ارسال مطلب فیس‌ بوک توییت
گفت‌وگو با فرزاد موتمن و محمدعلي سجادي درباره ساخت فيلم در ايران

سینمای ملی یا سینمای میلی

شهروندان:
فرزاد موتمن در کارنامه سینمایی خود روند پرفراز و نشیبی طی کرده است. روایت غیرخطی هفت پرده، عاشقانه جذاب شب‌های روشن از بهترین کارهای او هستند. اما فیلم عامه‌پسند و پرفروشی مثل پوپک و مش ماشاء‌الله را هم ساخته و بعد از آن به سمت سریال‌سازی رفته است.

فرزاد موتمن و محمدعلی سجادی او از جمله فیلمسازانی است که با وجود تبحر در روایت سینمایی همواره مهجور واقع شده و نتوانسته فیلم‌های مورد علاقه‌اش را بسازد.

آخرین کار او سایه روشن است که به تازگی آماده نمایش شده است. محمدعلی سجادی، کارگردانی است که همواره دغدغه‌های اجتماعی داشته و با درام‌های معمایی سعی کرده روایتی در خور روح زمانه‌اش داشته باشد. فیلم‌هایی مانند بازجویی یک جنایت، شیفته، اثیری، جنایت و رنگ شب از مهم‌ترین این فیلم‌ها هستند. او که به مانند موتمن به دلیل عدم وجود بستری مناسب برای فعالیت سینمایی به سمت تلویزیون گرایش پیدا کرده اخیرا فیلمی با نام سیاوشان ساخته که قرار است در بخش آثار تجربی جشنواره فجر نمایش داده شود. در گفت‌وگوی زیر روایت آنها از فضاهای سیاسی و فرهنگی ساخت فیلم در ایران و مسائل پیرامون جشنواره فجر را می‌خوانید.

  •  آیا می‌توان گفت که جشنواره فجر در طول دوران برگزاری‌اش تعدادی از فیلمسازها را به طور کلی و بنا به سیاست‌هایی مشخص یا نامشخص نادیده گرفته و جدا از سلیقه هیات داوران و ماهیت و اقتضای رقابتی جشنواره که ناگزیر عده‌یی در آن برنده‌اند و عده‌یی بازنده، «دست‌هایی پنهان» در کار بوده‌اند تا عده‌یی همواره در محاق باشند و نادیده گرفته شوند؟

 سجادی: همچنان همیشه، چون بارها گفتم، احساس من نسبت به جشنواره فجر، احساسی دوگانه است. معتقدم جشنواره فجر به عنوان ویترین سینمای ایران باید باشد و به ضرورت بودنش معترفم و از طرف دیگر با آن مشکل دارم، به این دلیل که جشنواره فجر در ماهیت خود بیش از آنکه «جشنواره» به مفهوم واقعی آن باشد، بیشتر نوعی جشن است؛ جشنی که سالانه برگزار می‌شود و عده‌یی دورهم جمع می‌شوند و جایزه می‌دهند. همین است که معتقدم جشنواره فجر جشنواره معتبری نیست. فارغ از اینکه جشنواره به من جایزه بدهد یا نه، این مکانیزم سرجای خود باقی است و خروجی و حاصلش هم این است که بنده پنج سال است فیلم نساخته‌ام. تنها جنبه مثبت جشنواره همان‌طور که گفتم، این است که تولیدات سالانه سینمای ایران در آن به نمایش درمی‌آید و ویترینی است برای سینمای ایران. من می‌توانم درباره این احساس دوگانه و پارادوکسی که در آن وجود دارد صحبت کنم.

  •  پس شما به طور کلی قایل هستید به آن تئوری که در ابتدای بحث مطرح شد؟ یعنی معتقدید هستند فیلمسازانی که فارغ از کیفیت آثارشان به طور کلی مغضوب جشنواره‌اند؟

 سجادی: بله، این طبیعی است چون جشنواره فجر یک جشنواره دولتی است. هم با نگاه به زمان جشنواره و هم به شیوه‌ برخوردش با فیلم‌ها تا به اینجا. اگر به کارنامه فیلمسازی فیلمسازان ما، فارغ از دسته‌بندی و سلیقه، از منظر کارشناسی نگاه کنید، خواهید دید که چنین است. ۳۰ سال کشمکش در شرایطی سخت و ناعادلانه گویای این درد است.

 موتمن: جشنواره فجر کمی با جشنواره‌های دیگر فرق دارد. معمولا جشنواره‌ها موسسه‌هایی خودجوش‌ هستند که ممکن است از وزارت فرهنگ و شهرداری و امثال آن بودجه بگیرند. اما اساسا موسسه‌هایی مستقلند که توسط عده‌یی محقق و علاقه‌مند و بازاریاب سینما به وجود می‌آیند تا به نحوی بین جامعه و فیلم‌هایی که امکان ارتباط گسترده با جامعه برایشان سخت است، ایجاد ارتباط کنند. این جشنواره‌ها به ویژه در سال‌های دورتر حوادث مهمی بودند. آنها فیلمساز معرفی می‌کردند، جریان راه می‌انداختند و شرکت بعضی از فیلمسازها در آنها تبدیل به یک حادثه می‌شد.

در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ نمایش یک فیلم از آنتونیونی و فلینی در ونیز و کن یک اتفاق بزرگ بود. این جشنواره برلین بود که موج نوی فرانسه را معرفی کرد. اما جشنواره فجر در ایران ماهیتی متفاوت دارد. فجر یک جشنواره دولتی است که قرار است در آن بیلان کار یک سال ارائه شود و از همان ابتدا مسیرش معکوس بوده. یک جشنواره نباید کل محصولات سینمای یک کشور را نمایش دهد. یک جشنواره جدی از میان کل تولیدات سینمایی کشور، باید پنج، شش تای آنها را نمایش دهد و باقی فیلم‌ها از کشورهای دیگر باشند. ضمن اینکه به نظر می‌رسد جشنواره از طریق جوایزی که می‌دهد به فیلمسازها خط مشی می‌دهد و مشخص می‌کند که کدام نوع از سینما و کدام فیلمساز برایش مطلوب‌تر است. در نتیجه جشنواره یک جهت‌گیری سیاسی و دولتی و غیرسینمایی دارد. اما به هرحال جشنواره فجر مراسمی است که هرسال برگزار می‌شود و پایدار است و به همین دلیل فیلمسازها علاقه دارند که فیلم‌شان را در جشنواره شرکت دهند.؛ چون احساس می‌شود که اگر فیلمی در جشنواره نباشد، ممکن است در اکران یا ممیزی دچار مشکل شود. خب این یک فرآیند غیرطبیعی است. به طور کلی حاصل سینمای غیرطبیعی و روند تولید غیرطبیعی و اقتصاد غیرطبیعی، جشنواره غیرطبیعی است.

  •  وقتی از دولتی بودن جشنواره صحبت می‌کنیم، نشانه‌ها و عوارض این دولتی بودن چیست؟ چه اتفاقی در جشنواره می‌افتد که از آن اتفاق تعبیر به دولتی بودن می‌کنیم؟

 سجادی: بگذارید کمی با مصداق صحبت کنیم تا کلی بافی نکرده باشیم. من نمی‌خواهم مانیفست صادر کنم و بگویم چون فیلم‌های من جایزه نگرفته‌اند، آن فیلم‌هایی که جایزه گرفته‌اند آثار خوبی نبوده‌اند. به هرحال باید منصف بود. اما واقعیت این است که با هر فیلم برای من پرونده‌سازی شد. به عنوان نمونه اشاره می کنم به فیلم چون باد که بعد از نمایش برای من تبدیل به یک مشکل بزرگ شد؛ مشکلی که لزوما زاده جشنواره فجر نبود بلکه به بیرون و فشارهای بیرون از جشنواره برمی‌گردد که با سازوکار جشنواره آمیخته شده که حاصل همان نگاه دولتی و رسمی است.

بنابراین من تصمیم گرفتم به جشنواره فیلم ندهم و فیلم‌های جنایت و اثیری را ندادم. رنگ شب را که دادم، باز هم برایم همین اتفاق افتاد. من با آقای موتمن موافقم. دوستان مسوول در جشنواره به هم بیلان می‌دهند. با این بهانه که‌ باید جوابگوی مردم باشند، بعضی فیلم‌ها را کنار می‌گذارند که صلاح نیست. از مردمی وهمی حرف می‌زنند که بعد معلوم می‌شود منظور جمع و جماعتی از هم‌کیشان و مسوولان دیگرند که خودشان را قیم مردم می دانند و مردم هم گردن‌کج نگاه‌شان می‌کنند. در حالی که اینها نماینده مردم نیستند. دولت مثل همه جای جهان وظیفه‌اش ارائه خدمات به سینماست. اما نباید برای ما تعیین تکلیف کند و در نتیجه آدمی مثل من که می‌خواهد مستقل باشد، منزوی می‌شود. طبیعتا در چنین جشنواره‌یی وقتی یک فیلم دولتی حضور دارد، حتی اگر فیلم خوبی نباشد باید به آن جایزه بدهند چون کلی خرج کرده و باید به بالادستی‌اش جواب بدهد. تا به حال که چنین بوده!

 موتمن: بگذارید من هم از تجربه شخصی‌ام بگویم. نخستین فیلم من هفت پرده، احتمالا به دلیل اینکه سیروس الوند جزو هیات انتخاب بود در بخش مسابقه پذیرفته شد. من تنها احتمالی که می‌دهم این است چون می‌دانم الوند خیلی فیلم را دوست داشت، فیلم انتخاب و در دو رشته که یکی‌اش صداگذاری بود کاندید شد و این خنده‌دار بود چون فیلم اصلا صداگذاری نشده بود. به دلیل اینکه تهیه‌کننده به استودیو بهمن مقروض بود و استودیو که در آن زمان مرحوم آقای بهنام مسوولش بود برای فیلم وقت نگذاشت. آقای بهنام یک چیزی را دوروزه سرهم کرد و این فیلم خیلی بد اپتیک شد.

صدا نامفهوم بود و من که خودم فیلم را ساخته بودم دیالوگ‌ها را نمی‌فهمیدم چه برسد به کسانی که آمده بودند فیلم را ببینند و گوش‌هایشان را تیز می‌کردند تا صداها را بشنوند. خب، من از همان اول فهمیدم که قضیه شوخی است و قرار است یکسری جایزه صرفا توزیع شود و آقای بهنام هم در این بین سهمی داشته باشد. جایزه دیگر برای ماهایا پطروسیان بود که برای آن فیلم سیمرغ نقش مکمل زن را دریافت کرد. فیلم دوم من شب‌های روشن در بخش مسابقه بود و کاندیدای هیچ جایزه‌یی نشد اما در بخش سینما و تجربه کاندیدای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی شد و البته هیچ کدام را دریافت نکرد و جایزه را به فیلمی دادند که امروز کمتر کسی اسمش را به یاد می‌آورد. اما شب‌های روشن ماند و تبدیل به یک فیلم کالت شد که نسلی از فیلم بین‌ها آن را دیدند و دوستش داشتند. خب، من در همان دو برخورد اول فهمیدم که قضیه خیلی جدی نیست و نباید به آن دل بست.

فیلم سوم من باج‌خور باز در بخش مسابقه بود و طبیعی بود که کاندیدا نشود چون به هرحال یک فیلم ژانری کلیشه‌یی تجاری بود. بعد از باج خور سه سال بیکار بودم و همان طور که انتظار داشتم همه ۱۶ تا فیلمنامه‌یی که به فارابی دادم رد شدند. به ناچار بالاخره در یکی از پروژه‌هایی که فارابی حمایتش می‌کرد و یک پروژه سفارشی بود که ترجیح می‌دهم اسمش را نبرم مشغول به کار شدم و جالب اینکه این فیلم هم در بخش مسابقه پذیرفته شد. این فیلم به عنوان یکی از ضعیف‌ترین کارهای من، جایزه بهترین فیلم بخش بین‌الملل و جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم در بخش کودک را دریافت کرد! برایم خیلی عجیب و خنده‌دار بود که فیلم‌های خوبم نادیده گرفته می‌شوند و آثار ضعیف‌تر مورد توجه قرار می‌گیرند.

فیلم بعدی‌ام صداها را با وجود موانع بسیاری که از طرف فارابی اعمال می‌شد، ساختم. در آن زمان آقای شاه‌حسینی، رییس فارابی بود و به‌شدت با ساخت این فیلم مخالفت می‌کرد این در حالی بود که فارابی تصویب کرده بود که در ساخت فیلم مشارکت کند اما ناگهان چک پرداخت پول بلوکه شد و تهیه‌کننده دست خالی ماند. من می‌دانم که تلاش‌هایی صورت می‌گرفت که فیلم را از جشنواره حذف کنند اما این اتفاق نیفتاد. شاید به این خاطر که آقای اربابی که آن زمان رییس اداره نظارت و ارزشیابی بود، فیلم را دوست و تمایل داشت این فیلم به جشنواره فجر راه پیدا کند.

نهایتا آقای اربابی موفق شد و فیلم به بخش مسابقه راه پیدا کرد. این فیلم که اتفاقا فیلمی بود که بیشترین نقدای مثبت را دریافت کرد، در جشنواره اصلا توجهی به آن نشد. فقط طناز طباطبایی برای بهترین بازیگر نقش دوم زن کاندیدا شد که آن هم ندادند. بعد از صداها من دیگر نتوانستم فیلم‌های مورد علاقه‌ام را بسازم. فیلم بعدی من واکنشی بود برای نشان دادن حرف و حدیث‌هایی که اتحادیه تهیه‌کنندگان و دیگران پشت سرم گفتند. آنها بر این باور بودند که من فقط فیلم‌های سرد و مونوتون (یکنواخت) می‌توانم بسازم و این توانایی را ندارم که فیلمی بسازم که مردم بخندند. پوپک و مش ماشاءالله پرفروش‌ترین فیلم کمدی سال شد. بعد از این فیلم من چهار سال کار نکردم. طبعا باید شارژ می‌شدم اما در واقع کنار کشیدم. سعی کردم پروژه‌های شخصی‌تر راه بیندازم و دو، سه تای آنها توفیق نیافتند تا که امروز به سایه روشن رسیدیم که یک تریلر ژانر سایکو درام است. قصه پیچیده‌یی دارد و و برای خودم هم کار سختی بود البته خودم تصور می‌کنم که اتفاق خاصی نخواهد افتاد.

  •  این روندی که تعریف کردید؛ فیلم‌های خوب‌تان که جایزه نگرفتند و فیلم‌های مغایر با سلیقه شما مورد توجه واقع شدند، چقدر در نگاهی که به جشنواه دارید، موثر بوده است؟

 موتمن: به نظرم قضاوت‌هایی که در جشنواره فجر چه در مرحله انتخاب و داوری صورت می‌گیرد و بیشتر با نگاهی غیر هنری و محافظه‌کارانه است.

  •  شما هیات انتخاب و داوری را مقصر می‌دانید؟

 موتمن: بحث آدم‌ها نیست. در هر هیاتی آدم‌هایی هستند که سینما را به خوبی ‌نمی‌شناسند. بحث یک سیستم است. در ۲۰ سال اخیر عادت کرده‌ایم که نوعی سینمای سرگرم‌کننده که با عنوان درام اجتماعی شناخته شده، سینمای رسمی ما باشد. اساسا همین فیلم‌ها که بیشتر اسپانسر دولتی دارند مورد توجه قرار می‌گیرند و جشنواره فجر نیز از این‌گونه فیلم‌ها استقبال می‌کند.

  •  شما هم موافقید آقای سجادی؟

 سجادی: بله، البته من که خودم خیلی در مظان اتهام هستم. به طور مثال اگر رنگ شب را شخص دیگری ساخته بود و با مختصات رسمی مطابقت می‌کرد. به گونه‌ دیگری با او برخورد و بعدها از او دلجویی می‌شد. فیلمش را می‌خریدند ولی در مورد من و فیلم‌هایم نه‌تنها چنین نشد بلکه شرایط سخت‌تری فراهم شد. اصولا بحث قضاوت و داوری امر آسانی نیست. ما گرفتار سلیقه در همه ارکان فرهنگی‌مان هستیم. بی‌آنکه بخواهم نفی سلیقه بکنم اما در امر قضاوت و حوزه نقد نظر بیشتر به تجزیه و تحلیل و فهم اثر معقدم. از این رو به عقیده من منتقدان هم مساله‌ساز هستند یعنی نقد هم بیشتر گرفتار آن نگاه سلیقه‌یی و حتی ممیزی رسمی می‌شود.

  •  بله؛ اتفاقا بیشتر آثار شما از همین دسته‌های درام‌های اجتماعی هستند که آقای موتمن به آن اشاره کردند.

 سجادی: بله. اما به نظر آنها زیاد جالب نیست. به قول احمد طالبی‌نژاد من فیلم پلیسی می‌سازم و آنها از موش و گربه بازی خوش‌شان نمی‌آید. هرچند زندگی ما پر از موش و گربه بازی است. یک نفر، چه خوب و چه بد نوعی از سینما را که در مملکت باستانی ما به طور متمرکز کار نمی‌کرد به کار گرفت.

  •  پس از نظر شما صرفا جشنواره فجر تحت تاثیر مسوولان دولتی نیست بلکه منتقدان، مخاطب و خود فیلمسازها در آن تاثیر می‌گذارند.

بله دقیقا همین طور است. کسانی در راس امور هستند که تخصصی در آن حیطه خاص ندارند.

  •  پس چطور طیف وسیعی از منتقدان ما، همواره منتقد جشنواره فجر هستند؟ و مثلا طی نظرسنجی که من از ۳۰ منتقد داشتم همه از جشنواره و روند و متن و حاشیه‌اش شاکی بودند.

 سجادی: یک پارادوکس وجود دارد. طبیعی است که ما نیز در مسیر فیلمسازی نیازمند توجه منتقدان واقعی و جشنواره باشیم این طور نیست آقای موتمن؟

 موتمن: بله ما که در خلأ فیلم نمی‌سازیم.

 سجادی: سینما بدون مخاطب معنا ندارد. منتقدان هم بخشی از مخاطبان هستند. به هرحال این مکانیسم در جاهای دیگر هم عمل می‌کند . اما در جشنواره‌های دیگر روندی طبیعی‌ وجود دارد. ولی جشنواره فجر چون در شرایط غیرطبیعی فعالیت می‌کند مجبور است که باج بدهد و باج بگیرد. سهراب شهید ثالث در سال ۵۵ مصاحبه‌یی کرده با محمد شهرزاد در مجله رودکی. در شرایطی که اوج جشنواره‌هایی مثل برلین بود و او در آلمان فیلم می‌ساخت، درباره جشنواره‌های جهانی می‌گوید: همه‌چیز در یک جشنواره پیرو بده‌ بستان‌ها، مناسبات اجتماعی، ضوابط پنهان و پیدا، رد و بدل مناسبات بین کمپانی‌ها و اوضاع سیاسی شکل می‌گیرد. این حرف را کسی می‌زند که خودش بارها از همین جشنواره‌ها جایزه گرفته است اما شرایط موجود در اینجا ما را منزوی می‌کند. تنها به این خاطر که شبیه عده خاص فکر نمی‌کنیم. من اگر در شرایط طبیعی و مطلوب، فیلم بسازم با آن برخورد طبیعی صورت خواهد گرفت. من فقط با سماجت و عشق توانسته‌ام بایستم. خیلی از هم‌نسلان من حذف شدند.

  •  آقای موتمن در این روند جشنواره که به آن اشاره شد، بخش اصلی کمبودها را حاصل عدم سواد و شناخت قضاوت‌کنندگان می‌دانید یا شما هم مانند آقای سجادی، معتقدید دست‌های پنهانی درکار هستند که شما را منزوی و حذف می‌کنند؟

 موتمن: نمی‌توانم خیلی با صراحت صحبت کنم ولی وقتی سینما دولتی می‌شود طبیعی است که یک عده‌یی عزیز‌تر می‌شوند. البته در مقطعی در بعضی کشورها سینمای دولتی خیلی خوب جواب داد. مانند سینمای اروپای شرقی از جمله سینمای بوندارچورک، یا حتی از آن بهتر فروشچونکی که شاهکاری مانند لک‌لک‌ها پرواز می‌کنند ساخت ولی در عین حال اجازه دادند فیلمسازانی که متفاوت بوند و سلیقه‌یی خاص داشتند نیز مجال حضور پیدا کنند مثل آندری وایدا، پولانسکی، زانوسی و… اتفاقا بعد از فروپاشی بلوک شرق و بازگشت سینمای تجاری به اروپای شرقی، این فیلمسازها دیگر نتوانستند فیلم‌های خوبی بسازند. به نظرم در ایران ما یک بروکراسی وحشتناک داریم که اساسا حول مسائل مالی می‌چرخد.

 سجادی: شرایط بدتر از این اتفاق افتاده است. شما را وادار می‌کنند که فیلمی بسازی شبیه آنچه مد نظرشان است.

 موتمن: ما بلاتکلیفیم. ما ظاهرا در بخش خصوصی فیلم می‌سازیم ولی از آنجایی که بخش خصوصی ما ترسو و محافظه‌کار و بی‌پول است خیلی جرات ندارد که قدم رو به جلو بردارد و جاه طلبی بیشتری داشته باشد، مگر اینکه یک حامی داشته باشد. در نتیجه بخش خصوصی ما به پول دولت متکی می‌شود. پول‌های دولتی در سازمان‌هایی هستند مثل فارابی، حوزه هنری، شهرداری‌ها و… که به محض اینکه در این حوزه‌ها قرار می‌گیرند، تهیه‌کنندگان و کارگردانانی که به این دوایر دولتی نزدیک‌ترند، این پول‌ها را بلوکه می‌کنند، یعنی دور این پول‌ها دیوار می‌کشند و آنها را می‌بلعند.

باقی سینمای ایران باید دست و پا بزند تا شاید مبلغ ناچیزی از این پول‌ها را به دست بیاورند که اغلب هم ناکام می‌مانند. در نتیجه توزیع پول در سینمای ایران به‌شدت بروکراتیک است. به همین خاطر فیلم‌هایی در سینمای ایران ساخته می‌شود که فروش آنها و در کل اقتصاد سینمای ایران تولید آنها را توجیه نمی‌کند. ما نمی‌توانیم بدون برنامه‌ریزی و چشم‌انداز، ۲۰ میلیون دلار هزینه یک فیلم کنیم. ولی اینها ساخته می‌شوند که نه در سینمای داخلی و نه در بازار بین‌المللی برگشت‌ناپذیر است.

سجادی: فیلمسازان مورد نظر سودشان را در همان مرحله ساخت برمی‌دارند. چون مکانیسم اقتصادی سیاسی‌مان چنین است.

 موتمن: تهیه‌کننده پول خودش را بر می‌دارد بدون آنکه چشم‌اندازی برای ارائه فیلمش داشته باشد و این یک اتفاق غیرعادی است. ما از تولید تا اکران و جشنواره این سیستم را داریم به طرز غیرعادلانه‌یی توجه به نیروهای خودی و باندبازی‌ها را شاهدیم.

 سجادی: یک گرایش اساسا برای هدف وجود دارد و نمی‌توان در برابرش مقابله کرد. مثلا من نمی‌توانم از حوزه هنری پول بگیرم. تا با حال که چنین بوده.

  •  این حرف حاصل همین مکانیزم است.

 سجادی: بله وجود دارد و ما آن را پذیرفته‌ایم چون راه دیگری پیدا نمی‌شود. اگر ما یک سیستم دولتی سالم‌تر داشته باشم مثل سیستم اروپای شرقی که آقای موتمن به آن اشاره کردند، آن وقت همه ما کنار هم به راحتی می‌توانیم فیلم بسازیم.

  •  نظر شما درباره آن بخشی که به اعتقاد آقای سجادی برخوردی غیر هنری از جشنواره سر می‌زند چیست؟

 موتمن: به هرحال نوعی از فیلم‌ها و فیلمسازها محبوب ترند. یعنی سیمرغ‌ها را شب‌های روشن نمی‌گیرند بلکه باران می‌گیرد. برای من این قضیه طبیعی است و من به این وضعیت عادت کرده‌ام.

 سجادی: البته الان اوضاع متفاوت شده. دوستانی که اهل زد و خورد بودند، الان رویکرد دیگری گرفته‌اند در واقع آنها در کنار دوستان مشترک دیروزشان به فعالیت پررونق مشغولند ولی ما خون به جگر شده‌ایم. ما ۳۰ سال است که این حرف‌ها را می‌زنیم. جوانی ما رفت. هر فیلمی که شما می‌سازی بخشی از وجودت با آن می‌رود. وقتی فیلم دومم توقیف شد و چند فیلم دیگر هم به حاشیه رانده شد، تصمیم گرفتم که دیگر فیلم به جشنواره ندهم. اصلا بحث جایزه نیست. هرچند نه از جایزه بدم می‌آید و نه از تشویق!

 موتمن: در دهه ۶۰ من فیلم مستند می‌ساختم. کمتر فیلم‌های بخش مسابقه را می‌دیم و بیشتر فیلم‌های خارج از بخش مسابقه را نگاه می‌کردم که اتفاقا فیلم‌های شما در این بخش بود. برای اینکه به راحتی احساس می‌کردم این دوستان، فیلمسازهای بهتری هستند. آقای سجادی، صباغ زاده، اعلامی و… فیلمسازهای طبیعی سینما هستند. من اینها را می‌دیدم.

  •  و این روند تا به امروز ادامه دارد؟

 موتمن: به نظر من هنوز هم تا حدودی ادامه دارد. شاید کمی معتدل‌تر شده باشد.

سجادی: بله فضا تلطیف‌تر شده اما آن موقع این طور نبود. با فیلم‌های جدال و گمشدگان من چه برخوردهایی که نکردند، که با آن ساختار خوب، درجه جیم و بلکه دال می‌دادند و این اتفاق از طرف کسانی صورت می‌گرفت که در مسند قدرت بودند. با فیلم کاری نداشتند، شخص خودم مد نظرشان بود. بعد از فیلم‌هایی که به آن اشاره شد، پس از گذشت سال‌ها، زمانی که فیلم شیفته را ساختم. تنها معاونت سینمایی که از من بابت این فیلم قدردانی کرد سیف‌الله داد بود. البته همان آقای داد هم مجبور شد فیلم رنگ شب را به این خاطر که مخالف بودند، توقیف کند و تا آخر هم از من دلخور بود و من هم. ولی منتقدان چه برخوردی با این فیلم داشتند؟ بعدها می‌توان قضاوت کرد. الان هم این اتفاقات در جریان است پس مکانیزم اشکال دارد. کسانی تصمیم می‌گیرند که امثال من و آقای موتمن فیلم بسازند با نسازند. در این شرایط غیرطبیعی چه می‌توان گفت؟

 موتمن: اصلا بحث افراد نیست. آقای شمقدری الان در مظان اتهام است اما ایشان تحت فشار بودند. فیلمی را اکران می‌کنند، ناگهان حوزه هنری و شهرداری یک شانتاژ عجیب و غریبی می‌کنند. فیلم را از پرده پایین می‌کشند و مدیرست امور سینمایی در این میان خیلی تضعیف می‌شود و خود به خود در راستای محافظه‌کاری عمل می‌کند. بحث سیستم است.

 سجادی: دوستانی که آن طرف هستند حوزه و شهرداری را مقصر می‌دانند که این پارامتر درست است. همین حوزه و شهرداری به من و آقای موتمن فیلم نمی‌دهد. من این حرف‌ها را به دوستانی که در آن دوره با آقای شمقدری مخالف بودند گفتم که شما در کنار یکدیگر بودید. اما یک تفاوت خیلی ساده با ما داشتید. شما هم فیلم‌تان را ساختید و هم حقوق‌تان را گرفتید. اما ما به نان شب محتاجیم. من فیلم سیاوشان را در سخت‌ترین شرایط ممکن ساختم. این تبعیض نیست؟ پس سینمای تجربی چه نقشی دارد؟ سینمای تجربی مملکت به جای اینکه به چنین فیلم‌هایی برسد و اهمیت دهد، در خدمت پروژه‌های فرمایشی است.

آقای شمقدری در این دوره، این بلا را سر سینما آوردند. قبلش چه؟ خود حوزه واکنشی است به برخوردهایی که آقای شمقدری می‌کند. شمقدری، دوستان همفکرش، حوزه هنری و شهرداری در واقع یک پکیج هستند که کل سینمای ایران را دچار بحران کردند. در صورتی که همین ارگان می‌تواند در شرایطی طبیعی به تولید آثار سینمایی، بدون این خط‌کشی‌ کمک برساند اما از نظر من سیاست‌های آقای شمقدری حالا هم ادامه دارد. وقتی شورجه، درمنش و دیگر دوستان و همفکران او و کسانی شبیه او هستند این روند ادامه دارد و در بحث اداره نظارت و در جشنواره نیز تداوم می‌یابد. حتی در حوزه کتاب هم این معضلات وجود دارد. نشر کتاب‌ها را توقیف می‌کنند در حالی که خواننده‌یی برای کتاب‌ها یافت نمی‌شود و تیراژ کتاب‌ها بسیار پایین است.

از بحث جشنواره خارج شدیم ولی به نظرم اینها در هم تنیده هستند. بعد از پایان جشنواره، سینمای ما تماشاگر ندارد. سینماها در حال تعطیلی هستند. در خبرها شنیدیم که سینما قدس هم بسته شد. این حقایق خیلی غم‌انگیزند. یک بخش مکانیزم جهانی و دیجیتال است که اگر به آنها بی‌توجه باشیم، اشتباه کرده‌ایم.

ما سینمای اروپا را به آن شکل آقای موتمن اشاره کردند، نداریم، هالیوود هم که همه جا را تسخیر کرده است. جنبه خوبش این است که ما صاحب سینمای بومی هستیم و برای حراست از آن از امکانات‌مان به شکل عادلانه و درستی استفاده نمی‌شود. جشنواره فجر، آیینه تمام‌نمای این سینما نیست. مانند تلویزیون که مطلقا تبلور واقعیت‌های اجتماعی و فرهنگی ما نیست، بنابراین اصلا رسانه ملی نیست. الان هم شنیده‌ام که فیلمی که در جشنواره سینما حقیقت جایزه گرفته در جشنواره فجر حذف کرده‌اند، تنها به این خاطر که آقای درمنش نپسندیده است. جشنواره فجر با همه این تناقضات، در عین حال واقعیت سینمای ما هم هست، چون تمام این تناقضات، تقابل‌ها و پارادوکس‌ها را در خودش دارد.

  •  شما هم نکته پایانی دارید آقای موتمن؟

 موتمن: فقط بحث همین است که به طور کلی همه‌چیزمان از تولید تا اکران غیرطبیعی است. اصول سینمای تجاری ما آنقدر پتانسل تجاری ندارد که تصور کنید فیلمی بتواند میلیاردها بفروشد. تعداد سینمای تعلق گرفته به فیلم‌ها نیز با بی‌عدالتی روبه‌رو است. فیلمی ۴۰ سالن دارد به یک باره چند میلیارد می‌فروشد که البته اگر هزینه تبلیغات و تولید را کم کنیم مبلغ چشمگیری باقی نمی‌ماند و فیلمی که پتانسیل بالایی در ارتباط با مخاطب دارد در کمتر از ۱۰ سینما به نمایش در می‌آید..

 سجادی: بعدا التحریر باید بگویم که همه این حرف‌های گاه، حالا تکراری شده، برایم خوشایند نیست. دوست دارم همه اینها را فراموش کنم یا حتی ببخشم ولی نمی‌دانم که آیا می‌توانم یا نه؟

 مسعود ثابتی

اعتماد