رو یا مترو چند تن از آنان را که به دستفروشی مشغول هستند ببینید. علی جوادی یکی از همین جوانانی است که در حوالی چهارراه ولیعصر(عج) تراکت‌های تبلیغاتی پخش می‌کند. علی در ابتدا تمایلی به صحبت نداشت و به نوعی از بحث درباره شغلش خجالت می‌کشید اما با اصرار، حاضر به مصاحبه شد. وی به خبرنگار اجتماعی«وطن امروز» می‌گوید: در حال تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در یکی از دانشگاه‌های همین حوالی است و به دلیل پرداخت مخارج تحصیل و خوابگاه دانشجویی مجبور است برای خود درآمدی کسب کند اما از سوی دیگر هیچ‌گونه شغلی که با رشته تحصیلی‌اش تناسب داشته باشد را نیافته و زیر بار مخارج زندگی به پخش تراکت تبلیغاتی روی آورده است.

 تهران تنها نیست

این معضل تنها به شهر تهران محدود نبوده و در بیشتر کلانشهر‌ها شاهد افزایش اشتغال جوانان به مشاغلی از این دست هستیم و این نگرانی به وجود آمده است که چرا باید به سادگی انرژی نیروی کار یک کشور هدر رفته و صرف مشاغلی شود که نه‌تنها برای امرار معاش جوانان کارا نیست، بلکه هیچ منفعتی هم برای اقتصاد کشور ندارد. واقعیت این است که اقدامات انجام شده در سال‌های گذشته در راستای کاهش نرخ بیکاری و اشتغال فارغ‌التحصیلان دانشگاهی اثرگذاری لازم را برای دغدغه بدنه فعال جامعه نداشته است و در برخی از موارد شاهد بیکاری پنهان یا میل به سمت اشتغال کاذب در بین جوانان هستیم که این موضوع برای فارغ‌التحصیلان یک جامعه، پیامدهای نامطلوبی خواهد داشت.

 زنگ خطر به صدا در آمد

اما درباره این موضوع محمد اعتمادی، کارشناس مسائل اجتماعی و استاد دانشگاه به «وطن امروز» می‌گوید: روی آوردن جوانان به این نوع اشتغال‌ها می‌تواند زنگ خطر جدی برای مدیران باشد؛ زمانی که شغل مناسب برای یک شخص وجود نداشته باشد جوان از این طریق احتیاجات خود را رفع می‌کند. وی با اشاره به اینکه روی آوردن به اشتغال‌های کاذب، فرار از واقعیت‌های زندگی است، می‌افزاید: در جامعه‌ای که بیش از ۷۰ میلیون جمعیت وجود دارد، ضرورت توجه ویژه به اشتغال باید سرلوحه کاری مدیران باشد و استفاده و بهره‌برداری صحیح از نیروی کار می‌تواند نقش بسزایی در کاهش این نوع فعالیت‌ها داشته باشد. این استاد دانشگاه در مورد نقش کارآفرینی در اشتغال می‌افزاید: برنامه‌ریزی صحیح برای سرمایه‌گذاری در بحث کارآفرینی می‌تواند زمینه‌ساز به وجود آمدن شغل‌های جدید و جذب علاقه‌مندان بویژه دانشجویان شود. به باور وی، ارائه تسهیلات لازم به جوانان برای روی آوردن آنها به کارآفرینی و خوداشتغالی می‌تواند نقش مهمی در کاهش آسیب‌های اجتماعی داشته باشد و وزارت کار به عنوان اولین مرجع کار و اشتغال در کشور باید تسهیلات لازم برای اشتغالزایی را در اختیار افراد متقاضی قرار دهد.

 چند پرسش مهم

آیا زمان آن فرا نرسیده است که به صورت جدی و با نگاه دغدغه‌مند این موضوع را دنبال کنیم؟ آیا نمی‌توان این موضوع را اولویت اول اجتماع تعریف کرد و با تکلیف بر سازمان‌ها و نهادها گامی برای ایجاد شغل و کاهش جمعیت بیکار کشور برداشت؟ آیا نمی‌توان با بازنگری در قانون بازنشستگی و کاهش مدت زمان خدمت شاغلان از ۳۰سال به ۲۵سال فضایی را برای اشتغال جمعیت جوان و پویایی که هم توان بالایی برای خدمت دارد و هم انگیزه بیشتر، فراهم آورد؟ موضوعی که در حال تبدیل شدن به نوعی بحران در جامعه است و می‌تواند عواقب و آسیب‌های اجتماعی بی‌شماری را همراه آورد.

 وطن امروز