ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت

جوانان و ازدواج

شهروندان – تقی آزادارمکی:
اگر کمی به‌اطرافمان نگاه کنیم با جمع کثیری از افراد ازدواج‌نکرده دختر و پسر روبه‌رو هستیم. ازدواج نکردن فقط به دختران اختصاص ندارد بلکه پسران هم به همان میزان در حال از دست دادن فرصت ازدواج هستند.

تقی آزادارمکی اکثر آنها به‌لحاظ اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی شرایط ازدواج را دارند ولی اقدامی در این زمینه صورت نمی‌گیرد. این‌طور نیست که افراد ازدواج نکرده دارای بیماری باشند و به‌دلیل مشکلاتی که مرتبط با بیماری‌شان باشد، نتوانسته‌اند ازدواج کنند.

با توجه به وضعیت افراد ازدواج نکرده که آن را در قالب افزایش سن ازدواج نکرده‌ها یاد می‌کنیم با این سوال اساسی روبه‌رو هستیم که ما با این مشکل چگونه می‌توانیم برخورد کنیم؟ آیا باید به تمجید ازدواج‌نکرده‌ها بپردازیم یا اینکه آنها را از افراد ناسالم بخوانیم و اساس مشکلات جامعه را به آنها وصل کنیم؟ من در پاسخ به این سوال فکر می‌کنم نیازمند تامل بیشتری هستیم. باید کمی دقت کنیم و شرایط پیرامونی‌مان را بهتر بشناسیم. شرایط پیرامونی ما دوگانه است. از یک طرف همه زمینه‌های وارد شدن به جهان مدرن را داریم و از طرف دیگر سعی داریم فرم و صورت ازدواج سنتی داشته باشیم.

محتوای ازدواج را مدرن خواسته‌ایم و شکل آن را سنتی. این اساس و آغاز گرفتاری است که آن را نمی‌شناسیم. مردم ما بد نمی‌دانند که در ظاهر سنتی ازدواج کنند یا سنتی خوانده شوند ولی در عمل مدرن عمل کنند. برای فهم این امر بهتر است به وضعیت ازدواج‌های صورت‌گرفته و وضعیت افرادی که ازدواج نمی‌کنند، توجه کنیم.

اکثر کسانی که ازدواج کرده‌اند داعیه مدرن دارند و ازدواج با الزام‌های مدرن را دنبال می‌کنند اما صورت آن را هنوز سنتی حفظ کرده‌اند؛ یعنی اهل آداب هستند، اهل مراسم هستند اهل بریز و بپاش هستند که از سنت آمده است اما محتوای آن را مدرن می‌خواهند. آنها همه امکانات لازم و مناسب و رسمی برای زندگی می‌خواهند. دختران ما به خواستگارانی پاسخ مثبت می‌دهند که توانایی مدیریت زندگی در حد طبقه متوسط را داشته باشند. همانطور که پسران ما به خواستگاری دخترانی می‌روند که این خواسته‌ها را داشته باشند. از دخترانی خواستگاری می‌کنند که به آنها کمک کنند تا در زندگی و شرایط مدرن از نوع طبقه متوسط بمانند نه اینکه کاهش موقعیت طبقاتی برایشان فراهم کنند. اینکه می‌گویم موجب نشوند تا کاهش موقعیت طبقاتی بیابند اشاره به این دارم که اکثر مردم شهری ایران خود را جزو طبقه متوسط می‌دانند.

دختران و پسران در این فضا زیست می‌کنند و در امر ازدواج به این اصل اهمیت می‌دهند و همسرانی را جست‌وجو می‌کنند که این نیاز را پاسخ دهند. این یک امر است که به‌سادگی در ایران از بین نمی‌رود. در کنار تغییر ایجادشده شرایط اقتصادی و اجتماعی زندگی خانوادگی به‌شکل سنتی نیز سخت شده است. در گذشته بیشتر افراد سال‌ها بعد از تشکیل زندگی متوجه می‌شدند که خانواده جدید دارند. این زمان همان زمان از دست دادن والدین بود. وقتی پدر و مادر که بزرگان خانواده بودند، فوت می‌کردند افراد ازدواج‌کرده احساس می‌کردند که خودشان زندگی مستقل دارند.

زمانی احساس مستقل‌شدن و دارای زندگی خانوادگی‌داشتن را پیدا می‌کردند که دارای فرزند بوده و بخش اعظم زندگی‌شان هم تمام شده بود. زمانی بود که خود جای والدینشان را گرفته و حکم پدر و مادربزرگ را داشتند. در حالی که امروز شرایط اینگونه نیست. افراد زمانی که ازدواج می‌کنند احساس می‌کنند که مسوول خانواده هستند. این احساس است که هم خوشایند است و هم هزینه‌بر؛ خوشایندی این نوع احساس همراه با هزینه‌های اقتصادی و اجتماعی است که تشکیل زندگی را سخت کرده است. درحالی که در گذشته هزینه زندگی کم بود و احساس زندگی مستقل هم در دوره میانسالی بعد از مرگ بزرگان خانواده به دست می‌آمد. با افزایش هزینه زندگی است که نسل جدید در ایران با حساب و کتاب اقدام به تشکیل خانواده می‌کنند. آنها خیلی سخت به ازدواج تن می‌دهند. یکی دیگر از عواملی که در این زمینه مداخله کرده، هزینه‌ای است که با تولد فرزند به وجود می‌آید. در گذشته تولد فرزندان برای خانواده جدید هزینه زیادی نداشت. در دوره جدید هزینه‌های آموزشی و اجتماعی فرزندان بر دوش والدین است.

در حالی که شرایط اقتصادی کمک کار نیست. سختی پیدا کردن شغل و درآمد و ساماندهی زندگی به‌لحاظ اقتصادی موجب شده است تا افراد یا به داشتن فرزند فکر نکنند و اگر هم فکر کردند مدیریت آن برایشان سخت شود. این هم یکی دیگر از عواملی است که نقش عمده‌ای در تغییر الگوی ازدواج دارد. در نتیجه وضعیت جدید که برای افراد قبل و بعد از ازدواج (ترکیبی از موقعیت طبقاتی، فرزندآوری، احساس مسوولیت خانوادگی و شرایط سخت اقتصادی و…) فراهم کرده در تولید الگوی جدید ازدواج نقش‌آفرینی کرده است. این شرایط به خودی خود حاصل نشده است. هم شرایط بعد از انقلاب اسلامی و هم آموزه‌های سیاسی و رسانه و شرایط جهانی و هم مداخله‌گری خانواده‌ها و نسل‌های جدید در این زمینه تعیین‌کننده بوده است. آنچه در فوق اشاره شد، درکی است که من از تغییر خانواده ایرانی و به‌طور خاص تغییر الگوی ازدواج در تهران و ایران دارم؛ درکی که نشان می‌دهد خانواده به شکل، سنتی است و محتوای مدرن دارد و همه افراد هم کم‌وبیش در این زمینه تلاش می‌کنند.

پس ازدواج در جامعه شهری ایرانی معاصر به لحاظ فرم و صورت، سنتی است و به لحاظ محتوا، مدرن است. این وضعیت دوگانه اساس بسیاری از مشکلاتی است که برای افراد فراهم کرده است. این مشکلات از قبل از ازدواج تا پس از آن ادامه دارد و در جایی موجب دردسر می‌شود و حوزه خانواه و جامعه را دچار مشکل می‌کند. با این وضعیت آیا هنوز هم می‌توان افراد را مقصر دانست یا اینکه باید جامعه را مقصر دانست؟ من شرایط را مهم‌تر از اقدام افراد می‌دانم. تازه اگر هم افراد تصمیمی بگیرند که در راستای شرایط باشد نتیجه مطلوب خواهد داد. با توجه به نکته و بحثی که اشاره شد باز برمی‌گردم به مساله اصلی: چرایی افزایش سن ازدواج: اینکه آیا درست است یا غلط، یا اینکه آیا باید آن را نکوهش کرد یا آن را واقعیت شمرد و منتظر استمرار آن بود؟ برای نهایی‌کردن بحث لازم است به چند نکته اشاره شود. اول اینکه افزایش سن ازدواج در ایران پدیده‌ای نوظهور است که در آینده باقی خواهد ماند. دوم اینکه عواملی که موجب ایجاد این پدیده شده‌اند تغییر موقعیت داده‌اند. شرایطی که موجب ایجاد آن شده‌اند با یک جابه‌جایی به عوامل بقای آن تبدیل شده‌اند. شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی که به بعضی از آنها در فوق اشاره شد، زمینه‌ساز شکل‌گیری این پدیده شده‌اند و قرار نیست که به‌سادگی زندگی ایرانیان را ترک کنند.

از طرف دیگر، این شرایط بعد از نقش‌آفرینی در ایجاد پدیده اشاره‌شده به عوامل و زمینه‌های بقای آن تبدیل شده‌اند. سوم اینکه به‌جای برخورد و نادیده‌گرفتن این پدیده باید آن را به رسمیت شناخت و به مدارای آن اقدام کرد. یعنی به‌جای برخورد با این پدیده باید مدارا پیشه کرد و زمینه‌ها و شرایط تغییر موقعیت را فراهم کرد. مدارا برای ایجاد شرایط مناسب و بهبود وضعیت و در نهایت وارد شدن به شرایط جدید است. در نهایت بهتر است به انتظار وقوع حوادث و اتفاقات دیگری در خانواده ایرانی بود. در آینده جامعه ایرانی ضمن اینکه با افزایش سن ازدواج همراهی خواهد کرد، راه‌های دیگری در زندگی جمعی را تجربه خواهد کرد، راه‌هایی که در حال حاضر در جامعه تهرانی و شهرهای بزرگ دیگر ایران آغاز شده است و روند آتی خانواده و زندگی اجتماعی را رقم خواهد زد.

 شرق