ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
ارتباط آموزش و پرورش با توسعه در گفت‌وگو با كاظم اكرمي

آموزش و پرورش، فرهنگ توسعه را باید نهادینه کند

شهروندان:
کاظم اکرمی از پیش از انقلاب معلم بوده و در عین حال فعالیت سیاسی نیز داشته است. چند باری هم بازداشت شد و دو سال هم محکوم به زندان. بعد از انقلاب عضو مجلس خبرگان اول و مدیرکل آموزش و پرورش همدان و سپس هم نماینده مردم کبودرآهنگ در مجلس اول.

کاظم اکرمیسپس در دولت میرحسین موسوی، وزیر آموزش و پرورش شد و بنابه گفته‌اش نخستین برنامه تغییر و تحول در آموزش و پرورش در همین دوره نوشته شد. دکترایش را در دانشگاه تربیت معلم گرفت و در دوره ریاست‌جمهوری خاتمی رییس این دانشگاه شد. او اکنون رییس یک دانشگاه غیرانتفاعی است و البته مشاور وزیر آموزش و پرورش.

اکرمی سال‌ها سابقه تدریس در آموزش و پرورش را دارد و از مدافعان سرسخت تحول و به روز شدن سیستم آموزش و پرورش مرتبط با توسعه کشور است. وزیر پیشین آموزش و پرورش و مشاور فعلی معتقد است که برای اجرایی شدن سند تحول و هماهنگ کردن برنامه‌های آموزشی و درسی با توسعه کشور نیاز به پیش‌زمینه‌هایی از قبیل تامین معیشت معلمان است.

  •  نقش آموزش و پرورش در فرآیند توسعه هر کشوری چه اندازه است؟

یکی از مسائل مهم علم توسعه، توسعه فرهنگی است و در این بین آموزش و پرورش از طریق کتب درسی و برنامه‌های درسی و معلمان نقش بسیار اساسی در ایجاد فرهنگ توسعه دارد. اصولا توسعه اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاصل تربیت است. در تمام جوامع توسعه یافته، درکنار قوای مجریه و قضاییه و مقننه که مسوولیت‌های مهمی در توسعه دارند بخش آموزش مهم‌ترین رسالت را در امر توسعه دارد. چون این بخش است که فرهنگ توسعه را در فرزندان کشور نهادینه می‌کند.

تحقیقی داشتم با عنوان فرهنگ توسعه‌آور و برنامه درسی متوسطه نظری که در آن باتوجه به نظرات مرحوم دکتر حسین عظیمی، مسوول سابق سازمان برنامه و بودجه شش معیار را برای توسعه فرهنگی در نظر گرفتم. معیارهایی که باید در تنظیم کتاب‌ها در آموزش و پرورش مورد توجه قرار گیرد تا توسعه حاصل شود. اما کتب درسی ما متاسفانه توسعه‌آور نیست. به دانش‌آموزان یاد داده نمی‌شود که هرچه در این عالم رخ می‌دهد علت یا عللی دارد. بنابراین فرزندان این مملکت وقتی مدیر یا وزیر یا وکیل می‌شوند نمی‌دانند که پدیده‌های اجتماعی دارای علل گوناگون هستند و باید برای حل‌شان علل را ریشه‌یابی کرد چون اگر مسوولان کشور این را می‌دانستند به جای برخورد با معلول‌ها، سراغ علت‌ها می‌رفتند؛ علت‌هایی که سبب ایجاد مشکلات شده‌اند.

ما اگر این فرهنگ را داشته باشیم و هرمشکلی را با توجه به علت‌هایش حل کنیم گام محکمی به سوی توسعه برداشته‌ایم. اما در ایران چنین چیزی نمی‌بینیم. مثالی می‌زنم. از اول انقلاب تا الان درباره پدیده اعتیاد، طلاق، رشوه، دزدی و دروغ حرف‌های زیادی شنیده‌ایم اما چرا این پدیده‌ها همچنان در جامعه وجود دارند چون کسی به دنبال علل این پدیده‌ها نبود. اکنون باید دید چه عواملی باعث شده نسل جوان ما نسبت به آداب و سنن ما بی‌توجه شود یا چرا رشوه و پارتی‌بازی و فرقه‌گرایی وجود دارد.

ما اگر علل را می‌شناختیم و برطرف‌شان کرده بودیم خیلی از مشکلات حل می‌شد. این دیدگاه را باید آموزش و پرورش در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در بین دانش‌آموزان نهادینه کند. کشورهای توسعه یافته به این مهم توجه کرده‌اند. سند تحول آموزش و پرورش تهیه شده است اما توجه به امر توسعه در آن کمرنگ است و در این سند حرف چندانی از توسعه زده نشده است. درحالی که ما باید افرادی تربیت کنیم که ضمن داشتن بینش و اخلاق اسلامی، نگاه توسعه‌آفرینی هم نسبت به کشورشان داشته باشند. ما باید این مهم را رعایت کنیم تا تبدیل به یک کشور توسعه‌یافته شویم.

  •  برنامه آموزش و پرورش چگونه می‌تواند مبتنی بر برنامه توسعه باشد؟ آن شش معیاری که فرمودید کدام‌ها هستند؟

الان همه آن معیارها یادم نیست. اما نخستینش همان‌طور که گفتم این است همان‌گونه که در پدیده‌های علمی مانند زیست، فیزیک و روانشناسی دنبال علت‌ها می‌گردیم در پدیده‌های اجتماعی هم به دنبال علت‌ها باشیم. اگر دیدگاه متولیان کشور و قوای سه‌گانه علمی باشد خیلی از پدیده‌های اجتماعی مانند طلاق کاهش می‌یابد. ما باید به دانش‌آموزان‌مان در کتاب‌ها و نحوه تعلیم‌شان یاد دهیم که هر پدیده‌یی علتی دارد تا وقتی فارغ‌التحصیل شدند و سرکار رفتند به جامعه هم با این دید نگاه کنند.

البته به قول علامه طباطبایی اراده آدم‌ها هم یک حلقه از حلقات علل است و اگر به پدیده‌های اجتماعی و انسانی این‌طور (با توجه به اراده) نگاه می‌کنیم از دیدگاه جبرگرایانه پوزیویستی خارج شده‌ایم. دومین معیار این است که جامعه‌یی توسعه می‌یابد که در آن آزادی معقول حاکم باشد. می‌گویم معقول چون حضرت امام (ره) هم به آن اشاره داشتند. این همان آزادی است که در قانون اساسی ما هم آمده. قانونی که اجازه داده اجتماعات وجود داشته باشد، حزب وجود داشته باشد و افراد سخن بگویند. معیار سوم هم این است که در جامعه انتقاد علمی، اخلاقی و قانونی آزاد باشد.

گفته‌اند حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری بارها درباره لزوم انتقاد سخن گفتند. اما در جامعه ما این مهم را کمتر می‌بینیم چون خیلی وقت‌ها انتقاد هزینه دارد. اما اگر در جامعه انتقاد آزاد باشد و انتقاد گفته شود و در عین حال انتقاد شنیده شود، آنگاه جامعه در مسیر توسعه قرار می‌گیرد. معیار چهارم این است که در جامعه افراد بایکدیگر برابر باشند. به دسته‌های خودی و غیرخودی تقسیم نشوند.

بله، وقتی وزیر و مدیرکل می‌خواهیم انتخاب کنیم براساس معیارهایی انجام می‌دهیم که ممکن است همه افراد دارای آن معیارها نباشند اما برای پذیرش دانشجو و استخدام افراد که نباید مثلا فلان فردی که دارای موقعیت خاصی است را به افرادی که دارای استعداد بیشتری هستند ترجیح دهیم. این برخورد یکی از دلایل اصلی فرار مغزهاست. اینکه دانشجویی را باوجود داشتن نمره‌های خوب در کنکور حذف می‌کنند و کس دیگری را به جایش می‌آورند یا در استخدام‌ها گاهی اوقات سوال می‌شود مقلد چه کسی هستی؟ خب این برخوردها تبعات مناسبی برای توسعه کشور ندارد. این برخوردهای حذفی سبب می‌شود کشور و جامعه از افراد مستعد و توانمند بی‌بهره بمانند. بنابراین بین آدم‌ها باید برابری وجود داشته باشد و حق شهروندی محترم شمرده شود.

  •  یعنی در کشورهای توسعه یافته، آموزش و پرورش مبتنی بر این شش معیار است؟

بله. اولا در آن کشورها دیدگاه علمی به نسل جوان منتقل می‌شود سپس بین افراد تفاوتی وجود ندارد. افراد با هر دیدگاه سیاسی در کنار هم درس می‌خوانند و برای ورود به ادارات از آنها سوالات عقیدتی- سیاسی نمی‌شود. مثلا نمی‌پرسند که به کدام گروه سیاسی وابسته هستید یا پدرتان چگونه فکر می‌کرد. اما در ایران حتی شنیده‌ام که برخی مدارس غیردولتی هم برای نام نویسی دانش‌آموزان از پدر و مادر می‌پرسند که مقلد چه کسی هستید و ممکن است با توجه به جواب والدین، دانش‌آموز را ثبت نام نکنند.

این یک وضع تبعیض‌آمیز است و با این وضع چگونه ممکن است یک جوان خود را خادم جامعه بداند. در جوامع پیشرفته این حرف‌ها وجود ندارد. افراد با هر دیدگاهی برای ورود به مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات برابرند. شاید برای برخی از پست‌هایشان یکسری ملاحظاتی داشته باشند اما در کل اصل برابری لحاظ می‌شود. آنجا وقتی مسوولی کار اشتباهی می‌کند از مردم عذرخواهی می‌کند و حتی استعفا می‌دهد اما در ایران در تمام این سال‌ها ندیدم که کسی بیاید و از مردم بابت کار اشتباهش عذرخواهی کند. اگر هم نمونه‌یی وجود داشته آنقدر کم بوده که در ذهن نمانده است. در روزنامه‌ها می‌خوانیم که فلان آقا در فلان بانک یا فلان آقا در سازمان تامین اجتماعی چه کارها که نکرده است اما آیا دیدید کسی پیدا شود و از مردم عذرخواهی کند که چرا این آقا را بر سر این پست گمارده است؟ در چنین جامعه‌ای، مردم نسبت به جامعه احساس تعلق نمی‌کنند و توسعه هم صورت نمی‌گیرد. در ایران همه پست‌شان را محکم چسبیده‌اند اما در جامعه توسعه یافته، دیدگاه ملی ارجحیت دارد.

از دوره ابتدایی تا متوسطه به بچه‌ها یاد می‌دهند که جامعه متعلق به همه مردم است و منافع ملی بر همه‌چیز ارجحیت دارد. نمونه ارجحیت منافع فردی و گروهی بر منافع ملی را اکنون در مجلس می‌توانیم ببینیم. ببینید بعضی از نمایندگان مجلس چقدر دولت را زیر فشار قرار می‌دهند وزیر علوم باتوجه به حوزه وظایفش وقتی می‌خواهد مدیر میانی‌اش را تغییر دهد باوجود اینکه بررسی می‌کند و از خیلی‌ها سوال می‌کند و سعی دارد که آدم قابل قبول و مورد تایید دانشگاهیان را جایگزین کند بازهم مورد اذیت برخی از نمایندگان مجلس قرار می‌گیرد. آقایان از وزیر علوم می‌پرسند که چرا می‌خواهید دانشجویان ستاره‌دار را به دانشگاه برگردانید. اما اصلا ستاره‌دار یعنی چی؟ اگر دانشجو در گروهی عضویت داشته و انتقادی هم کرده که انتقاد در قانون کشور آزاد است.

اگر هم خلاف قانونی انجام داده که بحث دیگری است و باید محکوم شود اما کدام محکومیت به ستاره‌دار شدن و محرومیت از تحصیل اشاره کرده است؟ چرا دانشجو باید ستاره‌دار شود؟ قبل از انقلاب هم این کار را نمی‌کردند. من قبل از انقلاب هم دانشجو بودم و هم معلم و اصلا چنین برخوردهایی را ندیدم. آن روزها دانشجویانی داشتیم که یکی، دو سال در زندان بودند و بعد از آزادی برمی‌گشتند دانشگاه. رییس دانشگاه هم بلند می‌شد و احترام می‌گذاشت و فقط از آنها تعهد می‌گرفت که دیگر از این کارها نکنند.

بعد آن دانشجویان که مخالف رژیم شاه بودند دوباره برمی‌گشتند سر کلاس‌شان. کارهایی از قبیل ستاره‌دار کردن، بذر نفرت را در جامعه می‌کارد و مردم را از همدیگر دور می‌کند. حال نمایندگانی که مدام به این وزیر و آن وزیر کارت زرد می‌دهند به منافع ملی توجه می‌کنند؟ بنده به عنوان کسی که قانون اساسی را امضا کرده‌ام و در مجلس بودم و سابقه وزارت هم دارم خون جگر می‌خورم وقتی این وضعیت را می‌بینم. به جای اینکه به سمت همگرایی و همسویی پیش رویم جامعه دارد چند تکه می‌شود.

آموزش و پرورش ما دیدگاه توسعه یافته را منتقل نمی‌کند. الان مجلس دارد به مردم این پیام را می‌دهد که اشتباه کردید که به آقای روحانی رای دادید. البته تمام مجلس منظورم نیست. در مجلس بزرگمردی مانند مطهری هم وجود دارد و خیلی‌های دیگر. اما برخورد مجلس در مجموع خوب نیست. همین نمایندگان و صدا وسیما آن موقع که وزیرعلوم آقای احمدی‌نژاد به صورت تهاجمی خیلی‌ها را اخراج می‌کرد صدایشان در نمی‌آمد اما الان به خاطر تغییر یکی، دو مدیرکل که دانشجویان خواهان برکناری‌شان هستند ببینید چه مشکلاتی ایجاد می‌کنند. اینها برخورد توسعه‌طلبانه نیست و برای توسعه کشور ضرر دارد.

  •  هدف آموزش و پرورش ایران از تربیت دانش‌آموزان چیست؟

الان ما سند تحول داریم. البته در ابتدا یک انتقادی از این سند بکنم و آن اینکه نویسنده پیش نویس سند (مسوول ستاد انقلاب فرهنگی) ظاهرا از تاریخ انقلاب خبری نداشته است. انگار قبل از تصویب این سند تحولی در آموزش و پرورش صورت نگرفته است. در حالی که تحول در آموزش و پرورش از زمان آقای دکتر شکوهی و مرحوم پرورش شروع شده بود که به این سند تحول رسید.

در هرصورت هدف اساسی این سند، آمادگی متولیان برای تحقق آگاهانه و اختیاری مراتب حیات طیبه در تمام ابعاد است. حال این هدف شاید آرمانی باشد اما برای رسیدن به آن ساز و کار مخصوصی لازم است. نکته اول این است که باید سال‌ها مرکز تربیت معلم با ریاست دایمی داشته باشیم تا معلمانی براساس سند تحول تربیت کنیم. بعد دولت باید امکاناتی بدهد که کسانی‌که مستعد معلمی هستند سر کلاس بروند. باید برنامه‌های درسی متناسب با سند تحول تنظیم شود و تمام اینها حداقل ۱۵، ۱۰ سال طول می‌کشد که تحقق یابد.

  •  این سند به دنبال تربیت چه نوع انسانی است و چه دورنمایی برای کشور متصور است؟

به دنبال انسان مومن و کشور مسلمان پیشرفته سند می‌خواهد اینکه جامعه ایرانی شامل افرادی مسلمان و متناسب با قرن پانزده هجری و قرن بیست و یکم میلادی تربیت کند. منتها اینکه این جامعه چه زمانی تحقق می‌یابد همان‌طور که قبلا گفتیم اگر سیاست‌های آموزش و پروش حداقل برای ۱۵، ۱۰ سال تغییر نکند می‌توان امیدوار بود توسعه یافتگی در رفتار دانش‌آموزان نمود پیدا کند. در این راه مجلس و دولت و قوه قضاییه باید دست به دست هم دهند تا جامعه‌یی مترقی شکل بگیرد.

  •  این سند آیا به بازه زمانی خاصی هم اشاره کرده است؟

دقیقا به یاد ندارم اما برای رسیدن به اهداف باید دو نکته را مدنظر قرار داد. اول مرکز تربیت معلم قوی که معلمان را با توجه به اهداف این سند تربیت کند و دوم معلمی که دارای حداقل معیشت باشد و با فراغ بال و به دور از فکر به کمبودهای مالی، استعدادها را در آموزش و پرورش بیابد.

  •  آیا در این سند فراهم کردن این دو مقدمه پیش بینی شده است؟

نه. به صورت کلیات نکاتی آورده شد وزارت آموزش و پرورش باید مقدمات کار را با همراهی دولت فراهم کند. چون اگر این دو پیش زمینه رعایت نشود سند تحقق نمی‌یابد و توسعه هم حاصل نمی‌شود.

  •  آیا طبق این سند متون و دروس فعلی مدارس بازهم دچار تغییر خواهد شد؟

ما در این سی سال خیلی از درس‌هایمان را تغییر دادیم منتها بازهم درس‌ها و سرفصل‌هایی هست که با هدف سند تحول و توسعه یافتگی کشور نوشته نشده است.

  •  چه تغییراتی باید در دروس مخصوصا دروس علوم انسانی و اجتماعی داده شود؟

علوم انسانی و اجتماعی باید از صورت حفظ کردنی و نمره گرفتن خارج شوند. باید از دوره راهنمایی به بعد کلاس‌های علوم انسانی و اجتماعی تبدیل به کلاس‌های بحث و نظر، پژوهش و خلاقیت شود. باید دانش‌آموزان به صورت گروهی روی یک پدیده اجتماعی تحقیق کنند و علل و عوامل آن را کشف کنند. مثلا چند ماه روی طلاق کار کنند و ببینند در روزنامه‌ها درباره طلاق چه نوشته شده و چرا طلاق زیاد شده است.

باید بحث آزاد و منتقدانه باشد. من سال‌ها پیش به یکی از آقایان که اکنون یکی از معاونان مجلس هم هست گفته بودم که زوجین جوان قبل از ازدواج باید نزد روانشناس بروند و همان‌طور که برای نداشتن بیماری‌های خاص از طرف پزشک، نامه می‌آورند از طرف روانشناس هم برای توافق روحی و اخلاقی تاییدیه داشته باشند اما کو گوش شنوا. خب بسیاری از جوانان وقتی همدیگر را می‌بینند عاشق می‌شوند و بدون اینکه بدانند آیا روحیه‌شان به هم می‌خورد ازدواج می‌کنند و بعد هم که دیدند تفاهم ندارند طلاق می‌گیرند. خب اگر دانش‌آموزی این دلایل را در دوره مدرسه براساس تحقیقات خودش فهمید موقع ازدواج خودش دقت بیشتری می‌کند. پس علوم انسانی را باید به صورت بحث و نقد و تحقیق به دانش‌آموزان بیاموزانیم.

  •  این شیوه نمره‌‌دهی سال‌هاست که در کشورهای توسعه‌یافته منسوخ شده. آنجا مثلا دانش‌آموزان را به سه دسته قوی، متوسط و ضعیف تقسیم می‌کنند و در هر گروهی یکی از این سه دسته را جا می‌دهند تا به تناسب همدیگر رشد کنند یا استعدادشان شناخته شود. اما در ایران زمینه برای شناخت استعدادها وجود ندارد. آیا نباید سیستم نمره‌دهی را حذف کرد؟

باید تحولی در این زمینه ایجاد شود. در زمان آقای خاتمی این بحث مطرح شده بود اما سیستم توصیفی شرایط خودش را دارد. مثلا باید زندگی اقتصادی معلم تامین باشد و با عشق و علاقه کار کند نه اینکه به فکر شغل دوم باشد و دغدغه‌های ذهنی داشته باشد. کلاس‌ها باید نهایتا ۱۵ یا ۲۰ نفر دانش‌آموز داشته و نه ۴۰ یا ۵۰ نفر. چون در کلاس‌های کم‌تعداد استعدادها راحت‌تر شناخته می‌شوند. برنامه‌های درسی مدارس باید به صورتی تنظیم شود که دانش‌آموز به هر بهانه‌یی مدرسه را ترک کند یا غیبت نداشته باشد.

اگر این شرایط فراهم شود ما هم می‌توانیم مثل کشورهای پیشرفته به جای سیستم نمره، سیستم توصیفی داشته باشیم اما الان شرایطش را نداریم چون معلم ما هزارتا مشکل دارد و فشار زندگی دقت را از کارش می‌گیرد. در کشورهای پیشرفته دانش‌آموزان به جای کارنامه نمره محور، کارنامه توصیفی مناسب این کارها دارند و براساس همین کارنامه است که در شغل‌های مهم و حساس استخدام می‌شوند. مثلا در انگلستان سه شغل را به هرکسی نمی‌دهند. معلمی، قضاوت و فرماندهی عالی ارتش.

کسانی‌که در این سه شغل فعالیت می‌کنند کسانی هستند که کارنامه توصیفی عالی دارند. من بارها به دوستانی که در دانشگاه فرهنگیان کار می‌کنند گفتم که برای پذیرش دانشجو نباید به فقط نمره نگاه کرد. باید دید که روابط عاطفی و انسانی‌شان چطور است. اما ما کارنامه توصیفی مناسب نداریم. ما یک کنکور داریم که بر اساس نمره دانشجو می‌پذیرد اما آیا یک شاگرد اول با نمره خوب لزوما می‌تواند معلم خوبی هم شود. باید کانال گزینش علمی برای استخدام معلم به وجود آوریم. در هرصورت ما ابتدا باید لوازم و مقدمات رفتن به سوی کارنامه توصیفی را فراهم کنیم.

  •  یکی دیگر از ضعف‌های سیستم آموزشی این است که دانش‌آموز ضعیف به‌طور کل به فراموشی سپرده می‌شود. نه معلم به او توجه می‌کند و نه جامعه. انگار آموزش و پرورش و جامعه تنها به‌دنبال دکتر، مهندس است. درحالی که شاید دانش‌آموز ضعیف استعداد فوق‌العاده‌یی در موسیقی یا ورزش داشته باشد اما با به فراموشی سپرده شدن دانش‌آموز ضعیف مقدمات ورودش به بزهکاری و نابهنجاری‌های اجتماعی فراهم می‌شود. چگونه می‌توان با این ضعف مهم برخورد کرد؟

بازهم برمی‌گردیم به بحث قبلی و اینکه باید مقدمات کار برای به وجود آوردن سیستم توصیفی در مدارس فراهم شود. معلمی که از حقوقش راضی باشد وقت بیشتری برای بچه‌هایی که ضعیف هستند، می‌گذارد. در ضمن باید مشاوره را در مدارس جدی بگیریم. دولت گذشته با داشتن میلیاردها دلار پول نتوانست در حوزه آموزش و پرورش کاری انجام دهد. چون مدیرانی را سر کار گذاشت که در این چهار سال چه بلاها که بر سر آموزش و پرورش نیاوردند؟ آنها کاری کردند که الان دولت روحانی هم نمی‌تواند آن مشکلات را سریعا حل کند. دولت جدید می‌گوید حقوق‌ها سال آینده ۱۸ درصد بالا می‌رود اما آیا تورم هم به همان میزان پایین می‌آید.

معلوم است که دولت نمی‌تواند تورم را به طرز قابل ملاحظه‌یی کاهش دهد. فوقش بتواند به همان رقم ۲۵ درصدی که خودشان وعده دادند، برسد. اما باز هم تورم از میزان حقوق بیشتر است. اینها حاصل سیاست‌های دولت گذشته است. حال در این شرایط چگونه معلم می‌تواند برای تمام بچه‌ها وقت کافی بگذارد. دولت آقای روحانی متاسفانه خیلی از حقایق دولت آقای احمدی‌نژاد را به مردم نگفته است. بعضی از نمایندگان هم از این موضوع سوءاستفاده می‌کنند. درحالی که دولت باید به مردمش بگوید که مملکت تاچه اندازه درگیر مشکلات است وقتی نگوید مشکلی هم نمی‌تواند حل کند وقتی دولت نتواند معلمش را تامین کند معلم هم به دنبال استعدادیابی نمی‌رود و کسی هم که استعداد دارد شناسایی نمی‌شود و هرز می‌رود.

  •  با این حال فکر می‌کنید آقای روحانی قادر به رفع مشکلات عدیده آموزش و پرورش است؟

شرط اولش این است که مجلس با دولت تعامل داشته باشد. نمایندگانی که مدام سر راه آقای روحانی مانع‌تراشی می‌کنند یادشان باشد که در دولت قبلی، رییس‌جمهور وقعی به مجلس نمی‌گذاشت و طوری برخورد می‌کرد که مجلس تحقیر می‌شد. حال کسی آمده که به مجلس احترام می‌گذارد و بودجه را به موقع تحویل داده است. مجلس باید بداند که این دولت برخاسته از مردم است. آقایان نمایندگان دایما معترض ! بگذارید دل مردم خوش باشد. اگر هم به دولت کمک نمی‌کنید اینقدر مانع‌تراشی نکنید. بدانید که کارنامه شما در نظر مردم محفوظ می‌ماند. قوه قضاییه هم باید کمک کند. باید به کارها سرعت بیشتری ببخشد. به هرحال قوه مجریه فعلی سعی می‌کند بعد از چهارسال قطار انقلاب را که از خط خارج شده بود به ریل بیاورد. اگر همه، به ویژه نمایندگان محترم کمک کنند، وضع بهتر می‌شود.

  •  آیا مشکل دیگری هم در آموزش و پرورش هست که نگفته باشید؟

مشکلات که خیلی زیاد است. مهم‌ترینش همین مدیرانی هستند که در دولت آقای احمدی‌نژاد سر کار آمدند. این مدیران در دولت قبلی، هم وزارتخانه و هم ادارات کل را از نیروهای کارآمد خالی کردند. کاری کردند که عده‌یی استعفا دهند و عده‌یی هم خود را بازنشسته کنند. انسان‌هایی که کارکشته و باتجربه بودند. حال دست وزارت آموزش و پرورش برای کار کارشناسی بسته است و کارشناسان موجود آنچنان قوی نیستند. کسانی‌که سابقه حتی یک روز معلمی هم نداشتند وارد سیستم آموزش و پرورش شدند. پول‌هایی که در این دوره بی‌حساب و کتاب و نه برای امر آموزش خرج شد مورد مساله است. ده‌ها مورد و مشکل دیگر هم هست.

اخیرا در جلسه مشورتی آموزش و پرورش که شرکت داشتم ۷۵۰ مساله در این سازمان مطرح شد. کدام وزیر می‌تواند با تمام نیروهایش و با کار ۲۴ ساعته حتی ۲۵۰ مساله از ۷۵۰ مساله را در عرض چهار سال حل کند. متاسفانه آقای احمدی‌نژاد با انتخاب افرادی که سابقه آموزش و پرورش نداشتند ضربه بزرگی به این نهاد زد. به هرحال امیدواریم دولت آقای روحانی بتواند این صدمات را جبران کند.

 بابک مهدیزاده

اعتماد

برچسب‌ها : ,